دیشب خانم آرزو احمد زاده باهام تماس گرفت که الان توی 10 کیلومتری سقز هستند  . با توجه به راهبندان و بارش سنگین برف هم شنیدن خبر اومدنشون به سقز غیر منتظره بود با اینکه انتظار داشتم مهاباد باشند .اما موفق شدیم شبی رو در خدمت آقای مهدی ساقی و آرزو احمد زاده باشیم به هر جهت بعد از اومدنشون متوجه شدم محمد گائینی همراهشون نیست از یک جهت خوشحال شدم و از یک سو ناراحت چون دلیل نیومدن محمد گائینی ظاهرا تشدید نشدن مریضی محمد اعلام شد...حالا واسه کدوم خوشحال و کدوم ناراحت بماند !

فکر میکنم از همه چیز گفتیم از ایران و توران و از هفتاد کوهنویس که غیبت همه شون رو باید پای حساب کتابمون بنویسند شاخص ترین هم محمدگائینی بود و ... حدودا تا صبح نگذاشتم چشم رو هم بگذارند به چهار  دلیل:

 1- تا ارزوی احمد زاده باشه دیگه با من قهر نکنه !

2- تا ارزوی احمد زاده باشه همه ایران رو از این قهر بودن مطلع نکنه چون ظاهرا همه این قهر بودن رو میدونستن غیر من !

 3- تا این دوستان باشند سر زده مسافرت نرند حداقل یکی دو روز زود تر خبر بدن که ما یه مسافرتی بریم یا اینکه دردسترس نباشیم !

 4- تا دیگه سوغات مالزی و عکسهای مهرچال رو هیچوقت فراموش نکنند !

به هر جهت از دیدارشون خیلی خوشحال شدم و امیدوارم جدای از شوخی همیشه همینقدر خون گرم و با نشاط و در حال سفر باشند ! برای ادامه سفر هم براشون آرزوی سلامتی و موفقیت دارم .

پی نوشت : فکر میکنم الان دیگه میدونن چه قدر مهرچال برام لذت بخش بود !!!

پی نوشت دو : از کویستان خواهر کاوان عزیز هم بی نهایت سپاسگذارم برای تمام زحماتش