نمی دانم از چه بنویسم از عشق دوچرخه سواران سقزی بنویسم که برای اوراز هرساله هزاران کیلومتر را رکاب میزنند و کارشان را در سالگردش تقدیم اوراز میکنند ؟ از عشق کوهنوردان کانون کوهنوردان اوراز مهاباد و کوهنوردان سقز بنویسم که به عشق اوراز مسیر مهاباد نقده را پیمودند ؟ از عشق مردم مهربان و عاشق سرزمینمان بنویسم که از شهرهای مختلف ایران زمین خود را برای مراسم گلباران اوراز رسانیده بودند ؟ یا از قطره اشک چشمان " سوسنه " و لبخند رضایت بخش کاک "معروف  اوراز "  برادر محمد ؟ از همدلی و دوستی "حسین قربانی" و یا از  خاطرات کاک "علی برنجی" ؟ از چشمان پر حسرت "پدر محمد " و یا از شور و شوق مردم ؟ ای کاش میدانستم که برای چه اینگونه عاشق شده اند ؟ ای کاش می دانستم چه کرده ای با آنان ؟

اوراز به راستی چه کرده ای؟ چرا اینگونه می فهمند تو را و چرا اینگونه عاشقانه دوستت دارند ؟

فقط میدانم به عشقشان رفتی و قلب مردم سرزمینت را با خود تا ابد همراه کرد ! روحت شاد ، راهت پر رهرو ، عشقت جاویدان

…………

خوشحالم که برای اولین بار سعادت دیدار دوستان کوهنویسی را داشتم که مدتها در پشت این فضای مجازی می شناختمشان و بار دیگر با دوستان قدیمی دیداری تازه کردیم . امید که به زودی در برنامه خرپاپ آنان را مجددا ملاقات نماییم . البته اگر همچنان روی قول خود باقی بمانند و زیر قولشان نزنند . همیشه این ضرب المثل را در چنین مواردی به کار می برم : کشتی گیر و گوش شکسته اش ، کوهنورد و قولش

رامیار- احسان - فاروق - فرید - غلام حسین - جواد - میلاد

فرید صدقی ( کانون کوهنوردان اوراز – مهاباد )

احسان بشیرگنجی ( برج سینا – ارومیه )

فاروق حلاج ( دالامپر – نقده )

غلامحسین پور فرزین ( خاطرات همنورد – بناب )

جواد حاجی زاده ( کوهستان حقیقت – نقده )

میلاد  ( انجمن کوهنوردان مهاباد)

...................

عکسهای مراسم را در این قسمت ببینید

27.4