27 مهر ، ثبت نام برای ریاست فدراسیون

بنا به گزارش سایت تسنیم و وبلاگ کوهنوشت 27 مهر ثبت نام نامزد های انتخابات فدراسیون کوهنوردی در محل فدراسیون آغاز خواهد شد .

حدود دو سال پیش برخی از مربیان ، کوهنوردان و غیر کوهنوردان برای نشستن بر روی صندلی فدراسیون کوهنوردی نام نویسی کردند . از آن جمع می توان به افرادی همچون زنده یاد مهدی عمیدی ، کاوه کاشفی ، رضا زارعی ، همایون بختیاری ، مرتضی موسوی ، رضا بهادرانی ، امید آ محمدی اشاره کرد که با اتمام مهلت 6 ماه از ثبت نام و با عدم برگزاری انتخابات قانوناً لغو شد و می بایست مجددا اقدام به ثبت نام نمایند .

سال گذشته زنده یاد مهدی عمیدی برای همیشه با دنیای کوهنوردی وداعی تلخ کرد . رضا زارعی در ابتدا با اقبال عمومی همراه بود اما با رفتار و افشاگری هایی که در خصوص ماکالو شد بختش برای حمایت همه جانبه کاسته شد ، کاوه کاشفی مرتب در حال رایزنی بود تا بدون سر و صدا بر صندلی فدراسیون تکیه بزند . مرتضی موسوی هم در تلاش برای لابی بستن های نهانی با یاران قدیمی خود در فدراسیون های گذشته به دنبال راهی برای نشستنش بر این صندلی میگشت اما بعید می  دانم نفرات دیگر چندان اقبالی برای خود متصور باشند . به هر جهت  شاید پیش داوری در این شرایط کار چندان درستی نباشد اما از چهره هایی که احتمال ثبت نامش بسیار محتمل است می توان به کاوه کاشفی اشاره کرد و من فکر میکنم این شانس را برای خود بسیار بالا می بیند . وی حتی در همایش هیئت استان تهران به نحوی برای خود یک مراسم تودیع گذاشته بود . از سوی دیگر گمان نمی کنم با شرایط نا مناسبی که رضا زارعی برای خود ترسیم کرده است  دست به ثبت نام بزند ! من حدس میزنم ایشان دیگر ثبت نام نکند.

بی شک رقابتی اگر شکل می گرفت بین این دو می بود که شانس کاشفی اندکی بیشتر از زارعی به نظر می رسید . اما اکنون همه چیز بر می گردد به چهره هایی که می خواهند بیاید ،  باید نشست و اسامی را نگاه کرد و انگیزه ها را در لابلای اسامی جستجو کرد . 27 مهر چندان دور نیست و پس از آن می توان رنگ و روی بهتری به پیش انگاری هایمان بدهیم ...

این آناپورنای دردسر ساز ( عظیم قیچی ساز )

راستش را بخواهید تصمیم داشتم یکی دو سال دیگه در این رابطه بنوسم اما کامنت دوستی ناشناس انگیزه ای شد برای نوشتن این مطلب !

عظیم قیچی ساز کوهنورد توانمند و آرام تبریزی در تلاش است تعداد صعود های خود را به عدد 14 برساند و در بین فاتحین 14 قله ی 8000 متری جهان نامش را ثبت نماید . اما در صعودهایی که تا بحال انجام داده است یک صعود می تواند برایش دردسر ساز شود . یکی دو سال پیش در خصوص صعود آناپورنای ایشان در این وبلاگ مطلبی نوشته شد که صد البته واکنش های متفاوتی بر انگیخت . برای مطالعه به اینجا مراجعه نمایید ( مطلب نخست ، مطلب دوم )

صعود آناپورنا یکی از مشکلترین و یا بهتر بگویم خطرناک ترین صعود های 8000 متری است که عظیم قیچی ساز نیز بر روی این قله تلاش کرد و موفق شد در شرایطی که همقطارانش از صعود به دلیل احتمال ریزش بهمن انصراف داده بودند خود را به خط الراس انتهایی قله برساند . در تصاویر منتشر شده از طرف وی که از آن به قله نام برده است به وضوح مشخص است که فاصله ای قابل توجه با قله دارد . اما این به معنی ان نیست که این قله برای ایشان پذیرفتنی نیست .

به صرف صعود خط الراس سرتیفیکیت قله ی آناپورنا به صعود کنندگانش داده می شود . مسنر می گوید: خط اراس انتهایی قله به دلیل عدم ثابت گذاری و باد بسیار شدید بسیار مشکل صعود خواهد شد .

در آن تلاش عظیم موفق شد به همراه شرپایش به این خط الراس که مجموعه قلل بالای 8000 متری آناپورنا را شامل می شود صعود کند . اما این صعود برای کسی که می خواد نام خود را در ردیف فاتحین 14 قله ثبت نماید به احتمال قریب به یقین پذیرفتنی نخواهد بود.

چند سال پیش به دلیل اینکه خانم اوه سان در کانچن چونگا تنها چند متر با قله فاصله داشت و صعودش توسط ادورن پاسابان به چالش کشیده شد عنوان اولین زن فاتح 14 قله از اوه سان کره ای در کش و قوس فراوان گرفته شد.

به طور مثال در صعود به قله ی برودپیک به صرف قله ی فرعی این قله برای فاتحینش ثبت خواهد شد و نیازی نیست فرد خود را به قله ی اصلی برساند اما اگر فرد بخواهد 14 قله را ثبت نماید قله ی فرعی پذیرفتنی نیست . در آناپورنا هم خط الراس به همین شیوه است . عدم صعود به قله ی اصلی برای کسی که بخواهد 14 قله را صعود نماید چالشی بزرگ خواهد بود .

امیدوارم الیزابت هاولی این صعود را به عنوان قله ی اصلی بپذیرند هرچند بسیار بعید به نظر می رسد . در کل برای عظیم دو یا نهایتا سه قله باقی مانده است که نام خود را به عنوان اولین ایرانی در بین فاتحین 14 قله ثبت نماید . برای ایشان ارزوی موفقیت دارم و امیدوارم اناپورنا برایش دردسر ساز نشود .


پی نوشت: با مقایسه ی عکس نخست که شرپای عظیم در ان قرار دارد به خوبی فاصله با قله مشخص است و در عکس دوم با مقایسه ی سنگ های پشت پای چپ عظیم مشخص می شود عظیم در همان موقعیت شرپا  قرار دارد و با قله فاصله ی فراوانی دارد .

حال به عکس خانم کره ای اوه سان و کریستوفه لافایل در قله توجه کنید ! 


برودپیک ایرانی ادامه دهنده ی تفکر غالب کوهنوردی ایران ...

صعود به هر قیمتی ، این جمله شاید جمله ی ساده ای به نظر بیاید اما بخش جدایی ناپذیر افکار ایرانیان در صعود های بلند است . فارغ از دشوار بودن صعود یا نوع و نحوه ی صعود این تفکر گریبان هیمالیانوردی کشور را گرفته است .

صعود دردناک برودپیک و جادثه ی مرگ سه جوان تلاشگر آن پیامدهای فراوانی برای کوهنوردی کشور خواهد داشت دست کم می توان  به هزینه های فرصتی که در آینده همین جوانان می توانستند رقم بزنند میتوان اشاره کرد.

شاید علل این تفکر به عوامل متعددی برگردد که قصد دارم بر روی تمامی علل آن به شکلی مجزا بپردازم . اما نخستین علت آن را می توان انتظار بالای جامعه و فشار روانی ناشی از کنش ها جامعه و واکنش های کوهنوردان دانست . به طور مثال در صعود برودپیک نامه ای از آیدین بزرگی منتشر شد که هم انتظارات رو بالا برد و هم اینکه فشار روانی زیادی به خود آیدین وارد کرده است .

تلاش برای اثبات توانایی ها و پارا فراتر گذاشتن از توان خود با امکاناتی بسیار محدود نتیجه اش می شود یا یک موفقیت روی لبه ی تیغ یا یک تراژدی دردناک !

این فشار از طریق هم باشگاهی ها و یا به طور کلی هم صنفی ها هم به شکلی دیگر نمود پیدا خواهد کرد . یک ورزشکار در محیط زندگی خود همواره در تلاش است مطالبات بخش های وسیعی از جامعه را بر آورده کند . رقیبان ، دوستان ، هم قطاران ، هم باشگاهی ها ، جامعهی کوهنوردی و حتی اثبات قدرت خود به جامعه ای که در خلاف جهت آن حرکت میکند که در مورد برودپیک می توان به فدراسیون اشاره کرد .

همه ی اینها انتظارات فراوانی در  خود فرد به وجود می آورد و این انتظارات در 100 متری زیر قله با اقرار به تخلیه ی انرژی و تماس با بیس کمپ و سرپرست برنامه نمایان می شود اما فشار و انتظار انچنان بالاست که فرد اقدام به تلاشی انفجاری و فراتر از تصمیمات منطقی می نهد چراکه موفقیت را چندان دور از دسترس نمی داند .

ایدین ، پویا ، مجتبی قربانی تفکر غالب جامعه ی کوهنوردی شدند تفکری که در لابلای کامنتها می توان مشاهده کرد . این نوع تفکر در اغلب هیمالیانوردان ما دیده می شود. اگر بخواهم مثال های دیگری بزنم می توانم به صعود عةیم قیچی ساز به آناپورنا اشاره کنم در این صعود اغلب کوهنوردان از صعود منصرف شدند و در خبرها آمد که تلاش بر روی آناپورنا به دلیل خطرناک بودن و ریزش بهمن خاتمه یافته است اما در کامنتهای وبلاگ های کوهنوردی هم زبانان عظیم انتظارات بیشتری داشتند به یاد دارم برخی از این کامنت ها با این مضمون بودند " ایشالا آقا عظیم صعود میکنه و منصرف نمی شه "

و همین طور هم شد عظیم به تلاشش در شرایطی بسیار خطرناک ادامه داد و بروی لبه ی تیغ موفق بازگشت !

برای این کامنت نویس هیچ هزینه ای نخواهد داشت که انتظارات خود را بنویسد اما نتیجه اش در آناپورنا می شود موفقیتی شکننده و در برودپیک می شود تراژدی ! و این واقعیت های دردناک کوهنوردی کشورمان است .

شاید در سالهای اخیر تلاش محمود شعاعی بر روی ماکالو را می توان منطقی تر از همه دانست که اگر گفته های وی در خصوص این صعود بر مبنای صداقت بوده باشد الگوی مناسبی است برای هیمالیانوردان البته اگر دلیل بازگشتش ضعف قوای جسمی نبوده باشد .

به هر جهت مادامی که این تفکر در بین کوهنوردان و جامعه ی کوهنوردی اصلاح نشده باشد برودپیک ها رخ خواهد داد و ما اعتمادی فر ها ، اوراز ها ، اسفندیاری ها ، نعمتی ها ، ناصری ها و آیدین ها را به سهولت از دست می دهیم و باید بنشینیم در باب این که اینها حادثه بوده است یا فاجعه جدل کنیم . 

دنیای کوهنویسی دنیای بیرحمی است !

رسانه ها ماهیتی بی رحم دارند و شاید این یک اصل بدون انکار است اما سوال اینجاست این بی رحمی چه حد و مرزی می تواند داشته باشد. خبرگزاری های رسمی و سنتی قوانین و مقررات و چهارچوب های مشخصی برایش تعریف کرده است اما گاهی آنان نیز پارافراتر از حد و حدود های قانونیشان میگذارند چراکه ضعف هایی در قوانین وجود دارد که برای رسانه ها راه درو فراهم میکند .

به عنوان مثال بحث مربوط به گفته های حامد کرامت در صعود به دماوند را در نظر بگیرد بی رحمانه بر وی تاختند . گمان می کنم این نقد های پی در پی که دیگر شاید بتوان اسمش را زیاده روی های بی توضیح و غیر قابل تعریف نهاد و دیگر از حالت نقد کمی دور شده است .

ماجرای دماوند  به خودی خود جای نقد دارد اما وقتی یک جمله از یک کوهنورد اینچنین بزرگ نمایی می شود یعنی یا کوهنوردی ما آنچنان بی مشکل است که اکنون تمام مشکلاتش همین یک جمله است یا نوسندگان ما سوژه ای ندارند یا توان پرداختن به ضعف های دیگر کوهنوردی را ندارند. به هرجهت در هر موضوع آنچنان افراط و تفریط می شود که خود به خود خواننده خسته (!) می شود و ناخوانده ترجیح می دهد صفحه را ببندد .

دنیای وبلاگ نویسی دنیای متفاوتی از خبرگزاری هاست اما همین دنیای خودمانی و گاه بی گانه ی وبلاگ نویسی شکافهای بزرگی را در کوهنوردی کشور پدید آورده است هرچند نمی توان منکر مزایای آن شد . در روزهای آینده تصمیم دارم در خصوص برودپیک بنویسم ، از ضعف نهادنیه شده در کوهنوردی کشور که گریبان تیم برودپیک را گرفت تا نقش رسانه ها  در وقوع این حادثه !

اما فعلا همین بس که دنیای کوهنویسی دنیای بی رحمی است گاهی مثل همین دماوند افراط بی داد می کند و گاهی از کنار مسائل مهم به سادگی میگذریم . دنیای کوهنویسی بی رحم شاید گاه گداری لازم باشد اما اصلا این بی رحمی بی منطق را دوست ندارم .


پینوشت : رونوشت برای طنز کوه ، کلاغها و ندای کوهستان جهت اطلاع 

عظیم قیچی ساز متهم یا ورزشکار موفق؟

در وبلاگ ندای کوهستان مطلبی نگاشته شده است که شاید پارادوکسی غیر قابل انکار در دیدگاه کوهنوردان کشور به فعالیتهای وی باشد . اما دوست داشتم مطلبی کوتاه در این مورد بنویسم .

اعتقاد شخصی بنده بر این است که تلاشهای عظیم بر روی قلل هیمالیا هرچند از مسیر نرمال هم باشد اما به عنوان هدفی که خود عظیم برای خود طرح ریزی کرده است در خور احترام و ستایش است.

ایرادهایی که برخی از منتقدانش بر وی میگیرند شاید وجود اسپانسر دولتی باشد اما فارغ از اینکه در سالیان اخیر فدراسیون مانع تراشی های فراوانی برای سایر کوهنوردان در جذب اسپانسر داشته است که می توان به لیلا اسفندیاری و حتی پروانه کاظمی و... اشاره کرد. اما تلاش عظیم در جذب اسپانسر به اعتقاد من مثبت بوده است .

هنر جذب اسپانسر در این شرایط بحران اقتصادی کشور یک دستاورد چشمگیر است که ای کاش این موفقیت را در سایر کوهنوردان نیز می دیدیم البته اگر فدراسیون کوهنوردی بگذارد.

ایرادی که به مطلب امیر حسین ناظمی می توان گرفت درک ناصحیح از وضعیت عظیم در طول دوران ورزشی اش است . عظیم در سالیان ابتدایی تلاشش بر روی هیمالیا اینچنین با اقبال روبرو نبود و مجموعه ای از عوامل دست به دست هم داد تا در دوران شعاعی ضعف کوهنوردی در سیستم فدراسیون و نبود مهره هایی اثر گذار در این سیستم و حادثه ی تیلیچوپیک شعاعی را به این نتیجه برساند که سرمایه گذاری خود را به صورتی مطمئن تر بر روی عظیم متمرکز کند و آنهم تلاشش اداری و تشکیلاتی بود نه مالی !

چیزی که پس از صعود خط الراس آناپورنا کم رنگ تر شد . در سوی دیگر شهرداری تبریز وقتی هزینه های میلایردی صرف باشگاهای فوتبال می کند لزومی ندارد برای حمایت از یک هیمالیانورد که هم فکر و همنورد ماست تنگ نظر باشیم .

عظیم قیچی ساز یک ایراد بزرگ در کارنامه ی خود داشت و باعث شد دیدگاه کوهنوردان به نسبت وی اندکی کدرشود و یا دست کم از آن همدلی که تا پیش از آن برای موفقیتش بود کاسته شود که میتوان به سکوت منفعت طلبانه ی وی در مقابل تبلیغات و سرکوب علیه تیم نانگا بود .

حسین رضایی در آن زمان تمام تلاشش را بکار بست تا با ابزار قرار دادن تصاویر عظیم پتک آخر خود را بر سر تیم فرود آورد که سکوت عظیم یک بی تفاوتی معنی دار بود که بخشی از جامعه ی کوهنوردی را از وی رنجاند .

اما فراموش نکنیم اگر در دنیای امروز صعود 14 قله تلاشی پراهمیت و یا دستاوردی چشمگیر نباشد اما عظیم به نام کشوری در تلاش است که حتی تبت و بوتان نیز از دادن ویزا برای مردمش سر باز مینهند. تلاش برای فتح 14 قله از مسیر نرمال در حال حاضر اگرچه شاخص ترین نیست اما چشمگیر ترین تلاش مستمر(!)  در کوهنوردی کشور است کوهنوردی که فاصله ی بسیاری با کوهنوردی روز دنیا دارد . پس به تلاش این جوان احترام بگذاریم و قدر دان حمایتهای مالی شهرداری تبریز نیز باشیم . بضاعت کوهنوردی ایران در حال حاضر چیزی فراتر از این نیست .


پی نوشت : صعود عظیم به قله ی چوایو را به ایشان و جامعه ی کوهنوردی آذربایجان و کوهنوردان کشور تبریک میگویم.

موسیقی :  Giderim

 Giderim                    (  میرم )

Artık seninle duramam( دیگه نمیتونم باهات بمونم )

Bu akşam çıkar giderim  (امشب راهم رو میگیرم ومیرم)

Hesabım kalsın mahşere  (حسابم بمونه تا محشر)

Elimi yıkar giderim  (از همه چیز دست میشویم میرم)

Sen zahmet etme yerinden  (زحمت بلند شدن از جا رو بخودت نده)

Gürültü yapmam derinden  (سر وصدای زیادی نمی کنم)

Parmaklarımın üzerinden  (از میان انگشتهات)

Su gibi akar giderim  (مثل اب رد میشم ومیرم)

Artık sürersin bir sefa  (دیگه خوش میگذرونی)

Ne cismim kaldı ne cefa  (نه جسمم میمونه ونه جفام)

Şikayet etmem bu defa  (دیگه این بار شکایتی نمی کنم)

Dişimi sıkar gierim  (دندونهام رو بهم میقشارم ومیرم)

Bozarmı sandın acılar  (فکر کردی سختی منو ناراحت میکنه؟)

Belaya atlar giderim  (رو بلا میپرم ومیرم)

Kurşun gibi mavzer gibi  (مثل گلوله مثل تفنگ)

Dağ gibi patlar giderim  (مثل کوه منفجر میشم ومیرم

Kaybetsem bile herşeyi  (حتی اگه همه چیز رو از دست بدم)

Bu aşkı yırtar giderim  (این عشق رو پاره میکنم ومیرم)

Sinsice olmaz gidişim  (موذیانه رفتنم درست نیست)

Kapıyı çarpar giderim  (در رو میکوبم میرم)

Sana yazdığım şarkıyı  (ترانه ای رو که برات نوشتم رو)

Sazımdan söker giderim  (از سازم میکنم و میرم)

Ben ağlayamam bilirsin  (میدونی من نمیتونم اشک بریزم)

Yüzümü döker giderim(روم رو میریزم ومیرم)

Köpeklerimden kuşumdan  (از سگهام و پرنده هام)

Yavrumdan cayar giderim  (از نور چشمم دل میکنم ومیرم)

Senden aldığım ne varsa  (هر چی رو که ازت گرفتم)

Yerine koyar giderim(سر جاسش میزارم و میرم)

Ezdirmem sana kendimi  (اجازه له کردنم رو بهت نمیدم)

Gövdemi yakar giderim  (تنم رو آتش میزنم ومیرم)

Beddua etmem üzülme,  (نفرینت نمی کنم ناراحت نشو)

Kafama sıkar giderim!  (سرم رو هدف قرارمیدم ومیرم)


  

ترانه : احمد کایا 

آزاد سازی حروف : W - Q - X

حکومت فاشیست ترکیه در بسته ی مزحک خود به نام بسته ی دموکراسی سه حرف ممنوعه ی دبلیو ، کیو و ایکس را آزاد می کند .  روزنامه های صبح امروز پیش بینی میکنند در بسته ی دموکراسی فاشیست های ترکیه به عنوان تحولی بزرگ اجازه ی استفاده کردن از این سه حرف رو بدهند . پیش از این بکار بردن این حروف در نوشته ها و روزنامه ها حبس از دو ماه تا شش ماه را به دنبال داشت . 

فاشیسم  مدل ترکیه وحشیانه ترین فاشیزم دنیاست!

در همین رابطه بخوانید