موسیقی : نفرین بر مستی
‹‹ تا شدم حلقه بگوش در میخانه عشق
هردم از نو غمی آید به مبارکبادت ››
رفتم تا شویم دست از رسوایی
نفرین بر مستی ، داد از شیدایی
رفتم که رها شوم از عشق تو و فتنه تو
داد از دل من که بود در دست غمت به گرو
از تو گذشتم وَِه که این عمر گران با غم گذرد
ای دل غافل شکوه مکن ، شکوه مکن این هم گذرد
زموج غم شویم دامان که بگذرم از این طوفان
حکایت سوز و سازم خدا کند یابد پایان
ترانه ای زیبا از استاد اواز گیلان ناصر مسعودی
+ نوشته شده در ۱۳۹۰/۰۶/۳۰ ساعت 19:35 توسط راميار
|
محلی برای انتشار دغدغه هایم