سفر کوهنوردان ایرانی به منطقه ی تیتان امریکا پیامدهای بسیاری برای ما داشت اما حاشیه ی آخر این ماجرا شاید ناچارم کرد که اندکی بنویسم نه برای آقای نصیری به عنوان یک نویسنده ی خوب ، نه برای آقای عباس محمدی به عنوان یک استاد فرهیخته  ، نه برای آقای عباس ثابتیان به عنوان یک دوست و کوهنویس برجسته نه برای ... بلکه برای خودم !

روزگاری که کوهستان را به عنوان نه فقط یک ورزش به عنوان یک روش زندگی انتخاب کردم با این تصور و اشتیاق امدم که  که در آن سیب ها به 12 قطعه تبدیل می شوند ، پرندگان در تغذیه ات سهیم هستند ، جانداران همراهت هستند و گیاهان همصحبتت ! همنوردان نجات بخشان زندگیت هستند و اندک آب قمقمه ات فرصتی است برای اندک لبخند همنورد تشنه ات !

خوشحال بودم چون کوهنوردی را با تمام رشته های دیگر متفاوت می دیدم و اخلاق را اصل اولیه کوهنوردان می پنداشتم و همواره آرزوداشتم روزی اخلاقم از این کوهنودی هایم تاثیر بپذیرد و ...

آری اخلاق که همان اصل اولیه حضور ما در کوهستان است کم کم رخت بر میبنند ما برای رسیدن به هدفهایمان همه چیز را قربانی میکنیم شاید روزگاری محمد اوراز بر روی دوش کوهنوردان حمل نشده است و روزها و شبهای سرد گاشربروم شاهد جانفشانی های کوهنوردان نبوده است ! شاید براستی کوهنوردی آن نیست که می پنداشتم !و شاید کوهنوردی با رشته ای همچون فوتبال آنقدرها هم تفاوت ندارد ... کاش می دانستم آن شخصی که در اورست جان کوهنوردان را نجات داد براستی کوهنورد نبود؟  مگر اوراز ها و سعید طاهری ها و فرشاد خلیلی ها کوهنورد نبودند؟

شاید بد نباشد کمی از خودم و دغدغه هایم بنویسم !

اندکی پیش مجادله ای در گرفت و هنوز هم ادامه دارد  میان ما به عنوان حامیان محیط زیست و اعضای هیئت اتومبیل رانی که با خودروهای دو دیفرانسیل به قله ی چهلچشمه تجاوز کرده بودند ! آنها برای توجیه عمل زشتشان رنگ و بوی مذهبی به توجیهشان داده بودند و در این جامعه که همانند جوامع کومونیستی  ارزشهایی حاکم است که همه چیز را با این ارزشها می سنجند ! ما از محیط زیست می گفتیم اما آنان سخن از اولین افطاری و اولین سحری می راندند و این یعنی یک بازی کثیف و برای رسیدن به هدفت یا باید پاپس بکشی و یا باید به این بازی کثیف ادامه دهی ...

و شاید آن روز که من مشغول تنظیم حسن ختام نامه رهبری برای پایان دادن به این بازی کثیف !بودم اخلاق کوهنوردیم را هم همراه نامه بر باد می دادم اما مجبور بودم از هر ابزاری برای محکوم نمودن مسئولین استفاده بکنم و شاید روزی آن نامه را بفرستم و شاید باید اینگونه بود !

امروز صحبت از تیم بسته شده ی انجمن کوهنوردان ایران است که چرا این افراد بودند؟ و چرا به فلان جا رفته اند است ؟ نمی دانم آیا آقای نصیری هم برای محکوم کردن آقای محمدی به ابزارهایی روی آورده است که خود سراسر پایمال کردن اخلاق و منش کوهنوردی است ؟ آیا این است اخلاق ، این است کوهنوردی که سالیانی است ما را می پروراند ؟

به زعم من این ترور اخلاقی در راستای نافرجام بودن انتقادهای صورت گرفته از تیم به اعتقاد من بسیار شایسته ی ایران در آمریکا است و این بحث دلیلی جز ضعف موضع ندارد .

فکر نمی کنم چند عکس( شخصی و کاملا خصوصی ) که هیچ چیز را ثابت نمی کند از ترور اخلاقی ضد اخلاق تر باشد . کاش می دانستم من تعریفم از اخلاق اشتباه است یا مدافعان اخلاقی نمی دانند چه چیز ضد اخلاق است ! کاش روزی آن را فهمیدم ! ایمان پیدا کردم که اخلاق در کوهنوردی امروز زیر سوال رفته است !

 شاید بهترین کار همان است که چیزی در این رابطه از طرف تیم انجمن کوهنوردان ایران منتشر نشود و به گمانم هم همینگونه خواهد بود !