4:2 شنبه :

شبها چون زود می خوابیم صبح هم زود بیدار شدم ساعت 6:30 بیدار بودم قرار بود که یکسری بازیگر نظام دوست شوند من که حالش رو نداشتم گفتم که در کمپ میمانم و به حسین و احسان کمک میکنم . کاظم ، لیلا ، ممد قرار شد که با نظام دوست بروند و سهند چون شدیداً مریض بود در چادر ماند ، احساس کردم که کاظم دوست داشت که من هم همراهشان باشم....

4:2 شنبه :

شبها چون زود می خوابیم صبح هم زود بیدار شدم ساعت 6:30 بیدار بودم قرار بود که یکسری بازیگر نظام دوست شوند من که حالش رو نداشتم گفتم که در کمپ میمانم و به حسین و احسان کمک میکنم . کاظم ، لیلا ، ممد قرار شد که با نظام دوست بروند و سهند چون شدیداً مریض بود در چادر ماند ، احساس کردم که کاظم دوست داشت که من هم همراهشان باشم به همین جهت در لحظه های آخر که آماده میشدند به کاظم گفتم که اگه لازمه من میتونم باهاشون برم ، کاظم نیز حرفی نداشت ، لیلا نیامد ما به راه افتادیم مسیر کمپ یک را رفتیم در ابتدا دامنه کاملاً پوشش گیاهیش را حفظ کرده بود ، و بعد از کمتر از یک ربع به منطقۀ یخچال رسیدیم ، یخچال کوچکی درمسیر حرکت ما بود شکافهای آنچنانی بر سر راه ما نبود ولی در اطراف توده های یخ که روپوش سنگی داشتند کاملاً مشهود و نزدیک ما بودند در انتهای محدودۀ یخچال که بعد از آن شروع یک شیب خالی تقریباً تند میشد داخل یک محدودۀ یخی رفتیم تا نظام دوست کارش را تمام کند در مسیر یک متری فیلمبرداری که در داخل محدودۀ یخی گورتکسها را پوشیدیم و کاظم یک شیب تقریباً 50 درجه را حدود چند متری صعود کرد ، من نیز آنرا یومار زدم و آخرهای کار بود که ابرها آمدند و بارش دانه های برف شروع شد . صبح که از بیس کمپ حرکت کردیم هوا عالی بود . نظام دوست چون لباس گرمی نداشت بدون معطلی مسیر برگشت را گرفت و ما هم وسایل را جمع کردیم و به راه افتادیم حسابی برف گرفت با دانه های ریز شروع شد و زمانی که حدود ساعت 12:30 بود به بیس کمپ رسیدیم دانه ها کاملاً درشت بود نهار آماده بود ، بعد از استراحت در مورد صعود فردا صحبت کردیم . در نهایت به این نتیجه رسیدیم که فردا یکسری چادر و مواد غذایی به کمپ یک ببریم و برگردیم . البته ناگفته نماند برای رفتن به کمپ 1 بهترین زمان حرکت صبح زود بطوریکه در برگشت ساعت 15 در یخچال باشیم چون مسیر بالا به علت بالا رفتن دمای هوا ریزش سنگ دارد . امروز ساعت 12 دو هاپیورتر پاکستانی به قله رسیدند و ساعت 17 نیز یک تیم اروپایی 15 نفره به قله رسیدند که بعد از خوردن شام بود که وقتی به سمت چادر می آمدم متوجه شدم که در زیر قله چراغهای هد لامپ روشن است (ساعت 20:44 دقیقه هوا کاملاً صاف و آسمان پر از ستاره) بعداً مطلع شدم که دو نفر را پایین می آورند که ایتقدر طول کشید . میشد حدس زد که تقریباً کمتر از 3 ساعت با کمپ 4 فاصله دارند . آرزو میکنم که به سلامت به پایین بیایند . و کاظم هم کاملاً محتاط عمل میکند و دوست داره که تیم پایین بیاد و جزئیات مسیر را از آنها سؤال کنه و به همین خاطر فردا که از کمپ 1 برگردیم یکروز استراحت داریم .

4:3 یکشنبه :

ساعت یکربع به شش کوله ها آماده ، بارهای لازم برای کمپ 1 و بیشتر از آن برای استفاده برای کمپهای بالاتر را بدوش گرفتیم و اولین حرکت خود را به سمت کمپ 1 شروع کردیم . بیشتر از نیم ساعت دامنۀ سمت کمپ را که پوشش گیاهی دارد ادامه دادیم تا به ابتدای یخچال از این محل رسیدیم و حدود نیم ساعت هم خود یخچال بود و بعد ازآن به ابتدای سربالایی تنگ که بنظر از پایین بیشتر خاکی هست رسیدیم . با اجازه بخاطر تجربۀ دیروز گرفتیم که کرامپون لازم نیست و با خود نیاوردیم برف سفت تر از آنی بود که فکر میکردیم به هر حال ادامه دادیم و چون بچه ها تجربه های فراوان در کوهنوردی دارند براحتی تا کمپ یک رفتیم من از آخر نفر سوم بودم که به کمپ رسیدم  تا امروز هیچ فشاری به خودم نیاوردم و کاملاً راحت و بدون فشار کارهامو انجام دادم در کمپ یک تعداد زیادی چادر بود ولی از آدم خبری نبود چون تمامی صعود کنندگان قله در کمپهای بالاتر بودند محل یک چادر را ردیف کردیم و چادری که من آورده بودم را زدیم و تمام کوله ها را خالی کردیم هوا بسیار عالی بودآفتاب تند و آسمان بدون ابر ، بعد از خوردن و نوشیدن مختصری سر و ته کردیم .

* نزدیک 3 ساعت طول کشید تا به کمپ 1 رسیدیم * خوشبختانه آفتاب برف مسیر را حسابی شل کرده بود بصورتی که من بیشتر مسیر را سر خوردم یادم ، رفت بگم امروز برای اولین بار کفشم را پوشیدم راحت بود و پایم را اصلاً اذیت نکرد . برای نهار به بیس کمپ رسیدیم ، من اگر سرپرست بودم شاید تا امروز کمپ 3 را حداقل لمس کرده بودیم ولی کاظم کاملاً منطقی و بدون خطر کارها را پیش میبرد . چون بچه ها بجز ممد که هنوز اسهال بود خوب بودند و بدون خستگی و کاظم راضی شد که فردا وسایل را جمع و جور کینم و دوباره به کمپ 1 برگردیم و بعد از آن فردا شب کمپ 2 و در صورتی که سرحال بودیم به کمپ 3 برویم ، ممد بصورت رسمی جزو تیم نیست و چون با هم رفیق هستیم و از یک کشور و با بچه ها همشهری نمیشد بی تفاوت به احوالش شد . به همین جهت کاظم دوباره تصمیمش عوض شد فردا را قرار شد به خاطر ممد پایین باشیم بلکه حالش بهتر بشه و بتونه برای پس فردا با ما بیاد و از یک طرف هم افراد صعود کننده ها به قلۀ پایین میان و کاظم دوباره ازشان اطلاعات بیشتری را میگیره بعد از شام با لب تاب احسان فیلم k2 کاظم را دیدیم و بعد از آن خواب .

4:4

 بنا به تصمیم گیری دیروز ، امروز هم استراحت در بیس کمپ . دیروز که شرت و زیرپوش و .... را شستم داخل ساعتم آب رفت دو میلیون ساله این ساعت رو دارم و هیچوقت آب داخلش نرفته . الآن بی ساعتم ...... ، هشت صبح گذشته بود که از خواب بیدار شدم بعد از خوردن صبحانه سه پایۀ دوربین فیلمبرداری کاظم را گرفتم و مشغول عکاسی شدم هوا حسابی آفتابی و گرم بود حدود ساعت 11 بود که ابرها طبق معمول آمدند و دانۀ باران بر روی عدسی دوربین نشست دوربین را جمع و جور کردم و با کاظم رفتیم پیش یکی از اونهایی که دیروز از قله پایین آمده بودند . الآن بعد نهار ساعت 2:15 دقیقه بعد از بارش باران و تگرگ و برف الآن دوباره تبدیل به باران شده . امیدوارم که آب داخل چادرم نیاد . دوربین ........ + اسفند + بیسیم قوی + اطلاعات درست از مسیر به روز + سایت هواشناسی معتبر + قدرت مکالمه برای ارتباط با دیگر گروهها .

طبق معمول حول و حوش چهار و نیم ، پنج باران قطع شد و خورشید درآمد ، ما همانطور که حدس میزدیم چادر از زیر آب داده بود چادر را ردیف کردم و ژنراتور را روشن کردم تا وسیلۀ لازم را برای فردا شارژ کنیم ، در همین حین بود که دنیل دوست ایتالیایی کاظم که پارسال با هم k2 را صعود کرده بودند از کمپ 1 که جزو تیم قله بود به دیدن ما آمد . یکسری ساعت کاظم از اسلام آباد برای بچه ها خرید و یکی اضافه بود که همراه خودش آورده بود و آنرا به من داد (خریدم) کار خاصی تا شب هنگام خواب انجام ندادم بعد از شام مقداری بار عمومی که برای من بود برداشتم و کولۀ فردا را آماده کردم که اگر اتفاق خاصی نیافتد تصمیم گرفته ایم که تا کمپ 3 صعود کنیم ساعت دوربین 22:56 دقیقه را نشان میداد که بعد از تنظیم در اسلام آباد در اینجا ساعت فرق میکرد و آنرا به 22:05 دقیقه تنظیم کردم و تاریخ آنرا به 3/4/87 اصلاح کردم و احتمالاً تاریخی که تا امروز زده ام اشتباه میباشد ولی مطمئنم که امروز دوشنبه است و فردا 4:4 تاریخ را مینویسم الآن ساعت 22:24 دقیقه است یادداشتم تمام شود آمادۀ خابیدن میشوم شب خوش .