زارعی پای سرداران سپاه را به فدراسیون کشاند
در چند روز گذشته فدراسیون با انتشار گزارش کمیسیون حوادث سعی کرد مانع از انتشار خبر انتصاب سرداران سپاه در هیئت رئیسه شود و به گونه می خواست در لابلای اخبار مربوط به این گزارش خبر را کمرنگ کند . انتصابی که معلوم نیست برچه اساس بوده است .
سردار توکلی از سرداران سپاه ، سردار هابیل درویش سردار سپاه و حبیب کاشانی از بسیجیانی که سالهاست در ورزش حضور دارد توسط رضا زارعی به فدراسیون کوهنوردی آمدند .
داستان ورود سردارها به ورزش داستان جدیدی نیست شاید در این مملکت کس دیگری نیست که از وزرش سر در بیاورد اما حضور این افراد در هیئت رئیسه ی فدراسیون کوهنوردی ماهیت برنامه های فدراسیون را کمی روشن تر خواهد کرد .
رضا زارعی کوهنورد فرصت طلب و منفعت جویی است که روز اول نیز بنده در این وبلاگ صراحتا عنوان کردم اما جالب تر از ان اصرار برخی از وبلاگ نویسان به حمایت بی قید و شرط از ایشان بود اما فقط در این مقطع لازم است بگویم رضا زارعی قصدش خدمت کردن نیست ، برادران من او می خواهد بار خودش را ببندد ...
ان زمان که برای دریافت سکه های طلا به دروغ عنوان کرد به ماکالو صعود کرده است و در مدحش کتابها نوشت باید می فهمیدید در این قبری که بر سرش گریه می کنید میت نیست !
باری به هر جهت قدوم مبارک سرداران رو به هیئت رئیسه ی فدراسیون خیر مقدم میگیم اما به آن دسته از وبلاگ نویسان که می گفتند بلاخره یک کوهنورد رئیس فدراسیون شد لازم است بگویم از این ادم هیچ خیری به کوهنوردی نخواهد رسید . و اگر خیال میکنید هرکسی کوله ای برداشت و به دروغ قله ای را صعود کرد لزوما برای کار تشکیلاتی مفید خواهد بود در اشتباهید . مدیر یک سازمان و نهاد ورزشی مدیریت باید داشته باشد نه سابقه ای دروغین و ننگین .
به هر جهت امروز در آغاز کار فدراسیون کمیته ای نظامی و هیئت رئیسه ای نظامی تشکیل شده است که نتیجه اش را باید چند سال دیگر ببینیم اما مهمترین بحثی که می توان گفت این است که رضا زارعی ادمیه که برای منافعش هرکاری فکرش رو بکنید میکنه ...
امروز در هشتم بهمن ماه 92 بنده عرض میکنم اگر این زارعی از همه ی طیف هایی که ممکنه ضرری به منافعش بزنن ادم دور خودش جمع نکرد من دیگر وبلاگ نویسی نخواهم کرد .
شک نکنید در آینده ای نزدیک سر و کله ی خیلی ها پیدا یشان می شود حتی افرادی مثل همایون بختیاری ، افلاکی و ...
پی نوشت :
1- منتظر حضور دو سردار دیگر در فدراسیون باشید
2- صد رحمت به کفن دزد
داستان :: در روزگاران قدیم پیر مردی بود که هر زمان کسی می مرد او کفن مرده را می دزدید و می فروخت سالها به همین منوال گذشت تا روزی که احساس کرد پایش لب گور است پسرش را صدا کرد و به او گفت من در این دنیا خیلی طعنه و لعن و نفرین پشت سرم است تو اینگونه نباش تا به روزگار من دچار نشوی . پسر هم قول داد که کاری بکند تمام مردم برای پدرش دعای خیر بکنند و رحمت بفرستند بعد از مدتی پیر مرد ، مرد و پسرش هرکسی که می مرد کفنش را می دزدید و یک چوب هم به ماتحت مرده فرو می کرد . مردم نیز فردایش با دیدن چنین صحنه ای جملگی می گفتند صد رحمت به کفن دزد اولی ...
و بی شک جناب شعاعی شما می توانید اسوده بروید دنبال زندگیتان