این روزها دست و دلم به نوشتن نمی رود ، دلایلش شاید ! شاید همه ی مسمومیت این روزهاست . انچنان غبار الود است که ترجیح میدهم هیچ چیزی را نخوانم و گاهی اگر از سر کنجکاوی و اتفاق متنی را می خوانم بیشتر مصمم می شوم کمی دور شوم . دورشوم از این هوای پر از دی اکسید !!!

بچه ها رفتند اما همه می خواهند از نادانسته هایشان بنویسند ترجیح میدهند از چیزهایی که هنوز گزارشی از اعضای باقی مانده ی تیم منتشر نشده است خرگوشی ، کبوتری  بیرون بیاورند . 

پویا، ایدین و مجتبی خرگوش های شعبده نیستند لطفا کلاه هایتان را غلاف کنید . باور کنید تیشه به زخم می زنید . بگذارید تا ارائه ی گزارش تیم کمی خانواده های داغدار این عزیزان با فرزندانشان عاشقانه و مادرانه وداعی ارامش بخش کنند . وداعی قهرمانانه و جسورانه . این حق این مادران است کم تیشه به زخم هایشان بزنید ، شعبده بازی را بگذارید برای فردا ، بدجور این هوا به اکسیژن نیاز دارد ! بدجور ...