چندی است داغ نبودن مهدی عمیدی عزیز افکارمان را درگیر خود کرده است نه می توانیم به خود بباورانیم که مهدی همچنان هست نه جراتش را داریم از نبودنش بنویسیم . اما نوشتن از مهدی برایم در عین حالی که آسان است اما انگار سخت ترین کار ممکن است آنهم در زمان نبودنش!

دوست داشتم در خصوص وی در زمان حضورش بنویسم نه اکنونی که در بهت و سکوتیم !

مهدی کوهنورد جسوری بود ، بی ادعا ، اهل عمل و صریح!

در جریان ارتباطمان گاه گداری بحث هایی میشد که بد نیست به آن مختصر اشاره ای شود . دیروز فیلم مربوط به صعود مانسلویش را به دقت نگاه می کردم نکته ی جالبی در میان صحبتهایش به وضوح مشخص بود ، آدمی گرم و صمیمی و بسیار خوش صحبت حتی در 8000 متری مانسلو در آن زمانی که همه نفس نفس می زدند برای رسیدن به قله مهدی همچنان برای کوهنوردان خارجی روحیه بخش بود . جشن صعودش و تمام حرفهایی که بی پروا گونه می زند .

باورش برایم سخت است مون بلان مهدی را از ما بگیرد اما مهدی آمده بود تغییر دهد ، از همان لحظه ای که برای ریاست فدراسیون اسم نویسی کرده بود انتقادها شروع شد ، درست یا غلط اما مهدی برای تغییر آمده بود ...

پس از کاندیداتوری مهدی در تماسی که مهدی با من داشت کمی صریح و خبرنگار گونه با وی بحث کردم که اصلا تو چرا؟

انتظار این حرف که آمده ام که موسوی نباشد برایم جالب بود کمی خندیدیم اما گفت خودت که میدانی اگر موسوی بیاید چه بلایی بر سر کوهنوردی خواهد آمد؟ مگر می توانم بگذارم بیایند؟

از همان لحظه بود که شیفته ی صراحتش شدم گفت می روم روسیه و می آیم کردستان تا مفصلا بنشینیم صحبت کنیم . از همان موسوی و فدراسیون و دائولاگیری و اورست و لوتسه گرفته تا برنامه ی بعدیم که بعدها مشخص شد کی تو بوده !

مهدی رفت پاکستان و همچنان چشم انتظار آمدنش به دیارم بودم که خبری تکان دهنده پس از چند ماه  همه ی امید ها را برای بودنش و صریح صحبت کردن کوهنوردان کشورم به یک باره تار شد .

گفتم مهدی تو دیگر مهدی چند سال پیش نیستی تو را به عنوان یکی از نماینده های قدر کوهنوردی مستقل می شناسند ، خنده ای زد و گفت نه آمده ام نمایندگی کنم نه شوقی برای ریاست دارم ، امده ام نگذارم بعضی ها باشند ! من را چه به این حرفها ...

گفتم پس چشم انتظارت هستم در کردستان ! و این چشم انتظاری حال به سکوتی سنگین و تلخ تبدیل شده است که نه باور به نبودنش دارم و نه احساس بودنش ، حسی که تلخ است تلخ ! مگر به آن تلخی که نامردمی را در حق وی و هم قطارانش روا می داشتند.

مهدی از نبودنت کاممان تلخ است این روزها!!!  تو چی ؟ دیگر دغدغه ی فدراسیون و موسوی ها را داری ؟