تاحالا سر امتحان تقلب کردین ؟ من که خوراکمه . اصلاً حتی زمانی که همه ی جواب هایم صحیح باشه بازم یه نیم نگاهی به بغل دستیم میکنم  و جواب هارو چک میکنم ، انگار عادت گرفتم . امروز آخرین امتحانامو دادم میتونم بگم یکی از مزخرف ترین امتحانات کل زندگیم بود . سوال های عجیب غریب و وقت گیر حالمو حسابی گرفت وقتی سرمو بلند کردم که با دوستان مشورت کنم !!! دیدم دود از کلشون بلند شده .

فقط من نبودم که مات شده بودم همه یه جورایی بهت شون زده بود دیگه رغبت  تقلبم هم نداشتن چون بدجوری تو حچل افتاده بودیم . ولی من که مثل اونا نبودم بازهم امید داشتم چشمامو تلسکوپ کردم خواستم ورقه های اطراف رو دید بزنم اما چیزی دستگیرم نشد . حتی سرشون رو بلند نمی کردند . تو اون لحضه یاد یه شعر از اخوان ثالث افتادم ، خودکارم رو گذاشتم روی میز و با خنده زیر لب این شعر رو گفتم :

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

سرها در گریبان است

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را

نگه جز پیش پا رادید نتواند

که ره تاریک و لغزان است

اگر دست محبت سوی کس یازی

به اکراه آورد دست از بغل بیرون

که سرما سخت سوزان است ...

مسیحای جوان مرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین

هوا بس ناجوانمردانه سرد آی

دمت گرم و سرت خوش باد

سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای ...

یه نگاهی به من کردند بهم مشکوک شدن اما بازم خندیدم و سعی کردم کوتاه جوابها رو بنویسم ولی امروز بد آوردم خیلی بد !!!