روز و شب با شور و طرب

چون مرغ عاشقی دل بیمار من

پر کشد هر سو بیقرار

شاید بنگرد رخ دلدار من

سبک چو باد سحر کند ز هر سو گذر

رود به هر آشیان کشد به هر گوشه پر 

کشاند این دل مرا

به سوی آن دلربا

به دام او روم من بی پروا

تو هم به شوق و هوس

چون مرغ از قفس

به سوی ما بر پزن بتا

مشو تو ای فتنه گر

از ما بی خبر

چرا ز ما غافلی چرا؟

جلوه ی روی تو

حلقه ی موی تو

مرغ دل را در دل شب

به آشیان کشد در کوی تو

    

دوست و پیشکسوت بزرگوارمان جناب آقای بیژن امیری عزیز کتاب ارزشمندی از استاد احمد عاشورپور را به همراه نواهای دلنشین این هنرمند برجسته برایم ارسال کرده است که بی شک از بهترین هدیه هایی است که تا کنون دریافت کرده ام.

آقای امیری از دوستان دیر آشنایی است که از وجودشان در این دنیای مجازی بی نهایت خوشحالم . آشنایی بنده با آقای امیری به لطف دنیای کوهنوردی بوده است هرچند ارتباطی دیرینه ای  بین ایشان و خانواده ام  وجود داشته است . روحیات آقای امیری بسیار قابل تامل است و افکارش بسیار ستودنی


جناب امیری عزیز از لطفت بی نهایت سپاسگذارم به امید دیداری نزدیک در سقز