باران
وای ، باران ؛
باران؛
شیشه ی پنجره را باران شست .
از دل من اما ،
- چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربی رنگ
من درون ِ قفس ِ سرد ِ اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور،
وای ، باران
باران ؛
پر مرغان نگاهم را شست...
عکس: کوهستان قندیل ( عکس از زنده یاد مقبل هنرپژوه )
شعر : حمید مصدق
+ نوشته شده در ۱۳۹۰/۰۶/۳۰ ساعت 13:21 توسط راميار
|