گرمه نون : مهاباد
مردان و زنان کرد با لباسهای محلی، شانه به شانه و دست در دست
به میان صف می زنم، گرم و صمیمی دستانم را می فشارند، همگام با موسیقی، جلال و جمال شانه به شانه ام می زنند و دستانم را تکان می دهند، گامهایم را با گروه هماهنگ می کنم، حلقه ای شده ام از زنجیری که دستان گاوانی را به سرچوپی می رساند، قلبم با سرچوپی می تپد و پشتم به گاوانی گرم، گاوانی پای در تاریخ دارد و سرچوپی رو به آینده، گاه موسیقی تندتر می شود و خواننده پرشورتر، دستمال سرچوپی در آسمان می چرخد و قدمهایش بلندتر و قویتر می گردد، هیجانی در کالبد گروه دمیده می شود، سراپا شور می شوی و احساس.
هیچ کس با خواهش و توصیه دیگری به گروه نمی پیوندد، زن و مرد، پیر و جوان، کودک و بزرگ با افتخار و داوطلبانه به نوبت به گروه ملحق می شوند، تشریفاتی در کار نیست، تازه نفسها جای خالی خسته شده ها را به سرعت پر می کنند، گروه هزاران سال است همچنان پیوسته و آرام از میان تاریخ به حرکت خود ادامه می دهد، عروس و داماد در میان هلهله و شادی حضار وارد سالن می شوند، نیم ساعتی مراسم استقبال طول می کشد. سرانجام ایشان نیز به گروه ملحق می شوند، همه گروه با واسطه و بی واسطه دستان زوج جوان را در دستانشان گره می زنند، آنها را در حلقه حمایت مادی و معنوی خود می گیرند و با فرهنگ و تمدن نیاکانشان پیوند می دهند.
رقص کردی سوار بر امواج دریاست، گاه آرام و گاه متلاطم همچون روزهای تلخ و شیرین زندگی، گرفتار تعصب مذهبی نشده و با برهنگی به ابتذال نرفته است، رقص کردی دنیایی است از نمادها و پیامها و آیینی است به قدمت تاریخ.
اگر به مهاباد می روی، در فقره قاه، اندرقاش، برده کونته، سهولان و ... به دنبال تاریخ و تمدن ایرانی نگرد، تمدن ایرانی در میان کوچه ها، خانه ها و در سینه مردم مهاباد است که پشت به پشت حفظ کرده اند. فقره قاه چنین قدمتی، سهولان چنین گنجی و دریاچه مهاباد هم حتی چنین ابهتی ندارد.
مردم مهاباد باوقارند و صبور و میهمان نواز، آنها که تمکن مالی دارند، امامزاده نمی سازند، سفره های رنگین و پرخرج توسل به ائمه برپا نمی کنند، پولی بابت طبل و باند و الم در رقابت با هیئت همسایه نمی پردازند، بلکه خانه هایی را برای میهمان بنا می کنند و به فقرا کمک می کنند. در مه هاباد مهمانی مانده در راه یا گدایی آواره خیابان نیست.
پی نوشت: متن زیبایی بود از گرمه نون ! گرمه نون دریچه ای است به دست نوشته های حسین ادوسی عزیز که مدتها بود در فضای مجازی محروم از نوشتارش بودیم ...خوشحالم گرمه نون امده است و می نویسد و امیدوارم همواره شاهد حضور حسین عزیز باشیم .