امشب در لابلای این کلمات سخت این جملات تلخ بارها نامت را زمزمه کردم ! تو هم بوی کوههایمان را می دهی ، چه غریبانه چه عاشقانه ! این تیک تاک ساعت هم چه زود میگذرد شیرکو!

من ندارم سر یاس

با امیدی که مرا حوصله داد

باد بگذار بپیچد با شب

بید بگذار برقصد با باد  

لعنت به این شب لعنت به این جملات شاملو که همه اش رنگ و بوی تو دارد !

شب ندارد سر خواب ،

شاخ  ِ مایوس ِ یکی پیچک ِ خشک

پنجه بر شیشه ی ِ در می ساید