...

حالا ديدارِ ما به نمی‌دانم آن کجای فراموشی 
ديدار ما اصلا به همان حوالی هر چه باداباد 
ديدار ما و ديدارِ ديگرانی که ما را نديده‌اند. 
پس با هر کسی از کسان من از اين ترانه‌ی محرمانه سخن مگوی 
نمی‌خواهم آزردگانِ ساده‌ی بی‌شام و بی‌چراغ 
از اندوهِ اوقات ما با خبر شوند! 
قرارِ ما از همان ابتدای علاقه پيدا بود 
قرارِ ما به سينه‌سپردن دريا و ترانه تشنگی نبود 
پس بی‌جهت بهانه مياور 
که راه دور و 
خانه‌ی ما يکی مانده به آخر دنياست! 
نه، ... 
ديگر فراقی نيست
حالا بگذار باد بيايد 
بگذار از قرائت محرمانه‌ی نامه‌ها و روياهامان شاعر شويم 
ديدار ما و ديدار ديگرانی که ما را نديده‌اند 
ديدار ما به همان ساعتِ معلوم دلنشين 
تا ديگر آدمی از يک وداع ساده نگريد 
تا چراغ و شب و اشاره بدانند که ديگر ملالی نيست!

حالا می‌دانم سلام مرا به اهلِ هوایِ هميشه‌ی عصمت خواهی رساند. 
يادت نرود گُلم 
به جای من از صميم همين زندگی 
سرا رویِ چشمْ به راه ماندگانِ مرا ببوس! 
ديگر سفارشی نيست 
تنها، جانِ تو و جانِ پرندگان پربسته‌ئی که دی ماه به ايوانِ خانه می‌آيند 
خداحافظ!

عدالت و توسعه بدون استراتژی با سیاستی پا درهوا

بگذارید اینطور شروع کنم حزب عدالت و توسعه ترکیه اینگونه به قدرت رسید :

1-      سعی کرد با نفی فاشیزم ترکی خود را با شعار های مذهبی به کردها نزدیک کند

2-      تلاش کرد با ایجاد تنش با اسرائیل و حمایت از جنبش های فلسطینی (حماس) در میان مردم کشور های عربی مخالف اسرائیل دلبری کند( برای رقابت با ایران )

3-      با از بین رفتن قدرت مصر (حسنی مبارک) سعی کرد اسلام عثمانی را به عنوان یک اسلام گرایی متمدنانه به جهان معرفی کند

4-      پروژه ی صلح با کردها را استارت زد

5-      سعی کرد ارتباطی موثبر با قدرت های نوظهور جهان بگیرد

 

پیامد این رفتار و شعار ها طبیعتا همگرایی کردها و قدرت گرفتن این حزب بود از سوی دیگر در میان کشور های عربی همچون فلسطین ، لبنان و حتی مصر طرفدارانی دست و پا کرد طبیعتا چندین سال برای این طرفداران هزینه کرد که بعد از چند سال از ثمره ی این سرمایه گذاری بهره بگیرد .

همه چیز از آن تظاهرات های به ظاهر خوشایند در سوریه شروع شد سیاستمدران ترک به هوای اینکه این کشور مصر دیگری خواهد شد از تظاهرات حمایت کردند در بدبینانه ترین حالت ترکها گمان میکردند سرنوشت لیبی و قذافی در انتظار اسد است .

ترکیه تلاش کرد چند جریان سنی در خاورمیانه را به عنوان رقیب کنار بگذارد :

1-      عربستان سعودی

2-      اخوان المسلمین (مصر)

عربستان با قدرت گیری قطر خودش درگیر رقابتی سنگین شده بود از این رو از رقیب نوظهور خود حداقل از لحاظ رسانه ای و تبلیغاتی عقب مانده بود این عقب ماندن شاید سراغازش همان حوادث 11 سپتامبر بود . از سوی دیگر عبدالفتاح السیسی  و ارتش مصر هم اخوان المسلمین را به شکلی بی سابقه تضعیف کرد .

ترکیه و سیاستمداران ترک در رویای فتح دمشق بودند و انچنان سرمست که در پروسه ی صلح دو ساله ی خود فرصت دادند پ ک ک به قدرتی بی سابقه برسد . در این دوسال پ ک ک ساختاری مستحکم در سوریه بنا کرد ، نیروهای جوان و پرشوری را به صفوف خود اضافه کرد . ساختار مبارزاتی شهری را پایه گذاری کرد و در عین حال با دولت ترکیه مذاکرات را پیش برد .

ترکیه برای حفظ روابط با اعراب کم شمار فلسطینی روابط خود را با اسرائیل به صفر رساند و لابی خود را در ناتو و امریکا از دست داد . از سوی دیگر تحلیل های اشتباه و نا پختگی در تنظیمات روابط خود با اپوزسیون سوری و کردها این کشور سطح روابط ترکیه و امریکا را به بدترین وضعیت خود در تاریخ این کشور رساند . با از بین رفتن موقعیت ترکمان ها در لاذقیه هواپیمای سوخوی روسی را سرنگون کرد و علاوه بر غرب با روس ها نیز به تنشی بی سابقه دست زد .

غرور اردوغان تا بدان جا پیش رفت که صنعت گردشگری ترکیه توسط روسها به بدترین وضعیت در دهه های اخیر رسید . واردات سبزی و میوه جات از ترکیه به روسیه متوقف شد . کردها توسط روسیه به شدت تقویت شدند و به لحاظ سیاسی به بالاترین سطح و حتی فراتر از انتظار در مجامع بین المللی رسیدند . روسها برای مقابله با ترک ها سعی کرد کردها را به ژنو دعوت کند و در نهایت این امر هم محقق شد .

میل اردوغان به قدرت و افزایش اختیاراتش یاز غارش را نیز از وی دور کرد ( داود اغلو نیز کنار کشید ) و خطر انشعاب حزبی را به بیشترین حد خود رسانده است .

اصولا رای حزب عدالت و توسعه 13 سال پیش از این طیف گروه ها بود :

1-      میانه رو های مذهبی

2-      کردها میانه رو

که در اننتخابات پارلمانی با عدم حمایت از کوبانی و کردهای سوریه خشم کردهای ترکیه به بالاترین حد رسید و حمایت اردوغان و عدالت و توسعه از افراطی های سوری عملا کردها را در انتخابات دور اول پارلمانی ترکیه از دست داد

در این انتخابات عدالت و توسعه نتوانست به تنهایی دولت را تشکیل دهد . با این حال سعی کرد جایگزینی برای کردها بیابد و اتش جنگ را در داخل مرزهایش شعله ور کرد .تا بتواند افراطی های ترک و موافقان جنگ با کردها که اصولا از میان حزب حرکت ملی (mhp) هستند به سمت خود جلب کند 

در دور دوم طیف رای های حزب عدالت و توسعه از این گروه ها بود :

1-      فاشیست های ترک

2-      ناسلونالیست ها

3-      مذهبی ها

پلان اخر :

عذرخواهی رسمی اردوغان از روسیه و اسرائیل و دل جویی از حکومت سوریه  ، چه پیامدی برای وی در بر خواهد داشت :

انتظارات خارجی اردوغان :

احتمالا اردوغان تلاش میکند با بهبود روابط با اسراییل سعی کند ایالات متحده را در مسئله ی کردها بیشتر تحت فشار بگذارد و با عادی سازی روابط با روسیه سعی میکند حمایت های روسیه از کردها را کم کند و در سوی دیگر حکومت سوریه را با مخالفت در عدم تشکلیل یک کردستان در داخل مرزهای سوریه متقاعد و همسو کند

اما پیامد های داخلی :

غرور ترکی ترکها به شدت لطمه دیده است در هیچ زمانی ترکها انقدر حقیرانه در مقابل دولت هایی که تا چند هفته پیش از سوی ترکیه تروریست خوانده میشدند انقدر ضعیف ظاهر نشده اند . این سرافکنده گی پان ترکیزم لطمه ی اصلی را در میان هواداران فاشیت عدالت و توسعه به دنبال خواهد داشت . در انتخابات اتی فاشیست ها این حقارت را فراموش نمی کنند و قطعا به سوی حرب حرکنت ملی متمایل می شوند . تا غرور به باد رفته ترک ها  را این حزب بازسازی کند .

اسلام گرایان میانه رو احتمالا با عدم حمایت ترکیه از فلسطینی ها و اسلام گرایان به حزب دولت باغچلی متمایل می شوند و حزب قلیچداراغلو از این فرصت استثایی نهایت بهره را خواهد برد .

در نهایت ترکیه به قیمت اینکه شاید و بازهم تاکید میکنم شاید بتواند مانع از تشکلیل فدرالیزم در سوریه شود تمام هست و نیست عدالت و توسعه را به حراج گذاشته است . سال گذشته در یاداشتی گفتم ترکها خام ترین سیاستمدران خاورمیانه هستند . انتخابات اتی ترکیه برای من بسیار جذاب خواهد بود . میتوان گفت اگر اتفاقی غیر منتظره نیوفتد حزب جمهوری خواه خلقCHP  ( به رهبری قلیچداراغلو ) به گمانم بیشترین رای را خواهد اورد و رقابت بین احزاب( حرکت ملی MHP )  ؛ (حزب طرفدارکردها حزب دموکراتیک خلق هاHDP)  و حزب عدالت و توسعه(Akp) بسیار نزدیک خواهد شد 

لحضه ای با پروین قربانی سلاح های شیمیایی در سردشت

پروین گفت: «دکترها گفتند ده سال پیش باید می‌مردی. چطور هنوز زنده‌ای؟» خندید، اما از ته دل نبود. سال‌هاست که دیگر از ته دل نمی‌خندد. شاید از همان وقت که یازده نفر از اعضای خانواده‌اش را در بمباران شیمیایی از دست داد و افسردگی گرفت. مرگ از همان روز پی‌اش راه افتاده است. پروین صبح‌ها دو ساعت پیاده‌روی می‌کند.

پروین هم مثل خیلی از جانبازهای شیمیایی هفتاد درصد به مرگ عادت کرده است.

به سرفه‌های دردناک خونی، به بالا رفتن شماره عینکش، به زخم‌هایی که گاهی روی پوستش باز می‌کنند و عفونی می‌شوند.

پروین حتی به تبهای شبانه و رعشه‌های گاه به گاه هم عادت کرده، اما پس از نوزده سال هنوز به جای خالی اعضای خانواده‌اش عادت نکرده است.

از آنها که می‌گوید بغض می‌آید راه گلویش را می‌بندد و آن سی درصد مانده از ریه‌اش که هنوز کار می‌کند، نفس کم می‌آورد.

زمان برای پروین کریمی واحد مرده است. هر روز، هفتم تیرماه، هر ساعت، 4 بعدازظهر.  هر سال 67 بود. هفتم تیرماه. آفتاب بعدازظهر تابستان درختان بلوط را طلایی کرده بود و نرم و روان بر چشمه گراوان می‌سرید. جنگ بود، اما سردشت سبز و روشن میان کوه‌ها می‌درخشید. کسی از بمباران‌ها نمی‌ترسید. پروین می‌گوید: «گاهی تا هجده بار هم شهر را بمباران می‌کردند.»

سردشت رادیو محلی نداشت تا اهالی‌اش مثل مردم تهران، پیش از بمباران با صدای آژیر قرمز جایی پناه بگیرند. هواپیماها که می‌آمدند، بمب‌ها که مثل قطره‌های قیر از ته آسمان چکه می‌کردند، مردم پی پناهگاه می‌گشتند.

پروین حتی وقتی هواپیماها می‌آمدند هم پناه نمی‌گرفت. نمی‌ترسید. نوزده ساله بود و تازه‌عروس. پیراهن ساتن بلند سرخ پوشیده بود، به میمنت تولد ناهید، دختر یکی از برادرهایش. ناهید هنوز زنده است. مجروح شیمیایی شصت‌درصد. ناهید هم حالا سرفه‌های خشک می‌کند مثل پروین.

پروین مثل این روزها نبود. دلش خوش بود.

بچه ها، هر جا که می‌نشست دورش جمع می‌شدند. خودش هنوز بچه نداشت، اما همین که خانه پدر و مادرش می‌رسید، بچه‌های کوچک فامیل را می‌شست. ادریس، پسر یکی از برادرهایش نه‌ماهه بود. زیر آب ولرم توی دست‌های پروین می‌خندید.

آب، پوستش را قلقلک می‌داد. بقیه بچه‌ها ایستاده بودند به تماشا.

عبدالحمید کلاس اول بود با چشم‌های درشت و روشن. صلاح‌الدین هم هفت‌ساله بود. خواهرش شهین هم آمده بود. تازه می‌رفت کلاس سوم راهنمایی. شهین، موهای طلایی بلند داشت. گفت موهایم را برایم گل کن. پروین با دست‌های نمدار موهای طلایی شهین را جمع کرد پشت سرش و بست. بس که ادریس زیر آب ذوق کرده و دست و پا زده بود، ساتن سرخ به تن پروین خیس شده بود. دو زانو نشست و رخت‌های چرک بچه‌های فامیل را ریخت توی تشت تا بشوید. بچه‌ها گاهی می‌آمدند و به هم کف می‌پاشیدند.

پروین می‌خندید. خانه شلوغ بود که آمدن هواپیماها را نفهمیدند. صدای غرش هی نزدیک‌تر شد. شیشه‌ها لرز گرفتند. بچه‌ها ساکت شدند. پروین با دست‌های کفی نیم‌خیز شد و صدای جیغ مادرش را شنید که می‌گفت: «بیا بیرون. بمبارانه»

پروین وقتی آمد بیرون، شیشه‌ها در قاب پنجره‌ها خرد شدند. سقف جلوی چشم‌هایش شکافت و آبی آسمان یک لحظه پیدا شد. ابری سپید توی اتاق پف کرد و بزرگ شد. قد کشید. گل داد و از سوراخ سقف راهش را به بیرون باز کرد. بوی سیر می‌آمد.

دهان پروین شیرین شد. پیش‌تر هم بمباران‌های زیادی دیده بود، اما این یکی به خیالش خنده‌دار می‌آمد. خانه سالم بود، فقط دل سقف شکافته بود، شاید به اندازه یک توپ پلاستیکی فوتبال.

از پله‌ها پایین دوید. بقیه توی حیاط بودند.

دود سپید حیاط را پوشانده بود. بقیه هم می‌خندیدند که چطور هنوز سالم‌اند: «مصطفی، برادرم رفت جلو. برگشت رو به ما. چشم‌هایش سرخ بود. گفت شیمیاییه!»بزرگ‌ترها مات و مبهوت ایستاده بودند خیره به قارچ سپیدی که بالا رفته بود و داشت بزرگ می‌شد. بچه‌ها یواشکی دهان باز می‌کردند و دود شیرین را قورت می‌دادند. پروین دوید. رخت‌های روی بند را برداشت. ریخت توی حوض و بین بقیه پخش کرد.

بعدها فهمید خیسی تنش، مجروحیتش را شدیدتر کرده است. بعدها فهمید آب حوض آلوده بوده است.

آمبولانس‌های خالی کنار جاده، جلوی چشم‌های پروین تاریک شدند. بین خواب و بیداری معلق بود. «به مهاباد که رسیدیم از هوش رفتم». وقتی به هوش آمد دو ماه گذشته بود. تنش را زخم‌های عفونی پوشانده بودند.

پوست از هم شکافته بود، سرخ. گوشه یکی از اتاق‌های خانه برایش رختخواب پهن کردند. برادرش مصطفی آمد کنارش.

باز چشم‌هایش سرخ شده بود؛ مثل همان روزی که شیمیایی زده بودند.

دست زخمی پروین را گرفت. پروین گفت: «پس بقیه کجا هستند؟»

مصطفی گفت: «ناخن‌هایت را باید بگیرم.» پروین بغض کرد. چیزی انگار توی دلش فرو ریخت. گفت «پس بقیه کجا هستند؟» مصطفی پاسخ نداد. ناخن انگشت کوچک پروین را گرفت. گفت: «ادریس مرد.»

به انگشت حلقه که رسید گفت: «شهین مرد.»

به انگشت وسط که رسید، صدایش لرزید: «دایه مرد.» مصطفی گریه کرد.

انگشت‌های بعدی شدند صلاح الدین، حمید، قادر، رحمت ، زن عمو و... مرده‌ها که زیاد شدند انگشت‌های پروین کم آمدند.

مصطفی هم دوازده سال بعد شهید شد و پروین توی تهران ماندگار. برنگشت سردشت. بهشتش را میان کوه‌ها جا گذاشت: «این‌طوری فکر می‌کنم آنها هنوز جایی در سردشت زنده‌اند. این‌طوری بهتره...»اما خیلی از سردشتی‌های دیگر هم شهرشان را رها کردند.

پروین دلش برای بلوط‌های طلایی سردشت تنگ شده است، برای گراوان که پیچ و تاب می‌خورد و در دوردست سنگ می‌شود، برای مزارع سبز از برگ‌های تنباکو، حتی برای مین‌های خنثا نشده‌ای که حوالی چله سر از خاک بیرون آورده‌اند و هر از گاه منفجر می‌شوند.

پروین دلش برای همه چیز تنگ شده است. برای بوی موهای خواهرش که گلشان می‌کرد، چای داغی که دایا با دست خودش می‌ریخت، شعرهایی که بابا وقتی سر ذوق بود، زمزمه می‌کرد. حتی برای خنده‌های ادریس زیر آب، پیش از آنکه تنش را تاول‌ها بپوشانند.

برای پروین زمان مرده است، نمی‌گذرد. همه سالها، سال 67می‌شوند. همه روزها، هفتم تیرماه. همه ساعت‌ها 4 بعدازظهر.


پی نوشت : گرامی باد یاد و نام قربانیان بمباران شیمیایی سردشت

پی نوشت دو : این متن رو قبلا در وبلاگ منتشر کرده بودم اما بازخوانی اش گوشه ایست از درد ها و رنج ها قربانیان سلاح های کشتار جمعی 

 بارها و بارها این متن را خوانده ام و هر بار نمیتوانم مانع از فروریختن اشک هایم شوم

ترکمان های سوری، از سراب امپراطوری تا تلاش برای بقا

به طور کلی در شمال سوریه می توان گفت اقلیت سوم پس از کردها ترکمان هایی است که در دوران امپراطوری عثمانی به این منطقه مهاجرت کردند و در شمال کشور مستقر شده اند . اما تا سال 2012 فعالیت های مسلحانه و حتی سیاسی از این بخش جامعه دیده نمی شد .

در حال حاضر مناطقی که ترکمان ها در ان حضور دارند بیشتر در منطقه ی کوهستانی شمال لاذقیه و شمال ادلب و حلب حضور دارند و بخشی از آنها نیز در منطقه ی سریکانی (تل ابیض) نیز حضور دارند تخمینی که از جمعیت انها می شود در حدود 100 هزار نفر می باشد .

براورد کارشناسان از نیروهای نظامی ترکمان در سوریه تا پیش از سقوط شمال لاذقیه در حدود 4 تا 10 هزار نفر بود اما خود ترکمان ها در اظهاراتی عنوان کردند بیش از 12 هزار نیرو در سوریه دارند که با توجه به نسبت جمعیتی انها بسیار بعید به نظر می رسید .

این ترکمان ها در قالب چند نیروی نظامی با گرایشات فکری متفاوتی فعالیت دارند که آنها متشکل از این گردانها هستند :

1-      بریگارد سلطان سلیم

  • این تیپ گرایشات چپ گرایانه ای دارد و در حال حاضر با کردها در قالب نیروهای سوریه دموکراتیک متحد شده است براورد تعداد آنها در حدود کمتر از 1000 نفر است.

2-      فرماندهی ساحلی

  • بیشتر در شمال لاذقیه و ادلب حضور دارند و می توان گفت نمایندگان حزب حرکت ملی ترکیه هستند این گروه را می توان نژادپرست ترین تیپ در میان ترکمن ها دانست و رویای امپراطوری عثمانی را در سر می پرورانند. با اغاز حمله ی روسیه در این منطقه اولین گروه مورد هدف برای روسیه همین تیپ ترکمانی بود که در روزهای نخست با تشدید حملات هوایی روسیه  اراضی تحت کنترل خود را به دولت سوریه واگذار کرد . بخش مهمی از نیروهای این گروه به ترکیه پناهنده شد و از کوه های لاذقیه عقب نشینی کردند شماری از آنان نیز در این حملات از بین رفتند. در این گروه علاوه بر ترکمن های بومی بخشی از نیروهای پان ترک ترکیه نیز حضور داشتند و فرماندهی این تیپ را عهده دار بودند که با تقابل روسیه با انها بخش مهمی از نیروهای ترکیه ای خود را از دست دادند . با این حال نزدیک ترین جریان ترکمانی به جریان افراطی ترکیه (حرکت ملی) هستند . در حال حاضر میتوان گفت نیروهای کم شمار انان در شمال ادلب و شهر اعزاز در کنار گروه های جهادی حضوری مسالمت امیز دارند و امیدوارند موقعیتشان در شمال ادلب و اعزاز حفظ شود. 

3-      کتائب الترکمانی

  • این گروه متشکل از چند تیپ ترکمانی است طبق براورد ها شمارشان در حدود دو تا 3000 نیرو است اما امار دقیقی در این مورد وجود ندارد چراکه این گروه در بین چند تیپ در حال رد و بدل کردن نیرو هستند . کتائب ترکمانی شامل تیپ های گردان مراد ، گردان سلطان فاتح  است. گرایشات آنان ملی مذهبی است ، روابط حسنه ای با گروه های جهادی دارند و البته  تمایلات ناسیونالیستی نیز در انها دیده می شود . منطقه ی حضورشان شهر اعزار و مناطقی از حلب و ریف شمالی ادلب است .

جدای از این ترکمان ها نیروهایی نیز در بین سه گروه اپوزسیون سوری دارند :

1-      جبهه النصره ( شاخه سوری القاعده )

2-      احرار الاشام (جهادی های متحد النصره )

3-      ارتش آزاد سوریه

دلیل حضور ترکمان ها در سه گروه اپوزسیون فوق بیشتر جنبه ی اطلاعاتی دارد و از این طریق ترکیه سعی دارد نفوذ اطلاعاتی بیشتری در این گروه ها داشته باشد

به طور کلی ترکمان های سوری بنیان نظامی قدرتمندی در سوریه ندارند طبیعتا نه نظامی بودند و نه نظامی گری کرده اند این گروه ها تحت رویاپردازی های ترکیه و برای مقاصد این کشور از سال 2012 دست به اسلحه برده اند و موفقیت های نظامی چندانی به صورت مستقل بدست نیاورده اند . مناطقی که سال گذشته در اختیار داشتند طبق توافق ترکیه و جبهه النصره به انها واگذار شد و حضور و حیات خود را مدیون شاخه سوری القاعده هستند . از این رو با پشتیبانی ترکیه از گروه های جهادی و ارتش ازاد سوریه به انها اجازه ی فعالیت در شهر های اعزاز و ریف شمالی ادلب و حلب داده شده است .

موقعیت نیروهای سوری در سال 2015

عکس: موقعیت نیروهای سوری در سال گذشته پس از آزادی کوبانی

سال گذشته پس از سقوط تل ابیض کردها قصد داشتند به سمت اعزاز و جرابلس پیشروی کنند که ائتلاف غربی مانع از آنها شد . چندی پیش اسنادی فاش شد که در ان اردوغان از امریکا خواسته بود 6 ماه به نیروهای ارتش آزاد ، جبهه النصره و ترکمان ها فرصت بدهد تا حد فاصل اعزاز تا جرابلوس را از داعش پس بگیرند که با پایان یافتن مهلت شش ماهه نتها توان پیش روی نداشتند بلکه از مناطق تحت تصرف خود عقب نشینی کرده اند . فشار ترکیه برای اتش بس در سوریه حفظ همین اندک مناطقی است که در دست آنها مانده است . با این حال به نظر می رسد رویای امپراطوری عثمانی روز به روز در ذهن ترکمان های سوری رنگ می بازد و آنها مطالباتشان از تشکیل امپراطوری به خواسته هایی همچون به رسمیت شناخته شدن حقوق شهروندی تنزل کرده است .

عکس: موقعیت کنونی نیروهای سوری

می توان تنها شانس برای بقای انها را گردان سلطان سلیم که در کنار مبارزین کرد تحت عنوان نیروهای سوریه دموکراتیک مبارزه می کنند دانست . تنها دلیل این هم گرایی را میتوان ایدئولوژی نزدیک چپ گرایانه ی کردها و ترکمان های بریگارد سلطان سلیم دانست .

لازم به ذکر است این نیروها هم اکنون تحت اموزش نظامی  در کردستان سوریه هستند و مستقیما در نبردها حضور موثری ندارند . 

...

راستی هيچ می دانی من در غيبت پرسوال تو
چقدر ترانه سرودم
چقدر ستاره نشاندم
چقدر نامه نوشتم که حتی يکی خط ساده هم به مقصد نرسيد؟!
رسيد، اما وقتی
که ديگر هيچ کسی در خاموشی خانه
خواب بازآمدن مسافر خويش را نمی‌ديد...