موسیقی : دوتا چشم سیا

دوتا چشم سیاه داری / دوتا موی رها داری

تو اون چشات چیا داری/ بلا داری بلا داری

دوتاچشم سیاه داری

توی سینت صفا داری/ توی قلبت وفا داری

صف عشاق بدبخت/ ازینجا تا کجا داری

به یکدم میکشی مارا / به یکدم زنده میسازی

رقابت با خدا داری

***

نظر داری،نظر داری

نظر با پوستین پوشی نظیر ما داری

نگاه کن با همه رندی،رفاقت با کیا داری

***

خبر داری،خبر داری

خبرداری که این دنیا همش رنگه

همش خونه همش جنگه

نمی دونی،نمی دونی

نمی دونی که گاهی زندگی ننگه

نمی بینی،نمی بینی

نمی بینی که دست افشان و پای کوبان و خرسندم

نمی بینی که میخندم

نمی بینی دلم تنگه

تو این دریای چشمون سیاه

پس چرا دوتا چشم دوتا چشم

دوتا چشم سیاه داری

دوتا موی رها داری

***

میخانه اگر ساقی صاحبنظری داشت

میخواری و مستی ره و رسم دگری داشت

***

من آن خزان زده برگم که باغبان طبیعت برون فکنده زگلشن

به جرم چهره زردم


 

ترانه: فریدون فروغی

زندانی فراری از شدت سرما به زندان بازگشت

سرمای کم سابقه  حوادث جالب توجهی را در چند روز اخیر رقم زده است که یکی از آنها زندانی محکوم به 6 سال حبس در شهر لگزینتون مجتمع بلکبرن بود این زندانی که پس از فرار زندان در اثر سرمای زیاد نمی تواند سرپناهی برای خود دست و پا کند در یک متل سر راه از منشی می خواهد که به پلیس زنگ بزند و وی را به زندان برگردانند .

 

توضیحات بیشتر در اینجا :: http://www.walb.com/


پی نوشت: زمستونه هوا سرده دمش گرم 

وقتی رسانه های کشور فقط طوطی هستند

روزنامه ی کیهان رو معمولا نمی خونم یعنی از بس چرند مینویسه ادم رغبت نمی کنه عکسهاش رو هم نگاه کنه اما یک اتفاق خیلی جالب افتاد و اونم این بود این روزنامه که مطلبی رو در روز 22 دی ماه درج کرده بود و همین مطلب رو روی سایت کیهان باز نشر کرد که تیتر عنوان  از این قرار بود : 

لاس بیداری اسلامی و رسالت پیامبران برای پیاده نظام فتنه 

تا اینجای کار که می توان گفت یک اشتباه تایپی بوده و مشکلی ندارد اما در کشور ما که رسانه ها نقشی فراتر از تائید فرمایشات عالیجنابان ندارد همین مطلب رو بدون اینکه به معنی و مفهوم این جمله دقت بشود مثل طوطی تکرار شده است . ظاهرا فرمایشات این روزنامه برایشان انقدر قدسی شده است که هرچه از کلام مبارکشان بیرون بیاید همان را تکرار میکنند . بیش از 20 سایت و خبرگزاری رسمی به جای عنوان کلاس بیداری اسلامی ... همان لاس بیداری اسلامی را درج کرده اند . 

که در زیر نمونه هایی از این گاف رسانه ای را می توانید ببینید . 

ضمننا جهت تفریح هم که شده در سایت گوگل جمله « لاس بیداری اسلامی و رسالت پیامبران برای پیاده نظام فتنه » را جستجو کنید تا بدانید اگر عنوان سال را مثلا می گذارند حماسه سیاسی چگونه از وزیر و وکیل و سیاستمدار و بقال و نقال در تائید آن رساله ها می نویسند . رسانه های ما فقط طوطی هستند دریغ از اندکی فقط اندکی (!) تفکر و تحلیل مستقل 


پی نوشت :

1-سردبیر برخی از این خبرگازی ها(!) به جان خودم اگر به اندازه ی مغز فندق  مغز داشته باشند ...

2- خبرگزاری رو عمدا خبرگازی نوشته ام 

ارتفاع چند هزار پایی ، خرگوش ، طعمه ، عقاب طلایی

دیدن صحنه ی شکار خرگوش توسط یک عقاب طلایی فقط برای ادمهای خوش شانس رخ میده و روز جمعه من ادم خوش شانسی بودم . صحنه ای بیاد ماندنی از قانون طبیعت و حیات وحش ! آنانکه قوی ترند پیروزند ...


پی نوشت : عقاب طلایی پرنده ملی کردهاست 

معلم مریوانی برای همدردی با شاگردش سرش را تراشید

محمد علی محمدیان برای همدردی با شاگردش که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکند موهای سرش را تراشید تا برای این شاگرد بتواند روحیه بخش و دلگرم کننده باشد . وی هدفش از این کار انسانی جلوگیری از گوشه گیری و تقویت روحیه ی شاگردش عنوان کرد. 

وی در صفحه ی فیس بوک خود نوشته است: من و ماهان عزیز سرمون به مو حساسیت دارد 


پی نوشت : گرامی باد یاد و نام فرزاد و زنده باد معلمان حقیقی کردستان

گاف بزرگ سیاستمداران ...

در دنیای امروز که اطلاعات به سرعت در حال تبادل است از گوشه و کنار دنیا گاهی خبرهایی به گوش میرسد که هم لبخندی را بر لبانمان می نشاند هم به یاد جمله ی معروف بایزید بسطامی میوفتیم که دنیا در دست چلاغ و کور است . 

یک نماینده مجلس کویت( محمد الجبری) در صحن علنی مجلس اعلام کرد فردی به نام مولانا جلالدین رومی قصد دارد از ترکیه به کویت بیاید و افکار خرافه پرستانه ی خود را در این کشور رواج دهد که باید هرچه زودتر دولت ورود او را به کویت ممنوع کند . غافل از آنکه مولانا جلالدین رومی 741 سال پیش در قونیه ترکیه وفات کرد. 

از این دست اخبار بسیار شنیده میشود اما در رقابت های انتخاباتی ایالات متحده سناتور مک کین که یکی از رقبای اصلی نشستن بر صندلی ریاست جمهوری آمریکا بود در اظهار نظری بسیار جالب گفت ما باید به سقوط دولت سوریه کم کنیم چون سوریه تنها راه دسترسی ایران به آبهای آزاد است (!) 

در کشوری که عنوان می شود بهترین سیستم اطلاعاتی دنیا را در اختیار دارد هنوز نامزد ریاست جمهوری آمریکا به نقشه ی جغرافیا نگاهی نیانداخته است . 


پی نوشت: بلاخره بعد از 7 سال دست و پنجه نرم کردن با مرگ اریل شارون نیز از دنیا رفت . دنیایی که بوی خون و جنگ مبارزه می داد. شارون یکی از هزاران گرگی است که حکومت جنایتکارانه ای در دست داشت و در راستای ایدوئولوژی خطرناک یهودیت در حال کشتار بود . ایدئولوژی به طور کلی از هر رنگ و بوی باشد چه مذهبی و چه غیر مذهبی به دنبال خودش جنایت خواهد اورد . مردم فلسطین دیروز شیرینی پخش میکردند دنیای جالبی است ...

بعضی ها را در زمان حیاتشان جنایتکار میدانند (ماندلا ، چگوارا و...) اما زمان مرگشان قهرمان می میرند و تاریخ به نامشان خوب نوشته می شود . بعضی ها نیز از همان ابتدا جنایتکار بوده و جنایتکار می میرند . به هر جهت از مرگ شارون خوشحالم نه به خاطر تبلیغات چرت صدا و سیما بلکه به خاطر لبخند فرزندان فلسطین ودگر بار  شاید روزی هم به خاطر فرزندان سرزمینم...

دلنوشته ...

گاهگداری  برای گفتن حرفهایت نیازی نیست کلی استدلال ردیف کنی !

گاهی لازمه ساکت باشی ، گاهی برای گفتن حرفهایت مجبوری ساعتها صبرکنی ، روزها ، ماه ها و حتی گاهی سالها ...

لازم نیست همیشه منطقی باشی ، انگار برای اینکه باورت کنند  باید همون ساعت ها و ماهها رو زندگی کنی و بگذاری زمان همه چیز را قابل باورکند . حیف اینهمه استدلال نیست که باورش نکنند؟

باور نکردنش قصه ایست باور کردن و نپذیرفتن هم قصه ای دیگر . اصلا انگار از اساس نباید خودت را درگیر این بازی کنی ، بازی که مهم نیست چقدر قواعدش را بلد باشی در نهایت بازنده ای پس در این شرایط  استدلال هام رو میگذارم توی جیب بغل کتم و فراموش میکنم میخواستم چیزی بگم ...

تاسف انگیز است...

در روزهای گذشته که شاهد مرگ پژوهشگر جوان بر اثر انفجار در کویر لوت بودیم در سایت های خبری و رسانه های اجتماعی چندان بازتابی در پی نداشت . کسی اعتراض نکرد که چرا در کویر لوت باید مین گذاری شده باشد و چه کسی مقصر مرگ این پژوهشگر است اما افنجار در شهرک سینمایی را به عنوان خبری مهم در تمام سایت ها میتوان دید. 

مسعود دهنمکی و فیلمش ظاهرا برای مردم جذاب تر از مرگ هموطنانی است که بی هوده جانشان را چه در کوه های کردستان ، در مزارع گندم ، دشت های گل و حتی کویر از دست می دهند . اری اینجا ایران است و بیراه نگفته اند که حکومت ها شایسته ی مردمانشان هستند . 

براستی چرا باید در کویر لوت مین گذاری شده باشد؟ چه کسی مسئول مرگ امیر طالبی گل است؟

در همین رابطه :

1-سانحه مرگبار در «لوت شمالی»؛

2-وداع با یک عاشق طبیعت؛ 

3-مرگ پژوهشگر حیات وحش بر اثر انفجار مین

رخدادی کم نظیر: مشاهده سه پلنگ ایرانی در یک تصویر

آقای علی برگر موفق شد از سه قلاده پلنگ ایرانی در پارک تندوره خراسان عکس برداری نماید .

گزارش حادثه فوت پژوهشگر حیات وحش در کویر لوت

دوست عزیزمان خانم فرزانه عابدنیا  همسفر پژوهشگر حیات وحش که به تازگی در کویر لوت بر اثر انفجار مین درگذشت در یاداشتی گزارش کامل این حادثه را روایت میکند . 


تنگه­ای باریک و هزار پیچ که مثل ماری آرام با خط و خال­های زیبا خفته بود. دیواره­هایی بلند با بیش از ۲۵ متر ارتفاع در بعضی نقاط و تنگ، بگونه­ای که فشار دیواره­ها رو میشد احساس نمود. تنگه چاهکوه قشم در ذهنمان تداعی میشد با این فرق که بجای سنگ­های برش خورده،در دیواره­ها با انبوهی از لایه­ها بسیار متراکم شده شن و خاک در دیواره­ها مواجه بودیم.

ورودی تقریباً عریض بود اما میتوانستیم ببینیم که در بخش­های از مسیر فقط به اندازه عبور یک خودرو عرض وجود دارد.

امیر طالبی ایستاد و همگی پیاده شدیم.

امیر گفت: “بعلت امکان ریزش دیواره­ها بهتر است وارد نشویم و در همین مکان، ورودی تنگه که هم محیط مسطح است و می­توان بدور از دیواره­های چادر زد، کمپ کنیم، سپس پیاده برای بازدید از تنگه وارد تنگه شویم.”

همگی شروع کردیم به عکس گرفتن از این پدیده بسیار زیبا و محو تماشای آن شدیم.

آرش مودی جلوتر از بقیه وارد تنگه شد تا قبل از آنکه حضور ما کادرهای زیبای او را خراب کند چند عکس از تنگه بگیرد.

در گیر دار گرفتن عکس تکی بودیم که ناگهان

امیر سوار ماشین شد و گفت: “برویم جلوتر”

بدون آنکه سرنشینان ماشین خود که شامل آرش مودی و فرزانه عابدنیا بودند، را سوار نماید حرکت نمود.

در فاصله­ای حدود ۳۰۰ متر از ابتدای سه راهی، قطعه­ای بزرگ از خاک­های بهم فشرده بسان توده­ای سنگی مسیر را به دو بخش تقسیم نموده بود.

مسیر سمت راست باریک تر بود بگونه­ای که یک خودرو بسختی از آن عبور مینمود و مسیر سمت چپی فراختر

قاعدتاً مسیر سمت چپ برای عبور خودروها بهتر بود، اما توده­ای دیگر همانند توده قبلی ولی بسیار کوچکتر مسیر سمت چپی را نیز مسدود نموده بود و امکان عبور ماشین از آن میسر نبود.

پس امیر طالبی چاره­ای جز انتخاب مسیر سمت راستی نداشت و وارد آن شد.

که ناگهان انفجاری مهیبی رخ داد و جلوی ماشین امیر را بلند کرد و سمت دیگر انداخت. دودی غلیظ دره را فرا گرفت و بارانی از شن و سنگ ریزه و قطعات خودرو باریدن گرفت.

ادامه گزارش : http://kija-a.blogfa.com/post-129.aspx


 پی نوشت : این حادثه ناگورا رو به خانواده ی زنده یاد طالبی گل و همچنین فرزانه عابدنیاو دوستانش تسلیت میگم

موسیقی: قژ کالی لیو ئالی

 یکی از زیباترین ترانه های هومر دزه ای بی اختیار من رو می بره به روستاهای کردستان ، آنجا که چهره ی دختر ساده مورد ستایش قرار میگیرد ، سادگی دوست دارد نه برای ساده بودنش برای اینکه دختران سرزمینش اینگونه اند.  آمیختن زیبایی ظاهر با طبیعت و موسیقی شاهکار این قطعه ی بسیار زیباست . آنجا که میگوید ای دختری که گونه هایت ساده است ، لبهای زیبایت و جامه های ساده ات که از لباس عروس دلگیر تر است . من چشمه ی زلال سرزمینم که زیر پرتو مهتاب می درخشد از دریاهای بدون مرز که موج های رفیعش با صدای خروشش در گوش می پیچد برایم زیباتر و جذاب تر است . 

و دختران سرزمینم هرچند بسیار ساده اند و هنوز موهای ریز صورتشان را برنداشته اند اما از همه ی زیبارویان جهان برایم زیباتر و دوست داشتنی ترند . 

قژ کالی لیو ئالی پرشنگی نیگا کال

ئه ی کچه جوانه که ی سه رگونا نه ختیک ئال

ئه ی کچه مه نگه که ی به ده نگی چپه دوو

گه نده مووی ده مووچاو مه چه ک هه لنه گرتوو

ئه ی ئه ندام وردیله ی نه رموله ی ئیسک سووک

ئه ی به رگی ساکارت دلگیرتر له هی بووک

 

کانیه کی روونی به ر تریفه ی مانگه شه و:

له بنیا بله رزی مرواری زیخ و چه و

جوانتره له لای من له ده ریای بی سنوور

شه پولی با ته به ر تیشکی روژ شلپ وهوور!

قژ کالی لیو ئالی پرشنگی نیگا کال

ئه کچه جوانه که ی سه رگونا نه ختیک ئال

  

ترانه : هومر دزه ای 

شعر: ماموستا گوران


پی نوشت: 

بنا به در خواست دوستان معنی شعر رو هم می نویسم اما قبل از اون لازمه عرض کنم این شعر از واژه های پر مفهمومی ساخته شده که بعضاً معادل فارسی نداره و در ترجمه یا باید از زیبایی های نهفته در این واژه هاگذشت یا باید توضیحات طولانی داد . به هر جهت معنی بسیار ساده ی شعر به صورت زیر است:

کال: به معنی نارس ، جوان و ظریف است

ای که موهاو لبهای کال و همچنین پرتو نگاه کال داری

ای دختر زیبا که گونه هایت اندکی سرخ گونه و نارس است

ای دختر ارام با صدای ظریف

دختری که موهای ریز صورت و دستانت هنوز پابرجاست

ای اندام ریز و نرمین و ظریف 

ای که جامه های ساده ات از لباس نو عروس دلگیر تر است


چشمه ی زلال که پرتو مهتاب در آن می درخشد(منظور چشمه ی سرزمینش )

که در ژرفای آن سنگ ریزه های مروارید وارش میلرزد

زیباتر از دریای بی انتهاست 

دریایی که موجهایش    با نور طلایی خورشید و صدای خروشش در هم آمیخته می شود 

آلمانی ها زمین خورده ی اسکی

پس از شوماخر امروز آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان نیز در یکی از پیست های اسکی سویس دچار حادثه شد و از ناحیه لگن مصدوم شد . در هفته ی گذشته شوماخر راننده ی آلمانی نیز با حادثه ای مشابه به کما رفت . 

اسکی در سال نو میلادی ظاهرا برای آلمانی ها خوش یمن نبوده . شاید این نقل قول از شوماخر بتواند دلیل حادثه ای که برایش رخ داد را مشخص کند . از وی پرسیدند راز موفقیتت در اتومبیل رانی چیه؟ جواب داد که هرجا دیگران ترمز کردند من نکردم ...(!) 

«محل حادثه شوماخر»

هرچند مسیر اسکی شوماخر چندان سخت هم نبود اما این قاعده حداقل در مورد اسکی برای شوماخر جوابگو نبود . 

پی نوشت : از تصاویر اینگونه بر میاد که مرکل به اسکی نوردیک مشغول بوده است . معمولا اسیب دیدگی در اسکی نوردیک به ندرت رخ خواهد داد و البته مسیر اسکی شوماخر نیز چندان پر خطر به نظر نمی رسد . 


سوپر من ، زارعی ، ماندلا

در یکی دو روز گذشته مطلبی در وبلاگ بیواک درج شد که چند کامنت در خصوص این مطلب گذاشتم  ضمن اینکه کاملا مودبانه بود توضیح کوتاهی در خصوص ماندلا و چگونگی به قدرت رسیدنش را نوشتم اما متاسفانه فیلتر شد . لازم دونستم همون توضیحات رو با گلایه ای از دوست عزیزمان آقای عزیز حبیبی در اینجا به شکلی دیگر عنوان کنم و البته تا حدودی نقدی می تواند باشد به حمایتهای به زعم من عجیب و غریب دوستانمان در فضای مجازی !

جناب حبیبی در وبلاگ خود زارعی را فردی عنوان کرده است که در شباهتی نزدیک به ماندلا در پی تغییرات اساسی است و حتی عنوان مطلب رو پیش به سوی تغییر نامیده است .

برای قیاس های اینچنین می بایست از  واقعیت های تاریخی غافل نشویم و اگر قرار است فردی را با ماندلا مقایسه کنیم دست کم یک دلیل برای آن داشته باشیم .

نلسون ماندلا چریک انقلابی بود و سالیان دراز در حزب خود و کنگره ملی آفریقا دست به مبارزه ی مسلحانه برد ، دستگیر شد و نزدیک به سی سال را در زندان سپری کرد سپس حکومت وقت ناچار شد به خواسته های او و جامعه تن دهد و اینچنین شد که اپارتاید در هم شکسته شد .

با مقایسه ای بسیار ساده می توان دید که ماندلا در سیستم حکومتی نبود سالها جنگید چه با اسلحه و چه با مذاکره و سپس در دوران ریاست جمهوریش تبعیض ها را از بین برد . اگر بخواهیم رضا زارعی را با ماندلا مقایسه کنیم یک بی انصافی غیر قابل چشم پوشی را در حق ماندلا داشته ایم .

رضا زارعی سالها در فدراسیون کوهنوردی بود از رانت خود در این فدراسیون بهره ها برد ، پشت پرده فعالیت های فدراسیون در عموم مسائل مهمی که در این سالیان رخ داد نام زارعی به چشم می خورد . همواره در حکم مشاور اصلی شعاعی ظاهر شد هیچ گاه از فدراسیون کوچکترین نقدی نکرد چرا که بنیان بسیاری از فعالیتهای فدراسیون را همین رضا زارعی بنا نهاد .

از دوستان عزیز خواهشمندم یک مورد ، فقط یک مورد اعتراض به عملکرد فدراسیون ( خصوصا در بحث تقابل با کوهنوردی مستقل ) را در وبلاگ کوه قاف و یا در کامنتهای سایر وبلاگ ها به من نشان دهند تا من بتوانم ذره ای ماندلا وار به او نگاه کنم .

هرگاه اوضاع بر وفق مراد بود ظاهر می شد هرگاه فدراسیون عملکرد اسف باری داشت اگر حمایت نمی کرد فقط و فقط سکوت میکرد . از همین فدراسیون رشد کرد ، به عنوان مسئول ارشد همواره در فدراسیون بود و آخر سر رئیس فدراسیون هم شد این کجایش به ماندلا شبیه است؟

دلیل این قیاس به گمانم یا عدم شناخت از ماندلا است ، یا رضا زارعی و یا اهداف دیگری که من شاید از آن بی خبرم اما آنچیزی که مهم است بنده نمی توانم بپذیرم واقعیت های تاریخ به سود کسی به تحریر در بیاید که در اساس با این موضوع قابل قیاس نیست ما نباید تاریخ را به خاطرمنافعمان به رشته ی تحریر در بیاوریم .

باورکنید از نظر من رضا زارعی کوهنوردی کار بلد است اما در عین حال به خاطر منافع شخصی حتی یک کتاب دروغین را نوشته است . سالهاست سرش در فدراسیون است و هیچگاه به ضرر منافع شخصیش لب به سخن نگشود . مگر می شود فرد کتابی اینچنین تاسف بار نوشته باشد آنهم فقط و فقط به خاطر منافع شخصی و بازهم وی را انقلابی بدانیم ؟؟؟؟

این یعنی خیانت به تاریخ ، خیانت به افکار عمومی و خیانت به باورهای خودمان است!

دوستان عزیز من شاید بتوانم سر دیگران کلاه بگذارم اما باور کنید نمی توانم سر خودم کلاه بگذاریم . تنها کسی را که می توانم اندکی با زارعی مقایسه کنم شاید آقای رفسنجانی باشد منتهی رفسنجانی شجاعت دارد زارعی آن شجاعت را هم ندارد .

زارعی کوهنورد با دانش ، فنی ، دروغگو و منفعت طلب کوهنوردی ایران است 


پی نوشت: پیش تر در خصوص مطلبی که در وبلاگ بیواک نوشته شده بود که در آن به این موضوع اشاره شده بود که بلاخره یک کوهنورد رئیس فدراسیون شد بسیار کوتاه نوشتم : مگر شعاعی کوهنورد نبود؟ که متاسفانه انهم فیلتر شد که باید جوابش را از جناب حبیبی پرسید که این سوال ساده چه مسئله ای را به خطر می اندازد؟ مگر غیر از این بود که شعاعی قبل از رئیس شدنش اورست را صعود کرده بود؟

پی نوشت دو : این متن صرفا دیدگاه شخصی بنده است و به هیچ عنوان در خصوص عملکرد فدراسیون جدید نیست منتظر می مانیم ببینیم ایشان ( سوپر من یا زورو یا هر عنوان دیگری که دوستان تمایل دارند ) چه اقداماتی را در فدراسیون انجام خواهند داد اما اگر می خواهیم حمایت کنیم و چک سفید امضا بدهیم قبلش بدانیم در خصوص چه کسی می نویسیم . با احترام 

زارعی و اعلام وفاداری به آقاجانی

حکایت جالبی است حکایت کوهنوردی و فدراسیون ! در رسانه ها خواندیم رضا زارعی از صادق آقاجانی به عنوان مشاور استفاده خواهد کرد . پیام روشنی که می توان بی ارتباط به رای هایی که در صندوق ریخته شده است نباشد اما وجود فردی مانند آقاجانی در فدراسیون کوهنوردی می تواند چند پیامد داشته باشد . نخست راه برای حضور باند قدیمی فدراسیون که در چند سال اخیر کم و بیش در تنش با شعاعی و هوایی بودند باز خواهد شد و در مرحله دوم حضور این افراد تائید روشی است که در سالها پیش در پیش گرفته بودند .

بی شک نمی توان از همین الان قاطعانه بگوییم در فدراسیون آتی چه خواهد گذشت اما تصور مبهمی که در حال حاضر وجود دارد نشان می دهد رضا زارعی می خواهد 1- به آقاجانی و همراهانش که در انتخابات بی تاثیر نبودند اعلام وفاداری کند 2- همه ی طیف های حال حاضر کوهنوردی فدراسیونی را با خود همراه کند (بر عکس مهندس هوایی ) 3- مسئولیت عملکرد فدراسیون درآینده را متوجه ی کل طیف های کوهنوردی نماید.

فراموش نکنیم رضا زارعی روزگاری برای همین صادق آقاجانی قلم به کتابت صعود دروغین ماکالو برد . 

صادق آقاجانی دو عملکرد شاخص در کارنامه دارد::

1-     در فدراسیون آقاجانی بنیان شرکت های تجاری نهاده شد .

2-     صادق آقاجانی توسط افراد خود ( که زارعی نیز یکی از آنها بود ) هیمالیانوردی دروغین را در کشور بنا نهاد


پی نوشت : در این وبلاگ صرف نظر از دل و قلوه ای که فدراسیون ، انجمن و ... به هم داده اند عملکرد فدراسیون در لحظه روایت خواهد شد 

ژنو2 ؛ انقلاب سوریه را دزدیدند

این روزها فضای خبری کردستان حاکی از پرسشها و نگرانی های است که در خصوص نشست ژنو 2 قرار است انجام شود . چند سال است کشور سوریه درگیر جنگ داخلی است و عملا شاهد آن هستیم انقلاب مردم سوریه آشکارا دزدیده شده است . اگر بخواهم خیلی ساده از وقایعی که در این یکی دو سال بر سر سوریه آمده بگویم می توان گفت : در ابتدا مردم سوریه قیام کردند و نظام اسد را نامشروع خواندند اما جوابشان گردانهای تا دندان مسلح بود که در عین ناباوری مردم را رگبار گلوله بستند آنان که عزیزانشان کشته شد برای پایمال نشدن خونشان در خیابانها ماندند و کشته شدند و خانواده هایشان نیز به خیابان آمدند و کشته شدند . قیام خونینی که بیشتر در شهرهای جنوبی سوریه برپا شده بود .

بخشی از ارتش سوریه در مخالفت با این کشتار تشکیلاتی را به نام ارتش آزاد سوریه پدید آورد که از همان ابتدا ضعیف به نظر می رسید . قدرتهای غربی در تلاش بودند به این ارتش ضعیف و بدون ساختار منظم با حمایت تسلیحاتی کمک کنند اما نتیجه ای مبهم بسیار تاسف بار به بار آمد . 

 کم کم سروکله ی برخی کشورهای منطقه در این کشور پیدا شد از طرفی قطر دیگر در سالیان اخیر حرف برادر بزرگ خود ( عربستان ) را حجت خود نمی دانست و امیر جوان قطر بر خلاف پدرش در  تلاش بود جایگاهی بهتر و مستقل تر در پیش بگیرد و شبکه الجزیره نیز به مدد وی آمد . این شبکه با تبلیغات گسترده و اغلب کاذب ارتش آزاد سوریه را یک ساختار بسیار قوی و در حال مبارزه معرفی میکرد و به صورت کاذب در تلاش بود با هیاهوی رسانه ای جای پای خود را در آینده ی سوریه محکم کند . 

از سوی دیگر کشور عربستان که خود را پدرخوانده ی کشورهای عربی منطقه می داند با کینه ای که از بشار اسد داشت به دلیل سخنرانی وی و توهین به پادشاه عربستان در تلاش بود اسد را تنبیه کند و برای این کار به هر اقدامی دست زد . 

از جهت دیگر وجود قطر برای عربستان در معادلات منطقه ای کسر شان و ناخوشایند بود و به همین مناسبت عربستان چندان علاقه مند به ارتش آزاد نبود و حمایت مادی خود را از این جریان دریغ کرد. 

از سوی دیگر کشور ترکیه در سالیان اخیر نفوذ ایران را در کشورهایی نظیر لبنان ، سوریه و فلسطین فرصت مناسبی می دانست که ترکیه آن را از دست داده بود پس در تلاش بود جایگاه خود را بهبود ببخشد و از این رو سیاست ضد اسرائیلی را برگزید و با شروع اعتراضات در سوریه برای خود سوریه ای بدون ایران تصور کرد و دست به حمایت از ائتلاف مخالفین برد . از سوی دیگر جریان کردی سوریه برای ترکیه زنگ خطر بود که در ادامه به آن اشاره خواهم کرد . 

شهر های کردنشین سوریه نیز در ابتدای قیام با مردم عرب سوریه همراهی کردند اما وجود حزب پ ک ک ( پارت کارگران کردستان ) و حزب وابسته به آن ( اتحاد دموکراتیک ) جریان کردی سوریه را به سمت دیگری برد . در پی توافق این حزب با ایران و سوریه شهرهای کردنشین به شکلی مسالمت آمیز در دست این حزب قرار گرفت و نقشی بی طرف را در این درگیری ها ایفا کرد . رژیم اسد خیالش از بابت کردستان سوریه آسوده شد و به جنگ مخالفین رفت و از سوی دیگر ایئتلاف مخالفین پرچم شونیزم عربی را بر افراشته بودند و از جمهوری عربی سوریه دم می زدند و همین امر باعث شد کردها تمایلی به حضور در ائتلاف مخالفین نداشته باشند . در سوی دیگر چند حزب نزدیک به مسعود بارزانی در کردستان سوریه شکل گرفت که نزدیک به کشور ترکیه بود و ترکیه تمایل داشت این احزاب را به عنوان نماینده ی کردها به جامعه ی بین المللی معرفی کند . 

اتحاد دموکراتیک یکی از احزاب پ ک ک به شمار می رفت و همزمان با شکل گیری این جریان و مناسبات نزدیکش با ایران حزب پژاک نیز با ایران اعلام آتش بس کرد و حتی در کنگره ی اخیر خود نیز بر این آتش بس تاکید کردند و در سوی دیگر پ ک ک از جنگ با ترکیه صرف نظر کرد و عبدالله اوجالان رهبر این حزب نیز با ترکیه وارد مذاکرات صلح شد . با اعلام آتش بس پ ک ک با ترکیه و ایران عملا تمام قوای خود را در کردستان سوریه متمرکز کردند و کار به جایی رسید که اعلام خودگردانی کردها در سوریه با وجود اینکه بسیاری را می ترساند اما به وقوع پیوست . جریان نزدیک به بارزانی به دلیل مناسبت های اقتصادی بزرگ با ترکیه از این اعلام خودگردانی حمایت نکرد و نظام اسد آن را یک تلاش میهنی برای حمایت از کردها عنوان کرد و واحد های دفاع از خلق پ ک ک را یک نیروی وطنی عنوان کرد . 

ترکیه تمایلی نداشت اقلیم کردستان عراقی دیگر در مرزهای سوریه شکل بگیرد اقلیمی که اینبار حیاط خلوت بزرگترین چالش ترکیه ( پ ک ک ) می شد . از این رو دروازه های خود را بر روی نیروهای القاعده بازکرد تا نبردهای خونینی بین کردها و القاعده شکل بگیرد . این اقدام ترکیه دو پیامد داشت 1- راه برای نیروهای افراطی باز شد 2- کردها نیز پایشان به صحنه ی درگیری ها کشیده شد . 

آن روزها القاعده در بیانیه ای دشمنان خود را کفار ، شیعیان و کردها عنوان کرد و همزمان پ ک ک شاهد تغییر و تحول بزرگی در شورای مدیریتی خود بود به شکلی که یک زن و یک مرد رهبری این حزب را به شکلی برابر در دست گرفتند که یکی از آن دو نفر یک زن کرد علوی بود . 

حضور گسترده ی نیروهای افراطی نظیر النصره و داعش و ... بزرگترین تاثیری که داشت ممانعت کرد از حمله ی نظامی امریکا و عملا ترکیه متوجه شد با این عملش وضعیت سوریه را پیچیده تر کرده است و حتی بزرگترین ارزوی خود که همانا تغییر نظام سوریه و حمله ی آمریکا به سوریه بود با وجود این افراط گرایان منتفی شده است . از این رو دروازه های خود را بر روی این نیروها بست . و در چند عملیات جبهه ی النصره از کردستان سوریه به کرکوک عراق رانده شدند . 

اما بحث بر سر ژنو2 جبهه بندی های جدیدی پدید آورد . اتحاد دموکراتیک ( نزدیک به پ ک ک ) با اعلام خودگردانی کردستان سعی کرد بحث مربوط به مطالبات کردی پررنگتر باشد که همین امر هشدار امریکا را به دنبال داشت و جریانات نزدیک به بارزانی اعلام کردند در قالب ائتلاف مخالفین حضو.ر خواهند داشت .  امریکا برای متقاعد کردن مخالفین و همبستگی بین آنها در ژنو2 کمک های خود را به مخالفین محدود کرد تا اهرم فشاری برای کنترلشان باشد و عربستان سعودی تضعیف نروهای ارتش آزاد را یک فرصت برای پیشی گرفتن از قطر می دانست . عربستان در این شرایط گروهای تکفیری و تند رو را گردهم آورد و دست به حمایت آنان برد تا در ژنو 2 برگ برنده داشته باشد و قدرت چانه زنی این کشور را بالا ببرد . این گروه ها که عمدتا اتباع کشورهایی نظیر سودان ، لیبی ، یمن و ... بودند با حمایت عربستان قدرتمندترین نیروهای حال حاضر سوریه هستند . 

از طرف دیگر کردها در مذاکراتی فشرده صبح امروز به توافق رسیندن علیرغم هشدارهای غرب و ترکیه مبنی بر پیوستن به مخالفان به توافق رسیدند و مقرر شد در هیاتی مستقل و برای مطالبات کردی به ژنو بروند . توافقی که چندان خوشآیند امریکا و متحدانش و همچنین ترکیه نخواهد بود . 

در حال حاضر شورای مخالفین سوریه جریانی است که غرب می خواهد به عنوان نماینده ی مخالفان معرفی کند اما واقعیت های سوریه می گوید اگر چنانچه به طور مثال شورای مخالفین و نظام اسد به توافق بر سر آتش بس برسند عملا آتش بسی صورت نخواهد گرفت و این عربستان است که بر روی گروهای تروریست افراطی نفوذ خواهد داشت . 

تنها چیزی که برای من اهمیت دارد و می توانم به ان اشاره کنم این است 1- ایران به ژنو 2 نمی رود 2- کردها مستقل و متحد به ژنو می روند و برای مطالبات کردی  چانه زنی خواهند کرد 3- قدرتهای منطقه ای نظیر عربستان و ترکیه و قطر انقلاب مردم سوریه را در روز روشن دزدیده اند و به دنبال کسب قدرت بیشتر هستند .4- القاعده سرکش ترین نیروی حاضر در سوریه است که از هیچ قاعده ی انسانی پیروی نمی کند و مذاکرات ژنو 2 برایش خنده  دار است.

فراموش نکنیم مردم سوریه کشته شدند تا این کشورها منافعشان تامین شود و دست اخر گشادترین کلاه سر مردم کف خیابانها خواهد رفت ، آنان که شعار آزادی و دموکراسی را روزگاری در خیابان سرکوچه ی شان سر می داند اکنون مدتهاست زیر خاک خوابیده اند .