برای یک هیمالیا نورد
امروز در بخش کامنتینگ وبلاگ یکی از هیمالیانوردان کشور که نامشان محفوظ است سوالی رو مطرح کردند که به رسم ادب پاسخ خواهم داد . ایشون عنوان کردند که تفاوت بین کوهنورد فدراسیونی و کوهنورد مستقل از دید بنده در چیست؟
ضمن تبریک به شما به جهت فعالیت سال 1391 شما اما از نظر بنده کوهنورد فدراسیونی کوهنوردی است که هیچگاه دغدغه ای برای اخذ مجوز شورای برون مرزی نداشته است ، هیچ گاه برای دلار 50 ریال ارزانتر دوندگی نکرده است ، همواره در تائید حکم قهرمانیش از طرف فدراسیون جهت جذب اسپانسر نامه نگاری های قرص و محکم انجام گرفته ، برای اسپانسرش نامه ای مبنی بر انصراف از حمایتش فرستاده نشده است ، کوچکترین فعالیتش در تریبون های پرشمار و رسمی کشور بازتاب وسیع داشته است ، اشتباهاتش بازگو نشده است ، برایش سناریو های جنایی طراحی نمی شود و در خفا بر علیه ش نامه نگاری نمی شود و انگ ضد نظام بودن و توهین به مقدسات جمهوری اسلامی هیچگاه زده نمی شود . اما در سوی دیگر شرایط برای کوهنوردی که وابسته به فدراسیون نیست به گونه ای دیگر است ، وی همواره در دلهره و اضطراب بالا پایین رفتن نرخ ارز را دارد ، بر علیه ش پرونده سازی میشود ، فعالیتهایش سانسور میشود ، اسپانسر هایش در نامه نگاری های متعدد از حمایت بر حذر می شوند و راه جذب اسپانسر بر وی بسته می شود و هزاران مورد اینچنینی !
به زعم بنده کوهنورد و هیمالیانورد چه فدراسیونی و چه مستقل به خودی خود لازمه ی پیشرفت جامعه هستند اما همواره این کوهنورد که ذاتا برای جامعه مفید است می توانند گاه نقشی مخرب داشته باشد .
به طور مثال من همیشه کوهنوردان فدراسیونی را به یک آچار تشبیه می کنم ، این آچار می تواند نقش بسیار مهمی در سفت نمودن چهارچوب و بند های کوهنوردی و خصوصا هیمالیانوردی مریض و ضعیف کشور داشته باشد اما اگر همین آچار در اختیار یک سفیه باشد می تواند از این آچار مفید به عنوان پتک و اهرم جهت سرکوب استفاده نماید ، دیگر این آچار مفید نقش یک آچار را بر عهده ندارد بلکه تنها به وسیله ای جهت وارد نمودن ضربه به مخاطبان این سفیه مورد استفاده قرار میگیرد .
اگر بخواهم مورد عینی تری را مثال بزنم در جریان صعود به گاشربروم دو مجموعه ای کوهنوردان فدراسیونی ( آچار های ذاتا مفید ) در کنار کوهنوردان مستقل ( مخاطبان ) قرار داشتند ، عدم موفقیت فردی همچون زنده یاد لیلا اسفندیاری در حکم نماینده ی کوهنوردان مستقل بار روانی و فشار بسیار زیادی به وی وارد نموده است ، حال دیگر نمی توان این کوهنوردان را فقط ورزشکاران مستقل و یا هم وطن نام برد اکنون کارزاری به راه افتاده است که از سویی کوهنوردان فدراسیونی با تریبون های پر شمار در حال رقابتی نابرابر با جسم خسته ی کوهنوردی مستقل است !
این فشار روانی باعث می شود افرادی همچون زنده یاد اسفندیاری برای دفاع از هویت خودش تن به اقدامی انفجاری و غیر منطقی بزند چراکه نا خود آگاه در یک رقابت ناسالم و نابرابر قرار گرفته است ! از سویی اسپانسرش توسط فدراسیون منصرف شده است و از سوی دیگر در تلاش است برای اثبات توانایی خودش و دفاع از کوهنوردی مستقل و در سوی دیگر کوهنوردانی همچون شما بدون این دغدغه ها ...
پس این ابزار های مفید برای کوهنوردی در این شرایط نتنها نقشی مفید بازی نمی کنند بلکه فشار حاصل از ضربات این آچار ممکن است افرادی همچون لیلا اسفندیاری را به کام مرگ بکشاند !

تفاوت کوهنوردان مستقل و فدراسیونی در اینجاست که کوهنوران فدراسیونی قابلیت تبدیل شدن به یک ابزار مخرب را در این سیستم خواهند داشت حتی اگر خود بر این موضوع واقف نباشند و یا چنین دید و انگیزه ای نداشته باشند ! اما کوهنورد مستقل نمی تواند در این مسیر مخرب بودن گام بردارد یا بهتر بگویم توان این رقابت نابرابر را ندارد و امکان تبدیل شدن به این ابزار مخرب برایش فراهم نیست !
هرچند بر خی از چهره های به اصطلاح مستقل به گمانم فرصت فدراسیونی بودن برایشان دست نداده است و یا راه بر رویشان بسته بوده است و گرنه چه بسا برخی از آنان نیز در همین مسیر گام بر میداشتند اما برخی دیگر بر نمی تابند این رقابت نابرابر را ...
اما فارغ از اینها و اطمینان از وجود چنین رقابتی در بین این دو طیف و اثرات این رقابت ! با وجود اینکه همه ی ما از موفقیت شما بسیار خوشحال خواهیم شد اما اگر این موفقیت رنگ و بوی فشار و ضربه وارد نمودن به افرادی باشد که راه خود را در مسیری دیگر یافته اند قطعا به چشم یک ابزار ویرانگر به آن نگاه می شود مگر اینکه در عمل جامعه به این باور برسند که فالان شخص که کوهنورد وابسته به فدراسیون است دیدگاهش مثبت است و انگیزه هایش چیزی غیر از آن است که ما تصور میکنیم .
پی نوشت : ای کاش ایمیلتان و یا شماره ی تماس را درج می کردید که خصوصی این درد دل ها را برایتان ارسال میکردم . اما امیدوارم نگرانی ما را از مرگ چهره هایی همچون لیلا اسفندیاری درک بکنید و اندکی به ما حق نگران بودن بدهید .
نمی خواستم متن طولانی شود و به زحمت توانستم متن را خلاصه نمایم در پایان آرزوی موفقیت دارم برایتان در فصلها و سالهای آتی فعالیت حرفه ایتان .