روایتی از صعود هیئت کوهنوردی کردستان به دماوند ( محمد حاج ابوالفتح )
متن زیر را آقای محمد حاج ابولفتح برای وبلاگ کوهستان ارسال نمودند ایشان یکی از کوهنوردانی است که در برنامه تیم ۶ نفره دماوند حضور داشت و از نزدیک شاهد برنامه ی این کوهنوردان بود که خالی از لطف نیست اگر مشاهدات این کوهنورد را با هم یک بار دیگر بخوانیم . لازم به ذکر است در این پست نقدی در خصوص صعود کوهنوردان سنندج به دماوند نوشته شد که نحوه بازتاب رسانه ای این صعود را مورد نقد قرار داد.
از دیدن این خبر و انعکاس صعود این دوستان به این شکل شگفت زده شدم!
در تاریخ مزبور به اتفاق سه کوهنورد اتریشی در منطقه بودم. وقتی در ساعات پس از غروب آفتاب به قرارگاه پلور رسیدیم و قصد حرکت با خودرو به سمت گوسفندسرا برای شب مانی را داشتیم متوجه شدیم که این گروه از صبح آن روز به سمت قله رفته و هیچ خبری از انها نیست. این در حالی بود که هوای نامساعد در ارتفاعات بالا بر منطقه حاکم شده بود و دوستان مستقر در قرارگاه فدراسیون در پلور و در ساختمان جدید بارگاه سوم به شدت نگران وضعیت این تیم بودند. امیر محمدپور (مدیر مجموعه پلور) از من خواست در صورتی که در گوسفندسرا و یا در مسیر صعودمان در روز بعد خبری از این تیم داشتم به آنها اطلاع بدهم. پس از رسیدن و جاگیرشدن در گوسفدسرا , هر از چند گاهی به بیرون از محل شب مانی مان می آمدم که کمی قبل از نیمه شب متوجه چند نور متحرک در قسمتی خارج از مسیر صعود و در ارتفاعی پایین تر از بارگاه سوم شدم. در تماس با پلور این خبر را به دوستان مستقر در پلور و در بارگاه دادم و در تلاش برای علامت دادن با نور به این دوستان (به قصد کمک به یافتن محل گوسفندسرا در تاریکی شب) مدتی را بیرون از محل شب مانی گذراندم. آن شب خبری از این تیم نشد. صبح روز بعد حوالی 7 صبح دو نفر از این تیم به گوسفندسرا رسیدند. به گفته این دو نفر, آنها در مسیر بازگشت از قله مسیر را گم کرده و ظاهرا بنا به شواهد و نشانه هایی که می دادند وارد کافر دره شده بودند. یکی از این دوستان روی یک شیب یخی (و یا برفی) سقوط کرده و کمی پایین تر متوقف شده بود. متاسفانه بینی و دست این کوهنورد میانسال آسیب دیده بود. از آنجایی که این تیم آن شب موفق به یافتن بارگاه سوم نمی شوند, مجبور به شب مانی ناخواسته (بیواک) در هوای باز شده بودند.صبح آن روز این کوهنورد آسیب دیده (که خوشبختانه آسیب دیدگی وی شدید به نظر نمی رسید) به همراه آقای فاتحی به سمت گوسفندسرا حرکت کرده بودند و باقی نفرات برای آوردن کوله ها و وسایل به سمت بارگاه سوم حرکت کرده بودند (به گفته آقای فاتحی)! آن روز کمی دیرتر و در نزدیکی رودخانه دوم در مسیر صعود, ما نفرات دیگر این تیم را دیدیم که به سمت پایین می رفتند.
گرچه این اتقاق و وضعیت این تیم کمی باعث نگرانی کوهنوردان اتریشی تیم ما نیز شده بود ولی همگی از اینکه آنها بدون حادثه ناگواری بازگشته بودند خوشحال بودیم.
ولی نکته ای که باعث شگفتی من شده این است که چگونه این دوستان به جای بررسی آنچه در آن شب بر تیم آنها رفته و تحلیل اشتباه در استراتژی صعود و یا هر خطای دیگر (به منظور جلوگیری از تکرار این داستان), روایت اینچنینی از فتح(!!!) قله دماوند را منعکس کرده اند. غافل از اینکه این کوه زیبا همواره با میهمانان بی توجه خود اینگونه مهربان نیست.
پی نوشت : با تشکر از آقای محمد حاج ابولفتح و امید که شاهد این صعود ها نباشیم