شب به گلستان تنها منتظرت بودم
باده نا کامی در هجر تو پيمودم ...منتظرت بودم
آن شب جان فرسا من بی تو نياسودم
وه که شدم پير از غم آن شب وفرسودم...منتظرت بودم
بودم همه شب ديده بره تا به سحرگاه
نا گه چو پری خنده زنان آمدی از راه
غمها به سر آمد،زنگ غم دوران از دل بزدودم...منتظرت بودم
پيش گلها ، شاد و شيدا ميخرامی در قامت موزونت
فتنه دوران، ديده تو ، از دل وجان من شده مفتونت
در آن عشق وجنون مفتون تو بودم
اکنون از دل من بشنو تو سرودم...منتظرت بودم

ترانه: زنده یاد داریوش رفیعی