شب ندارد سر ِ خواب

می دود در رگ ِ باغ 

باد ، با آتش ِ تیزاب ش ، فریاد کشان

پنجه می ساید بر شیشه ی ِ در

شاخ یک پیچک خشک 

از هراسی که ز جای اش نرباید توفان

من ندارم سر یاس 

با امیدی که مرا حوصله داد. 

باد بگذار بپیچد با شب 

بید بگذار برقصد با باد ...

شعر : احمد شاملو

عکس: کردستان