چال کبود رهایت نمی کنیم میدانی !!!
دومین سالگرد پرواز عاشقانه هنرمند و کوهنورد شایسته عبدالله راشدی اشترانکوه ( خرداد 1386 )
وقتي طنين گامهاي استوار تو سكوت قلل ايران زمين را شكست ، وقتي كه گرمي دستهاي مهربانت با يالهاي پريشان و يخ آلود زاگرس آشنا شد . آري تاب ايستادگي در او به پايان رسيد ؛ اشترانكوه را مي گويم ! ويران شد ، شانه هاي ستبرش لرزيد ؛ تو بودي و اشترانكوه و چال كبود ، سپس هيچ نبود ، اي كوه مرد ، اي يار دير آشنا ، اي خوب ، اي كه سر بر آسمان سائيده اي ؛ درس پرواز را از كدامين دامان پاك آموختي؟
آفرين بر آن ضمير پاك نهادت
آسمان يكرنگي را به تو هديه داد و اما تو هرچه داشتي با گشاده دستي به كوه هديه كردي ، آري مردان و زنان هنرمند را اينچنين بايد اوج هنر ، تو پرواز تا عرش بودي ؛ اشترانكوه گواه است ! با مهر تن سرخت بر پيشاني سپيدش ؛ هنوز هم باور نمي كنم ...
چال كبود ؛ تو و لخته هاي خون !؟ باز هم آغوش تو و مرگ ...
عزيزان باور نمي كنم !
چال کبود رهایت نمی کنیم میدانی !!!