دلنوشت : روزهای گل ِ انار
کمربندی از درختان انار و پله هایی از سادگی و زیبایی ! جاده ی خاکی و کودکی زیبا و شرمگین که هورام ها شرمینش می خوانند . هورامان ؛ دلم برای هوایت تنگ شده است برای کوچه های سنگ فرش شده ی طبیعیت ، برای فرنجی و پسک پسرانت و جشنواره رنگ تن دخترانت ! نگاه پر از سکوت و شرم مردمت و طبیعت چشم نوازت!
بی دلیل نیست تو را جایگاه اهورا نامیده اند ...
از میان پیچ تاب هایی که پس از هورامان تخت فرود می آیی روستایی را می بینی که انگار توهمی بیش نیست با معماری بی نظیر که در امتداد رود سیروان همچون شکوفه های انار خوش رنگ و دلرباست !
عمیقا دوست داشتم ساعت ها از فراز صخره های ستبرش بنشینم و تک تک برگها و شکوفه ها را نظاره کنم و ببویم ؛ زیباست و خاطره انگیز به شیرینی رویاهای کودکانه
عکس: روستای بلبر هورامان
عکس در سایز بزرگتر For desktop
+ نوشته شده در ۱۳۸۹/۰۹/۱۴ ساعت 14:33 توسط راميار
|