نگاه روز : یاداشت احمد آلتان روزنامه نگار سرشناس ترک
"کودکان را کشتید. بچه های کردها را. یکی از کشته شدگان 12 ساله بود. مادرش به او توصیه کرده بود که "دلبندم اگر هم سربازها را دیدی ترسی به دل راه مده". سربازی ندید تا از او ترس به دل راه بدهد. ندید. بمبها اما تکه تکه اش کردند.
آیا هزینه جمله "ترکیه متعلق به ترکهاست" آن همه "مرگ" بود؟"
آحمد آلتان روزنامه نگار سرشناس ترک در یادداشتی که به چاپ روزنامه ی طرف رسید نیم نگاهی به بد ذاتی و بد خویی ارتش فاشیست ترکیه انداخته است که نگاه شما را به سوی آن جلب خواهم کرد .
به زبان آوردنش ساده است. سی و پنج کشته!
بیشترشان سن و سال چندانی نداشتند. کاسبکار بودند و از آنجا که خانه و زندگیشان بر اثر خشونتها از بین رفته است به قاچاق روی آورده بودند.
سیگار و گاهی هم چند حلب گازوئیل را بر پشت قاطرها بار می گذارشتند و می آوردند.
جنگنده های اف 16 با بمبهایشان آنها را تکه تکه کردند.
اما "بارانسوو"( یکی از خبرنگاران روزنامه طرف) اطلاعات بیشتری دارد. آنگونه که او گزارش داده است یکی از مخبران سازمان میت، در شمال عراق (کردستان عراق. م) از قصد گروهی از چریکهای پ ک ک، به فرماندهی "باهوز اردال"، برای عبور از مرز خبر داده بود.
هواپیماهای بدون سرنشین نیز گروهی از شهروندان را رصد کرده اند. درباره صحت و سقم گزارشهای دریافتی دوباره از ماموران میت در شمال عراق سوال شده و آنها باز هم تاکید کرده اند که گروه مذکور اعضای پ ک ک هستند.
جنگنده ها هم بر سرشان بمب ریخته اند!
بیانیه ارتش ترکیه که می گوید "اطلاعات"ی دریافت کرده بودیم با معلوماتی که "بارانسوو" فاش ساخته است همخوانی دارد.
اما به نظر من مساله به این سادگیها هم نیست و پرسشهای بدون پاسخی به جای می گذارد.
نخست آنکه آن نوجوانها که به کار قاچاق مشغول بودند همگی اهالی روستایی بودند که نحوه کار و گذران زندگی در آن بر همگان آشکار است. مسیر رفت و آمدنشان هم مشخص است و روزانه از همان مسیر می آیند و می روند.
دوم آنکه کلیه پاسگاههای مرزی منطقه از رفت و آمد کاسبکاران مطلع هستند، از این رو پرسشی که اینجا مطرح می شود آن است که چرا کسی درباره آنها، از پاسگاههای مرزی سوال نکرد.
و پرسش سوم آنکه چرا پیش از اقدام به بمباران از مخبران محلی خواسته نشد تا اطلاعاتی درباره ماهیت گروه مذکور در اختیار بگذارند.
گفته می شود فاصله زمانی رصد کردن توسط هواپیماهای بدون سرنشین و بمباران این گروه تنها سه ساعت بوده است. یعنی در آن سه ساعت کذایی کسی چنین پرسشهایی به فکرش خطور نکرد؟
بنا به گزارشهایی که "مظفر دوروو"، گزارشگر روزنامه طرف در منطقه ارسال داشته، مادر یکی از قربانیان که کودکی 12 ساله بود، پیش از رسیدن به مرز تلفنی با فرزندش صحبت کرده و به او گفته است: "پسرم اگر با سربازها مواجه شدی، نترسی!"
سربازها کاسبکاران را می شناسند و معمولا کاری با آنها ندارند. به جز آنکه بعضی از آنها گاه گداری چشم غره ای می روند.
چرا از پاسگاههای مرزی که با منطقه آشنا هستند و از تحرکات شهروندان و کاسبکاران خبر دارند درخواست نشده است اطلاعاتی در اختیار بگذارند.
در بیانیه رئیس ستاد ارتش ترکیه آمده است: "با توجه به اطلاعات دریافتی چنین ارزیابی کردیم که آنها گروهی از اعضای مسلح پ ک ک هستند و به همین دلیل دستور بمباران را صادر کردیم."
در اینجا سوالی که مطرح می شود این است که آیا نمی توانستند قبل از ورودشان به داخل خاک ترکیه به آنها اخطار بدهند؟ یا چرا کسی به پاسگاههای مرزی اطلاع نداد تا به حالت آماده باش درآیند.
و اگر به آنها اطلاع داده شده چرا هیچ یک از مرزبانان نتوانستند تشخیص دهند که اعضای آن گروه قاچاقچی هستند یا عضو پ ک ک؟
رئیس ستاد مشترک بنا به چه مجوزی دستور "از بین بردن" یک گروه بزرگ (پنجاه نفره) را صادر کرده است؟ آیا پیش از صدور چنین دستوری واحدهای نظامی را در آن منطقه مستقر کرده بودند؟
آیا اجرای چنین عملیاتی آن هم تنها با اتکا به یک منبع اطلاعاتی امری طبیعی است؟ نکند سایر عملیاتهای مشابه را نیز تنها با اتکا به یک منبع انجام می دهید؟ آیا اطلاعات دریافتی تحلیل و ارزیابی می شوند؟ اگر رئیس ستاد مشترک صحت و سقم آن اطلاعات را از چند منبع مختلف سوال می کرد، به طور قطع و یقین همه منابع آن اشتباه را تکرار نمی کردند.
چرا هیچ کس به فکرش نرسید که معمولا در آن ساعت از شب کاسبکارها از چنین مسیرهایی می گذرند؟ کسی نمی توانست تشخیص دهد که آنجا مسیر کاسبکارهاست؟
من شخصا نسبت به اینکه آن کشتار در اثر "اشتباه" صورت گرفته باشد تردیدهای جدی دارم. چون ظاهر قضیه خیلی به "اشتباه" شباهت ندارد.
تا کنون با توجه به همه آنچه در رابطه با این قضیه دیده و شنیده و خوانده ام، بیشتر ظن آن می برم که قتل این کودکان از روی قصد انجام گرفته باشد. تمام اطلاعاتی که در این زمینه به دستم رسیده است چنین شک و تردیدی را در درونم تقویت می کند.
به جای آنکه مشکل کردها از طریق گفتگو، شنیدن صدای یکدیگر، قانون و دموکراسی حل و فصل شود، روزانه خشونت اعمال می شود. اگر در واکنش به اظهارات لیلا زانا که گفته بود "از خود کردها بپرسید چه می خواهند" می گویید "باید هزینه اش را بپردازید" انتظار آن را داشته باشید که "مرگ" همچنان به گفتمان غالب تبدیل شود. مرگ اعضای پ ک ک، مرگ سربازها، مرگ کودکان کاسبکار و مرگ .... و در نهایت فقط مرگ.
وقتی دست به "کشتار"ی می زنید ناچار به سمت کشتار بیشتر سوق داده خواهید شد. تفکر"قاتل" تفکری است که در پاسخ به جمله "از کردها بپرسید"ِ لیلا زانا هزینه هایی به تمام کشور تحمیل می کند. هزینه هایی که سرانجامی جز مرگ ندارد.
کودکان را کشتید. بچه های کردها را. یکی از کشته شدگان 12 ساله بود. مادرش به او توصیه کرده بود که "دلبندم اگر هم سربازها را دیدی ترسی به دل راه مده". سربازی ندید تا از او ترس به دل راه بدهد. ندید. بمبها اما تکه تکه اش کردند.
آیا هزینه جمله "ترکیه متعلق به ترکهاست" آن همه "مرگ" بود؟
پی نوشت : این نسل کشی را بایستی به بشریت و انسانیت تسلیت گفت . شاید واژه ای غیر از سگ های وحشی برای نظامیان ترکیه به ذهنم نمی رسد