سخنی با دوست : برای امیر حسین ناظمی
بله امیر حسین جان من این کامنت رو دقیقا یادمه
" عجب !
پس زیاد چیز دندون گیری رو از دست ندادیم !
اغراق کردن و بزرگ نمایی این روزها در کوهنوردی کشور انگان جانی دوباره گرفته است . با توجه به تبلیغات صورت گرفته برای این گزارش و دوستیم با امیر حسین دوست داشتم برم برای شنیدنش اما امیدوارم همه ی دوستان یک بار نحوه صحیح گزارش دادن و گزارش نویسی را مطالعه کنند که اینگونه مشکلات پیش نیاد و امیدوارم از بزرگنمایی جلوگیری بشه چراکه بزرگ کردن یک صعود مطمئنا باعث لطمه زدن به کارهای شاخص دیگر کوهنوردی در اذهان خواهد گذاشت .
خوشحال شدم که اینچنین رک و بی پرده در خصوص این گزارش نوشته شده است . امیدوارم دوستان عزیزم در انجمن در خصوص گزارشهای آتی برنامه های اینچنینی چاره ای بیاندیشند ."
این کامنت توی وبلاگ کلاغها بعد از انتقاد ایشون از ارائه ی گزارش خانتنگری شما در نشست ماهانه ی انجمن کوهنوردان ایران بود که نوشتم و خیلی خوب یادمه . واقعا فکر میکنید انقدر پیر شدم که حرفهای خودم رو به یاد نداشته باشم؟ اینه رسم رفاقت ؟ من تازه جونم و به این زودی ها الزایمر مفرط نمی گیرم اما نمی دونم چرا این سوال رو پرسیدی اما فکر میکنم تا 90 سالگیم فراموش نمی کنم . نمی دونم معنی کامنتت گله بود یا یاد اوری اما بهانه ای شد برای اینکه بگویم هر زمان در خصوص هر مسئله ای که نوشته ام دقیقا به یاد میارم چه چیز نوشتم ...
به بهانه ی کامنتت یک بار دیگر کامنتهای نوشته شده در این سالی که گذشت رو با پستهای گاه به گاه ملایم ، عاطفی ، جنجالی و تاسف بر انگیز را در این صفحه ی مجازی مرور کردم و این جملات و کلمات سخت به فکر مرا فرو برد اما یک نکته از لابلای این متون برایم مسجل شده است که هیچ گاه حقیقت را قربانی رفاقت و مصلحت نکرده ام . گاه تند و گاه ملایم نوشته ام اما همواره سعی م بر این بود که هر انچیزی که فکر میکنم درست است را انتشار بدهم نه به خاطر عناوین دوستی بلکه به خاطر وجدانم ...
چگونه متون نوشته شده در این فضای مجازی را از یاد ببرم؟
اما این متن رو بهانه ای میکنم برای انانی که از قلم زدنم رنجیده اند با اینکه بازهم تاکید میکنم من هنوز هم بر سر حرفهایم هستم و انها را به زعم خودم بر حق می دانم . شاید تنها چند نفر معدود از وبلاگنویسان هستند که هیچگاه دلم نمی خواهد ... بگذریم خودت چطوری؟