هرگاه جریان اصلاحی و دیدگاهای منتقدین در رویه یک سیستم تغییر ایجاد ننماید عملا نقش توده ها و عموم مردم پر رنگ می شود . این مسئله یکی از بدیهیات تمامی سیستم های جهان است .

حال اگر ورقی بزنیم در دفتر کوهنوردی کشور می بینیم هیچگاه فدراسیون نتوانسته است در ایجاد تغییر به واسطه ی نقد ، پیشنهاد و همکاری های مسالمت آمیز و همزیستی با جریانات شکل گرفته در کشور سربلند بیرون بیاید .

در یکی دو ماه گذشته برای نخستین بار شاهد حضور توده ی مردم بودیم که بلافاصله به نتیجه رسید حتی بسیار بیشتر از آنکه همه گیر شود .

در جریان بی حرمتی به پیشکسوتان کوهنوردی کرمانشاه مردم خود به راه افتادند و طوماری را امضا نمودند که در روزهای نخستین شکل گیریش به نتیجه رسید .

برای مشاهد ه ی این حرکت مردمی به این قسمت مراجعه نماید 

و این سرآغازی بود برای یک جریان سراسری که بتواند هر نوع سیستمی را ملزم به رعایت باورهای عموم نماید.

از طرفی فدراسیون کوهنوردی پس از مشاهده ی این جریان و عاقبت اندیشی آنان در فراگیر شدن این جریان و فتح البابی برای تمام انتقادات و فشارها ناچار شد در لحظات اولیه واکنش نشان دهد و بتواند به هر قیمت ممکن مانع از همه گیر شدن ان شود .

فدراسیون کوهنوردی و شخص ریاست آن علی رغم اعلام وابستگی به سازمانی نظامی سیاسی اما بر عکس گفته های ان چنین وابستگی مشاهده نمی شود .

در جریان صعود تیم بسیج به قله ی موستاق آتا عملا بسیج و فدراسیون در مقابل هم ایستادند و نشان داده شد شعاعی آنچنان وابستگی به سپاه ندارد .

شعاعی در اولین روز حضور خود در فدراسیون به جای صحبت کردن از تلاشهای ورزشی خود بلافاصله سخن از عضویت در سپاه را مطرح کرد که نشان از وابستگی کم وی و ظاهر سازی بود . همچنان که فدراسیون و تیم بسیج در مقابل هم ایستادند .

پس محمود شعاعی به هیچ عنوان دارای یک پشتوانه ی مناسبی از این حیث نیست و به قول معروف به هیچ جایی وصل نیست و با عملکرد خود یک بجران را به وجود آورده است . بحرانی به نام حرکت و فشار توده ها ...

فدراسیون ضعیف و بدون اعتبار با وجود اینکه به هیچ جایی هم وصل نباشد و عملکردش نیز چندان مورد قبول جامعه ی کوهنوردی نباشد بی شک بحرانهای بزرگتری را به وجود خواهد آورد که در جریان واقعه ی کرمانشاه جرقه ای بحران را شاهد بودیم .

وحشت فدراسیون از به وجود امدن چنین بحرانی کاملا قابل لمس است . فدراسیون کوهنوردی جزء فدراسیون های مدال آور و پر اهمیت نیست و از طرفی همین فدراسیون کم اهمیت از نظر کمیته ی ملی المپیک و وزرات ورزش اگر باعث به وجود یک حرکت توده ای شود بسیار برای ریاستش گران تمام می شود .

از این رو به نظر می رسد ادامه ی این روند و فشار توسط مردم و جامعه ی کوهنوردی کارا ترین روش برای اصلاح کج رفتاری های فدراسیون کوهنوردی است .

فدراسیون کوهنوردی بسیار کوچک تر از آن است که بتواند از این طوفان ( جریان توده ای ) به سلامت عبور کند پس تا آنجا که در توانش باشد نمی خواهد چنینی جریانی رخ دهد و حتی مجبور می شود از تمام مطالبات و اهدافش بگذرد فقط به خاطر جلوگیری از چنین بحران آفرینی !

به گمانم اگر برای انجمن کوهنوردان چنین جریانی به راه می افتاد  خیلی زودتر از آنچیزی که فکرش را می کردند به نتیجه می رسیدند .

فدراسیون کوهنوردی باید چشم انتظار طوفانهای وسیع تر و فراگیر تری باشد