اینجا دره مراد بیگ است.بیش از 100 نفر که از دور و نزدیک آمده اند میهمانش هستن.کوچه باغ های پر از سبزی و میوه را در سایه سار درختای که محو تماشایمان هستند می گذرانیم تا به اولین چشمه می رسیم.اینجا سرزمین چشمه هاست چشمه هایی از دل کوهستان الوند.سنگنورد کوچک ما به همه معرفی می شود و قصه صعود ادامه دارد.حال دیگر در کنار رودی هستیم که جریان دارد.اینجا همه سبز است.گونه های متنوع گیاهان مرتع دشت و اسبانی که شیهه شان در گوش آوازی است خوش الحان.

 

عالم از ناله عشاق مبادا خالی         که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد

 

هوایی گرم و دلهایی گرم تر در چنیدن گروه راه را ادامه می دهند تا به جانپناه ایزدی می رسند.وارد هزار پیچ می شوند وآنقدر می روند تا به پناهگاه قله یخچال می رسند.محو و محسور زیبایی مسیر می شوم.کمتر کوهستانی را یه این شکل دیده بوم.متفاوت و با شکوه.

دوباره شب می شود و آسمان روشن شهر همدان از دورها پیداست.هر کس را مشغول می بینی و ساعی...

متن زیبایی است از الهه حمیدی دختری از دیار خراسان ! ادامه ی متن را در وبلاگ کوهستان من بخوانید