رسانه ها ماهیتی بی رحم دارند و شاید این یک اصل بدون انکار است اما سوال اینجاست این بی رحمی چه حد و مرزی می تواند داشته باشد. خبرگزاری های رسمی و سنتی قوانین و مقررات و چهارچوب های مشخصی برایش تعریف کرده است اما گاهی آنان نیز پارافراتر از حد و حدود های قانونیشان میگذارند چراکه ضعف هایی در قوانین وجود دارد که برای رسانه ها راه درو فراهم میکند .

به عنوان مثال بحث مربوط به گفته های حامد کرامت در صعود به دماوند را در نظر بگیرد بی رحمانه بر وی تاختند . گمان می کنم این نقد های پی در پی که دیگر شاید بتوان اسمش را زیاده روی های بی توضیح و غیر قابل تعریف نهاد و دیگر از حالت نقد کمی دور شده است .

ماجرای دماوند  به خودی خود جای نقد دارد اما وقتی یک جمله از یک کوهنورد اینچنین بزرگ نمایی می شود یعنی یا کوهنوردی ما آنچنان بی مشکل است که اکنون تمام مشکلاتش همین یک جمله است یا نوسندگان ما سوژه ای ندارند یا توان پرداختن به ضعف های دیگر کوهنوردی را ندارند. به هرجهت در هر موضوع آنچنان افراط و تفریط می شود که خود به خود خواننده خسته (!) می شود و ناخوانده ترجیح می دهد صفحه را ببندد .

دنیای وبلاگ نویسی دنیای متفاوتی از خبرگزاری هاست اما همین دنیای خودمانی و گاه بی گانه ی وبلاگ نویسی شکافهای بزرگی را در کوهنوردی کشور پدید آورده است هرچند نمی توان منکر مزایای آن شد . در روزهای آینده تصمیم دارم در خصوص برودپیک بنویسم ، از ضعف نهادنیه شده در کوهنوردی کشور که گریبان تیم برودپیک را گرفت تا نقش رسانه ها  در وقوع این حادثه !

اما فعلا همین بس که دنیای کوهنویسی دنیای بی رحمی است گاهی مثل همین دماوند افراط بی داد می کند و گاهی از کنار مسائل مهم به سادگی میگذریم . دنیای کوهنویسی بی رحم شاید گاه گداری لازم باشد اما اصلا این بی رحمی بی منطق را دوست ندارم .


پینوشت : رونوشت برای طنز کوه ، کلاغها و ندای کوهستان جهت اطلاع