دایه دایه مشهور ترین ترانه لری است که در مقام « سه پا » خوانده و اجرا می گردد.

کلمه «دایه» در لری میان کوه و بالاگریوه (بخش وسیعی از میان کوه لرستان که شامل ایل های میر ، پاپی و دریکوند می باشند شامل طوایفی چون : بهاروند، کرد علی وند ، نجف وند ، کریف وند ، زینی وند، شلووند جودکی و ساکی اند) به معنی « مادر » می باشد و چون سر بیت و برگشت و ترجیع این ترانه حماسی با این نام است لذا در لرستان این مقام موسیقی نیز به نام « مقام حماسی دایه دایه » مشهور شده است .

در جنگ اول جهانی (سال های ۱۹۱۶ تا ۱۹۱۸ میلادی یا ۱۲۹۵ تا ۱۲۹۷ خورشیدی) که روسها بعنوان متحد انگلیس وارد ایران شده بودند ، در منطقه لرستان تا بروجرد و بخش هایی از غرب کشورمان پیش آمدند . گفته می شود روزی یکی از افسران روسی در بروجرد به یکی از زنان رهگذر که از کوچه ای گذر می کرده ، قصد بی حرمتی داشته است که اهالی لر شهر به دفاع از زن همشهری خود برخاسته و مانع از اجرای این عمل شنیع می شوند . پخش این خبر در لرستان در بین سران ایل ها و طوایف پیش کوه و پشت کوه سبب تحریک افکار عمومی الوار جهت هم پیمانی با یکدیگر با هدف بیرون راندن روسها از منطقه لرستان می شود و لرها موفق می شوند در نبرد و درگیری های مختلف قوای روسیه را تا قزوین مجبور به عقب نشینی نمایند. در درگیری مردم لرستان با روسها طوایفی از بیرانوند ، بالا گریوه و سگوند حضور فعال داشته اند .

در بخشی از ترانه دایه دایه ، آنجا که می گوید « نازی تو سی بکو جومه ورته » منظور از نازی خانم نازی بیرانوند مادر فاضل اسد خان از زنان متهور لرستان است که هر دو فرزندش از مردان شجاع منطقه بوده اند . برخی نیز منظور از نازی خانم را منتسب به دختر حاج عالی خان سگوند و همسر علی مردان فیلی می دانند و معتقدند ترجیع بند « دایه دایه وقت جنگه » از دهه ۴۰ به بعد به جای این بیت بکار رفته است که « علی مه خون علی مه خون ا خدا مردم دی زندون » و منظور از «مه خو» همان محمد خان فیلی فرزند علی مردان خان والی بوده که جهت جنگ و نبرد و آوردن غنایم به بدرآویی در خاک ایلام می رود و در آنجا اختلاف و درگیری با همراهانش که از بستگانش بودند منجر به قتل محمد خان فیلی فرزند علی مردان خان والی می گردد .

 

متن لری

ترجمه

د قلا کرده و در شمشير و دسش

چی طلا برق ميزنه لقوم اسوش

دايه دايه وقت جنگه

قطار که بالا سرم پرش د شنگه

زين برگم بونيت و او ماديونم

خورم بورتو سی هاليونم

دايه دايه وقت جنگه

وقت دوسی وا تفنگه

نال نال برنويا چنی قشنگه

سنگران برمنت لشم در آريت

بورتم سی دالکم بونگمه وراريت

نازی تو سی بکو جومه ورته

دور کردن دو قورسو شير نرته

دايه دايه وقت جنگه

قطار که بالای سرم پرش د شنگه

قلايا نه بگرديت چينه و چينه

لشکمه ور داريت کافر نيينه

کاغذی ره بکنيد و او دخترونم

بعدخوم شی نکنن و او دشمنونم

برارونم خيلين هزار هزارن

سی تقاص خينه مه سر ور ميارن

 

از قلعه بيرون آمده و شمشير بدستش

چون طلا برق ميزنه لگام اسبش

مادر مادرم وقت جنگه

قطار(جا گلوله) بالای سرم پر از فشنگه

زين و برگم را به اون ماديونم ببنديد

خبرم را برای دايی هايم ببريد

ای مادر ای مادر وقت جنگه

وقت دوستی با تفنگه

ناله تفنگ های برنو چقدر قشنگه

سنگرها را خراب و جنازه ام را در بياريد

ببريد برای مادرم تا فريادم را بر آريد

نازی تو سياه کن جامه تنت را

در گورستان به خاک کردند شير نرت را

مادر مادر وقت جنگه

قطار بالای سرم پر از فشنگه

قلعه ها را ديوار به ديوار بگرديد

جنازه ام را برداريد تا کافری آن را نبيند

نامه ای بفرستيد برای دخترانم

تا بعداز من شوهر نکنند به دشمنانم

برادرانم خيلی اند هزار هزار

برای تقاص خونم برخواهند خاست

 

 

 

 ۲۷.۴