گردآفرید ( برای لیلا )
دیدن عکس لیلا اسفندیاری با چهره ای خون آلود در میان برفهای بلندای گاشربروم باعث شد برای لحظاتی فقط سکوت کنم و به چهره اش نگاه کنم . و کامنتهایی که در نفی و تائید این انتشار عکس نوشته شده بود با لحنی احساسی و گاه جدی ...
برخی از رشادت های خود نوشته اند و دیگری در افسوس و ماتم لیلا ، یکی در شوک و برخی هم در سکوت .
شاید یکی از جنجالیترین کوهنوردان کشور زنده یاد اسفندیاری بود که ریشه اش را می توان در روحیه مبارزه طلبانه و خواست های ایده ال گرایانه ی جامعه دانست از برنامه ی پراو گرفته که انگشتها را به طرف وی نشانه رفتند تا نانگاپاربات .
همه از او می نوشتند با مواضع بر حق و ناحق ، از حجاب وی ، از مبارزات مدنی لیلا ، از سختی هایش ، از رنجهایش ، از زنانگی اش ، از اشتباهاتش ، از جسارتش ، از حوادث حرفه ای اش همه برای ما خوانندگان رویدادهای سالیان اخیر کوهنوردی خواندنی بود گاهی بر وی می تاختیم و گاهی می ستودیم !
روزی که موبایلم زنگ خورد و آقای بابازاده گفت که لیلا یکی دو ساعت پیش ظاهرا در بازگشت قله ی گاشربروم جان باخته شوکه شدم هرچند انتظارش را داشتم نه تنها من بلکه خیلی از همقطارانش اما ... لیلا رفته بود
از او اسطوره ساختند و شاید عنوان اسطوره نیز می توانست زیبنده ی نام لیلا های سرزمینم باشند گرد آفرید های این روزهای سرزمینم ،اسطوره را شکستند ، اسطوره را به پرواز در اوردند ، برایش گریستند و سکوت کردند و ستودند ، اسطوره ماند و عکسی از سیمای خون الودش که در تاریخ کوهنوردی کشور به یادگار خواهد ماند ، یادگاری از گردآفرید کوهنوردی ایران ...
درستی و نادرستی انتشار عکسش را به مخاطبان می سپارم اما کاش همان تصویر لیلا با آن سیمای خندان باقی می ماند...