ساعت حدوداً 1:30 بامداد بود و من بعد 10 ساعت کوهپیمایی به نزدیکی های روستای بادین آباد رسیده بودم.  قندیل آنچنان که فکر میکردم باصلابت بود ؛ در میان سکوت شب و در کنار صدای جیرجیرکها و تاریکی مطلق که مه نیز همه جا را فرا گرفته بود بدنبال مسیری گم شده میگشتم . نور چراغم کم سو بود ، به سختی توانستم مسیر پاکوبی را بیابم که در میان گیاهان انبوه مخفی بود و خود به دوراهی میرسید ....

راست یا چپ ؟

من وسط را انتخاب کردم و بعد از نیم ساعت در میان گیاهان و خارهایی که بدنم را می آزرد به راهی نا معلوم ادامه دادم صدای نهیب رودخانه همواره در گوشم میپیچید  و همچنان در شیب های تند قندیل امیدوارانه راه را در پیش گرفتم با رسیدن به بلندترین نقطه ی کوه ؛ روستای بادین آباد همچون نگینی می درخشید ، مسیر را درست انتخاب کرده بودم برای لحضاتی نشستم و به زیبایی آنجا خیره شدم .  این لحظات بر ای همیشه به یکی از زیبا ترین خاطراتم تبدیل شد و باقی ماند و این عکس اگرچه نمی تواند حس زیبای بودن در کوهستان قندیل را نمایان کند اما شیرینی صعود قندیل را چه زیبا به یادم می آورد ...

کردستان - قندیل - روستای بادین آباد