در ستایش هرزه نویسی ( برای آقای رضا زارعی )
دوست عزیزمان جناب آقای رضا زارعی در وبلاگ شان مطلبی در ج نموده اند ( هرزه نویسی در کوهنوردی ) که به انتقاد از وبلاگ نویسی در دنیای کوهنوردی بر آمده اند . اشاره ی ایشان به پست قبلی بنده بود که مختصرا از کارنامه ی کاریشان گفته بود . به همین مناسبت دوست داشتم دلنوشته ای نچندان مفصل در پاسخ به نوشته ی ایشان بنویسم
با ادای احترام و عرض ادب
جناب زارعی عزیز شما که سالهاست در دنیای مجازی حضور دارید و مرتب دست نوشته های کوهنوردان را می خوانید چه شده که اینگونه بر اشفته اید؟ مگر نه این است شما دم از حقیقت و راستی می زنید ؟ کاش از حقیقت بیشتر می نوشتید ، از راستی ، از اخلاق نوشتن من شاید مثل شما بلد نباشم در زیر جملاتی زیبا مقصود خودم را پنهان کنم و برای مخاطبانم به نگارش در بیاورم شما که ید طولایی در نوشتن دارید شما برایمان بگویید چگونه باید بنویسیم؟ برایمان بگویید هرزه نویسی چگونه است و حقیقت چیست؟
اگر یادتان باشد یک بار شما را استاد خطاب کردم حال اگر اجازه دهید دوباره از این کلمه استفاده کنم . استاد عزیز شما درست می گویید دنیای نوشتن فرق کرده ، دیگر مثل سابق نیست دنیای وبلاگ نویسی دنیای عجیبی است دنیایی است که به قول شما هر چیزی که از ذهنمان بگذرد می نویسم و پاسخگو نیستیم . شما که دنیای نوشتار و کتاب را تجربه کردید شما برایمان از مسئولیت پذیری بگویید ...
نمی خواهم از کتاب هیولای سیاهتان بنویسم دیگر آنقدر نوشته ایم که کلمات هم خجالت می کشند اما شما هیچ گاه برایمان از مسئولیت نگفتید ؟ هیچ گاه قلمتان که به ستایش آن پرداخته اید در وصف آن به چرخش در نیامد ! استاد شما برایمان بگویید تا مانیز مثل شما از حقیقت و راستی بنویسیم؟ از صعود های ناکرده یمان بنویسیم ، از افتخارات نداشته یمان ! یادمان دهید چگونه از کاه کوه بسازیم ، چگونه دست به قلمی ببریم برای زر ، چگونه در مقابل 11 سال دروغ و به بازی گرفتن همچو ما شاگردانتان لب به حقیقت نگشودید . استاد عزیز از حقیقتی که از ان دم می زنید کمی برایمان بگویید !
یادتان هست قبل از ماکالو چگونه در مدح شما قلم ها نوشته می شد؟ همین وبلاگی که گفته اید هرزه نویسی کرده است یادتان هست چگونه از شما حمایت کرد ( لینک به مطلب ) و شما هیچگاه نگفتید این قلم ، قلم هرزه نویسی است ؟! چگونه است که تا مطلبی در مورد ضعفهایتان به نگارش در آمد همه ی آن ها شد هرزه نویسی !
مگر چیزی جز واقعیت نوشته شده است ؟ مگر حتی ذره ای برای مصلحت و منافع شخصی در این وبلاگ نگاشته شده است؟ استاد شما صاحبان مقام و جایگاهی گذرایید حداقل برای ظاهر هم شده لب به انکار آن نگشایید .
شما به خاطر همین صعود دروغین ماکالو سالها از سکه های زر استفاده کردید و لب به حقیقت نگشودید شما سالها برای این صعود دروغینتان از جایگاه و منزلت قهرمانی بهره بردید اما لب به حقیقت نگشودید شما سالها به خاطر همین صعود دروغین پست ها و مقام ها بدست آوردید اما لبی به حقیقت باز نشد چگونه است که اکنون دم از حقیقت و راستی می زنید؟
از من نخواه این حقیقت شما را بپذیرم ، از من نخواه نوشتار شما را صادقانه بپندارم چراکه توانش را در خود نمی بینم از من نخواه در مقابل ضعف هایتان سکوت کنم چراکه من به دنبال زر و مقام نیستم نه از شخص شما و نه از فدراسیون کذایی نه مدرکی می خواهم و نه جایگاهی ، پس حق بدهید که مثل یک کودک بی پروا همان چیزی را که می بینم بر زبان بیاورم ! مگر بد کرده ایم که بگوییم پادشاه لخت است؟
استاد ما حقیقت را از مکتب شما نیاموخته ایم حقیقت را از کوه یاد گرفته ایم از کوهی که گاهی می غرد و گاهی همچون مادری مهربان ما را در آغوش می کشد ، استاد چقدر حقیقتی که شما از آن سخن می گویید با حقیقتی که کوه به ما آموخته است فرق دارد از من مخواه به کیش شما روی بیاورم .
آن سکه های زر نوش جانتان ، آن مقام و منسب دوخته ی بالایتان ، آن جایگاه و منزلت آراسته ی وجود شما ؛ ما از کوهستان کوله ای داریم که محتوایش بی پروایی است و زبانی گستاخ که نه برای مصلحت می نویسد ! همین یک کوله را نیز بر ما کوهنوردان روا نمی دارید؟
استاد سخن بسیار است و نمی خواهم از کارهای کرده و نکرده ی شما بنویسم از اورست تان ، از ماکالویتان ، از تجارتتان از هیچ چیز نمی خواهم بنویسم اما اگر سخن گفتن از این ها هرزه نویسی است اری من هرزه نویسم اما هرزه نویسی من برایم بسیار شریف تر از حقیقت هایی است که شما از آن سخن می رانید !
در وبلاگتان نوشته اید : هرگاه قصد بزرگ کردن کسی را داشتید از او بد گویی کنید !
استاد عزیز اگر اینگونه بزرگ می شوید شهد این بزرگی گوارای وجودتان ما کوچکیمان را به صد بزرگی اینچنین نمی بخشیم . از این که حوصله کردید و دلنوشته یک هزره نویس تلخ زبان را خوانید سپاسگزارم