هر بار که از اون منطقه رد میشدم دلم هوای اون دره زیبا رو می کرد. حس می کردم یه چیزی اونجا هست که ارزشش رو داره بشه دید ! هرچی گوشامو تیز میکردم که یکی در مورد این منطقه بگه اما همه و همه بی تفاوت بودن و برعکس برای من خیلی جذاب !

دوست داشتم اونجا رو ببینم تا چند روز پیش این فرصت دست داد که اونجا برم همونطوری که پیش بینی می کردم پر از جذابیت و شگفتی بود !

بچه ها نیومدن و زیر درختان نرسیده به دره استراحت کردن و منم تصمیم گرفتم برم بری من اونجا پر بود از چیزهایی که مجبورم کنه چند بار دیگه به اونجا قدم بگذارم !

دیواره های پر رمز و راز و مرتفع با غارها ی فراوانی ، دالانهای پیچ در پیچ و مخوف که صدا در آن می پیچید و رودخانه ای نمکی که آب باریکه ای از آن رد می شد ! نمک زارهای جالب و دیدنی ، صدای پرواز پرندگان که سکوت را می شکست !

می شد مسیر فواره شدن آب رو از وسط دیواره در چند نقطه دید و جالب اینکه آن آبها هم نمکی بودن و مسیر نمکی جالبی از خود بجا گذاشته بودند که نشان میداد در فصل مناسب خودش که احتمالا فروردین باشه باید یک منطقه ی زیبا و روئیایی باشه !

پرواز پرندگان که سکوتشان را بهم زده بودم و از هر سو از میان آن دلان ها که می بایست اندکی دست به سنگ شد برایم خاطره ای زیبا رقم زد ! فرار روباه بازیگوشی که من رو از دور نگاه میکرد و انگار می خواست بازی کند شاید کمتر انسانهای وحشی صفت به طورش خورده بود که اینچنین شیطنت می کرد و شاید نمی دانست که نمی توانم مانع از خنده ام شوم چرا که اولین بار بود با روباه بازی میکردم !!!!

زیبا بود زیبا ! امیدوارم کسی به آنجا سفر نکند تا آرامش لانه ی آن روباه را نگیرد و اگر بازهم سفر کردم روباه من رو بشناسد و بازهم رغبتی برای بازی گوشی داشته باشد !

عکس: همان روباه شیطون

ادامه عکسها در این قسمت

۲۷.۴