سوران بلاگ :

وضعيت فرهنگ شهري شهر بوكان: به دليل تازه شهر بودن و دهاتي بودن بيش از 90 درصد مردم اين شهر، يكي از بي فرهنگ ترين شهرهاي كردنشين به شمار مي رود.هرچند كه دهاتي بودن در خيلي از شهرهاي ديگر كردستان عامل و دليلي بر بي فرهنگي نبوده است ولي متاسفانه در شهر بوكان شدت و غلظت بي فرهنگي به شدت زياد است به صورتي كه متاسفانه در حال حاضر بوكاني بودن يك جوك به شمار مي رود. البته لازم به تذكر است كه اين وضعيت قابل تغيير است.

سوران بلاگ :

وضعيت جو سياسي شهر بوكان: به شدت از معضل "جاش" در رنج است و البته فاقد هرگونه فعاليت هاي سياسي-انقلابي و در عين حال داراي تك شخصيت هاي سياسي مهمي مانند عبدالله مهتدي دبيركل "كومله".

این متنهای متاسفانه شرم اور توسط یکی از سفیران فرهنگی شهری با قدمت 3000 سال است که من رو ناچار کرد این جواب را بر آن بنویسم

رامیار: به شکلی اتفاقی وبلاگ شما رو دیدم و از اینکه وبلاگی در شهرمان وجود دارد که به بحث فرهنگی پرداخته است در نگاه اول خوشحال شدم . دوست من !

مطالب مربوط به شهرهای بوکان و مهاباد و سقز را دیدم متاثر شدم . شما به عنوان یک نویسنده و یا یکی از سفیران فرهنگی این شهر باید حرمت فرهنگ و ادبیات نویسندگی را رعابت نمایید .

با دیدن مطلب انتظار تحلیلی منطقی و درست را داشتم اما بکار بردن عباراتی همچون (معضل "جاش" در رنج است ) و یا (بوكاني بودن يك جوك به شمار مي رود ) و (يكي از بي فرهنگ ترين شهرهاي كردنشين ) بدور از ادبیات ژورنالیستی و کاملا عامیانه و بدرور از فکر و تفکر منطقی و مستدل در پشت آن است .

مردم بوکان مردمی با فرهنگ و دارای ریشه های فرهنگی عمیقی در کردستان است . متاسفم که ما به عنوان شهروند سقزی بودن راحت به خود اجازه می دهیم فرهنگ مردمی را به سخره بگیریم . به نظر شما بکار بردن این ادبیات ضعف فرهنگی مردم شهر ما نیست ...

اگر ما فرهنگ غنی داشته باشیم هیچگاه از این عبارات و جمله های به زعم من ننگین استفاده نمی کنیم . معیار شما از بی فرهنگ بودن و با فرهنگ بودن چیست؟

شهرستان بوکان دارای انسانهای بزرگ فرهنگی علمی و اجتماعی ورزشی و ...است و شاید دستاوردهای بوکان در مورادی خیلی بیشتر از سقز بوده من با اینکه سقزی هستم اما متاسف شدم از این متن ها .

شما باید از رسالت فرهنگی خود پاسداری کنید . ای کاش به تحلیل ضعف ها و یا نقاط عطف این طرح می پرداختید تا توهین به فرهنگ شهرستانها مطمئننا این کار شما در نحوه نگاه خواننده گان به وبلاگ شما تاثیر بسیاری خواهد گذاشت . شاید همین امر مانع از مطالعه دیگر مباحث وبلاگ شما شد .

امیدوارم دیگر هیچگاه شاهد عبارات توهین آمیز به همیدیگر و حتی غیر هم زبانان هم نباشیم و تمام انسانها به شان و شخصیت یک دیگر احترام بگذارند .

سوران بلاگ : 

تنها دلیل به کاربردن چنین ادبیاتی در مورد شهر بوکان،جو شدیداً مبتنی بر شهرپرستی آن بود که به نظر من شدیداً باید کوبیده شود،شهرپرستی یعنی بی فرهنگی محض!

 

رامیار:

 

دوست عزیز باید ابتدا از کلمه فرهنگ برای شما بنویسم چیزی که ظاهرا شما خیلی از آن بی خبرید . به طور کلی فرهنگ یک پدیده ی قابل سنجشی نیست همانند سرما !

ما در صورت عدم وجود گرما از کلمه سرما استفاده می کنیم در صورتی که سرما وجود خارجی ندارد .

فرهنگ به مجموعه ای از هنجار های پسندیده و یا نا پسند یک جامعه گفته می شود که در جوامعه مختلف این فرهنگ متفاوت است . به طوری کلمه بی فرهنگی به خودی خود اصطلاحی غلط است اما فرض را بر آن می گیرم که چنین اصطلاحی صحیح باشد اما این بی فرهنگی بسته به باورهای آن جامعه است پس ما نمی توانیم بر اساس دیدگاه خود کسی یا افرادی را متهم به بی فرهنگی نمایم …

اما بنده هم همانند شما می خواهم در مورد فرهنگ به بحث بنشینم پس اگر در بحثم از بی فرهنگی استفاده می کنم به دلیل برداشت شما از فرهنگ است و طرز دیدگاهتان .

اساساً شما از فرهنگ می بایستی تعریف مشخصی داشته باشید و این فرهنگی که شما اشاره نمودید باید دارای موئلفه های قابل دیدن باشد و هیچ اشاره ای به این موئلفه ها در متنتان نشده است چرا که اشاره کردن به آن می تواند منظورتان را به طور واضح عنوان نماید . شما از بی فرهنگی مردم شهر بوکان نوشته اید فقط به خاطر اهل روستا بودن مردماشان البته بنا به گفته ی شما !

از دید شما مردم روستا بی فرهنگ و مردم شهر مترقی و با فرهنگ هستند .

من به چند خاطره از مردم روستا بسنده می کنم و قضاوت را به شما می سپارم

در آخرین صعود مان به چهلچشمه یکی از مردان روستا که در کوهستان با ما برخورد کرد چنین بحثی را عنوان کرد که شما زمانی که به روستا برگشتید حتما باید به فلان آدرس بروید ( منزل ایشان ) و درخواست غذا و نوشیدنی نمایید تا خستگی راه از تنتان خارج شود با اینکه خود نمی توانست به روستای اسحاق آباد برگردد .

مورد دوم : در دور افتاده ترین روستای مرزی که روستای سوردوکل بود بچه ی عشایری که با دستان ترک خورده در سوز سرما ساعت 12 نصفه شب برای جمع کردن هیزم در کوههای سرد منطقه می گشتند تا ما ان شب را در سرما نگذرانیم و تحمل سرما را بر خود خوشایند می دیدند تا اینکه مهمانهای ان کوهستان اندکی لحضاتشان به خوبی  سپری شود .

مورد 3 : زمانی که ما در یکی از همین روستا های به قول شما بی فرهنگ ماشینمان را پارک کردیم موقع برگشتن متوجه شدیم که به شستن ماشین مان پرداخته بودند و اظهار می کردند ماشین گل الود بو و گفتیم تا شما بیایی پایین دستی به سر و روی ماشین بکشیم .

به عقیده من باید بر ان دستان پرتلاش و پیشانی چروکیده مرد زحمکتکش رو ستایی که چنین سخاوت مندانه با افرادی که نمی شناخت و هیچگاه ندیده بود بوسه زد . باید به ان دست های ترک خورده پسربچه عشایر بوسه زد .

دوست من معیار شما از فرهنگ چیست ؟ براستی فرهنگ شما به عنوان شهرنشین و وبلاگ نویس بالاتر است یا ان مرد زحمتکش روستایی ؟ ادبیات شما مودبانه تر است یا ان مرد زحمتکش روستایی ؟

مردمی که با گشاده رویی زحمت ها را بر خود هموار می نمایند تا شمای شهرنشین لحضاتی با نوشیدن لیوانی دوغ خنک لبخندی بر لب بزنید .

دوست عزیز  !

نمی دانم از کدام تفاوت فرهنگی دم می زنید تفاوتی که 25 کیلومتر انقدر فاحش شده است که شما را مجبور به نوشتن چنین عباراتی کرده است ؟

یک بار دوستی از من انتقاد شدیدی کرد و گفت شما چرا از مردم بی فرنگ آمریکای لاتین حمایت می کنید ؟ ظاهرا از دید ایشان مردم آنجا انسان نیستند و فقط اوست که انسان است !

یکی از دوستان بنده که 40 سال با ایشون اختلاف سن دارم ترک هستند و شاید بیش از همه با ایشان رابطه ی نزدیک دارم و گاهی ایشان را به بسیاری از همزبانانم ترجیح می دهم چرا که برای من مفهوم انسانیت معنای متفاوتی با شما دارد ...

از دید بنده تمام انسانها دارای خصوصیات خوبی و تحسین برانگیزی هستند چه قومیت ها ، چه مردم ادیان مختلف و مردم قاره های مختلف از هر دین و نژاد و فرهنگی چه برسد به بوکان که کمتر از 30 کیلومتر فاصله است .

ما باید یاد بگیریم به سنگ ها موجود در کنارمان هم احترام بگذاریم اما این اصل انسانی برای خیلی ها به فراموشی سپرده شده است .

می نویسم اینجا نه برای شما برای خودم که روزگاری به این افیون گرفتار نشوم می نویسم تا مفهوم انسانیت برایم واژه ای غریب نگردد ، می نویسم تا بدانم از کجایم و چرا می خواهم بنویسم ، می نویسم نه برای شما ...

نمی خواهم پاسخی بدهید چون از طرز پاسخ دادنتان زیاد خوشم نمی آید فقط امیدوارم فکر بکنید به ان ...
۲۷.۴