دائولاگیری+ اورست+ شیشاپانگما جهت طرح ابهام...

فدراسیون کوهنوردی بعد از 11 سال یک بیانه ای صادر کرده است و عنوان نموده است که پس از دریافت گزارشها در کارگروه هیمالیانوردی مورد بررسی قرار گرفته و هرچند 11 سال طول کشید اما بلاخره مشخص شد ماکالو صعود نشده است .

از فدراسیون کوهنوردی عاجزانه خواستاریم در راستای بررسی ها و شفاف سازی های معمول و رایج فدراسیون در خصوص صعود های 8000 متری خود لطفا در خصوص فعلا سه قله نتیجه ی بررسی های خودشان را با دلایل قابل اتکا عنوان نمایند .

قله ی آناپورنا : ضمن پوزش از مخاطبان بنا به پیشنهاد دوستان و صحبت های صورت گرفته صحبت کردن از آناپورنا رو پس از بازگشت آقای قیچی ساز به صورت مشخص مطرح می کنیم . 

نخستین صعود ایرانیان به اورست : از همان کارگروه محترم و فدراسیون محترم استدعا داریم در خصوص مدارکی دال بر صعود اورست توسط 4 تن از کوهنوران کشورمان به قله ی اورست در سال 77 بررسی های لازم را در صورت امکان داشته باشند . بدیهی است تصاویر و عکسهای قله ی اورست همچون قله ی ماکالو مبهم و نا مشخص است و از علایم قله ی اورست در این تصاویر هیچ خبری نیست . لطفا اگر بررسی نمودید حتما عنوان نمایید که آیا هر 4 نفر موفق به فتح قله شده اند ؟ یا فقط یک نفر موفق شده است؟ ( از شواهد اینگونه بر می آید که فقط جلال چشمه قصابانی موفق به صعود قله شده است امیدوارم فدراسیون و اعضای تیم با ارائه ی عکسهای بیشتر به این شبهه پایان دهند)


صعود به قله ی شیشاپانگما : جسارتا و با عرض پوزش فراوان لطفا در صورتی که حجم کاری فدراسیون و کارگروه هیمالیانوردی این اجازه را می دهد پس از دو قله ی فوق به قله ی شیشاپانگما نیز بپردازید .صعود این قله فاقد هرگونه عکس و فیلم است . لطفا در این خصوص اقدام نمایید


روند طرح ابهام در خصوص برنامه های هیمالیا نوردی کشور به مرور با با حوصله ی فراوان در دست اقدام است . چنانچه در خصوص هریک از قله ها شفاف سازی نشود این قله ها از نظر افکار عمومی همچنان صعود نشده باقی خواهد ماند .

طرح ابهام در خصوص این دو قله را رسما تقدیم فدراسیون محترم می نماییم تا در فرصت یکی دو ماهه ی خود تا بازگشت آقای قیچی ساز نتایج را پس از بررسی منتشر نمایند .

بدهیهی است پس از رفع ابهام در خصوص این سه برنامه سایر برنامه های شبهه بر انگیز نیز طرح ابهام خواهد شد .

با تشکر از فدراسیون محترم


به آقای محمد حسن نجاریان عزیز

با سلام و درود خدمت شما

جناب آقای نجاریان عزیز ، باتوجه به سکوت شما در خصوص ماکالو ، لطفا با توجه به اینکه شما در نخستین صعود ایرانیان به قله ی اورست اعلام شده است صعود نموده اید در صورت امکان به جهت رفع شک و شبهه در خصوص نفرات صعود کننده و شرایط صعود نسبت به پاسخ گویی به افکار عمومی اقدام نمایید  و با درج یک عکس از قله به این شبهات خاتمه دهید . بدهیهی است که جامعه ی کوهنوردی عکس آقای چشمه قصابانی را روئیت نموده است .  پیشا پیش از لطف شما جهت شفاف سازی سپاسگذاریم


به آقای مهدی عمیدی عزیز 

جناب آقای عمیدی عزیز با اهدای سلام و درود 

با توجه به تلاش شما و حمایت جامعه ی کوهنوردی از فعالیاتهای شما و با توجه به بازگشت  از منطقه ی دائلاگیری و گذشت یک ماه از برنامه و درج خبر صعود . لطفا نسبت به ارائه ی عکس قله ی دائولاگیری به افکار عمومی اقدام نمایید . یک ماه از بازگشت شما به کشور می گذرد و مطمئنا از شما به عنوان یکی از نامزدهای ریاست فدراسیون انتظار می رود در این خصوص عملکردی شفاف و روشن داشته باشید. چشم انتظار انتشار اسناد شما مبنی بر صعود دائولاگیری هستیم . پیشاپیش از شما سپاسگذاریم


دکتر مردان پور : من به عنوان یک پزشک به وظیفه انسانی ام عمل کردم

کردپرس: یکی از جلوه های زیبای صعود کوهنوردان ایران به قله اورست جدای از صعود سرفرازانه آقای رضا شهلایی و خانم پروانه کاظمی، کمک انسان دوستانه دکتر مردانپور پزشک فداکار کرمانشاهی به آقای حسین بهمنیار کوهنورد مطرح کشورمان بود که در حین صعود به قله اورست دچار مشکل حاد تنفسی شده بود. عملی انسان دوستانه که با انعکاسی شتابزده از سوی رئیس انجمن پزشکی کوهستان ایران بدون اینکه این دو کوهنورد (دکتر مردانپور و آقای بهمنیار) نقشی در آن داشته باشند، دچار حاشیه ای ناخواسته گشته و اسیر دست تأیید یا تکذیب های بعضاً شتاب زده و غیر منصفانه شد.

یکی از کسانی که در این میان نامهربانی زیادی در حق وی شد دکتر مردانپور پزشک وظیفه شناس و خوشنام کرمانشاهی بود. پزشکی که به نحو احسن وظیفه خود را در قبال یک مریض انجام داده بود ولی در این میان از وی نه تنها هیچگونه تقدیر و تشکری نشد بلکه برخی تنها به دنبال این بودند که وی این کمک را در چه ارتفاعی از قله و به چه منظور انجام داده است!

***

دکتر مردانپور عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه و "فوق تخصص دست" از دانشکاه کنتاکی آمریکا است.

تخصص اصلی وی پیوند اعضای قطع شده و به خصوص "دست" می باشد که در این کار زبانزد جراحان ایران است. در مورد مسایل پیرامون صعود به قله اورست گفتگوی مفصلی را با دکتر مردانپور انجام داده ایم که در پایین بخش مربوط به کمک های وی به آقای بهمنیار (به دلیل اهمیت زمانی) را می خوانید. لازم به ذکر است که مشروح این مصاحبه خواندنی به زودی بر روی سایت خبرگزاری کردپرس قرار خواهد گرفت.

آقای دکتر مردانپور از لحظه مواجهه اولیه تان با آقای بهمنیار بگوئید ایشان در کجا را دیدید؟

در روز بیستم ماه می نزدیک ساعت 3 و 4 صبح بود که در نقطه ای به نام "بالکونی" و در ارتفاع 8600 متری قله اورست به آقای بهمنیار رسیدم که با کمک "شرپا"یشان در حال بازگشت بودند. ایشان حدود ساعت 8 شب و نزدیک به 4 ساعت زودتر از ما از کمپ چهار به سمت قله راه افتاده بودند. طی دیدار کوتاهی که با ایشان داشتم فهمیدم مشکل تنفسی پیدا کرده اند و قادر به صعود نیستند. آقای بهمنیار تنگی نفس داشت و مدام سرفه می زد و من توصیه کردم که یواش یواش به پائین برگردد."شرپا"یی که همراه وی بود زیر بغلش را گرفته بود و کمکش می کرد که به سمت پائین بیاید.

لحظه ای که شما از کنار آقای بهمنیار رد شدید آیا ایشان تقاضای کمک برای انتقال به کمپ اصلی را مطرح نکردند؟

نه؛ ایشان چنین تقاضایی را مطرح نکردند. اینگونه نبود که در برخی رسانه ها عنوان شده بود من آقای بهمنیار را از آن بالا روی دوش گرفته ام و تا کمپ اصلی آورده ام. خود ایشان قدرتمند بود و آن "شرپا"یی که کمکش می کرد هم جوان و نیرومند بود.

البته مطمئن باشید اگر وضعیت ایشان به گونه ای بود که نیازمند کمک من بودند؛ بی درنگ صعود خود را نیمه کاره رها می کردم و به کمک ایشان می شتافتم. کما اینکه هنگامی که بعداً ایشان را دیدم با وجود خستگی بسیار از هیچ کمکی دریغ نکردم.

پس ایشان تقاضای کمک نکردند و وضعیتشان به گونه ای بود که خودشان می توانستند پائین بروند؟

بله همینطور است. من هم "بالکونی" را که رد کردم دو، سه ساعت دیگر هم به صعود ادامه دادم که هوا بسیار بد و طوفانی شد؛ به گونه ای که هیچ کسی نمی توانست جلوتر برود وهمه در حال بازگشت بودند. در ضمن من خیلی نگران وضعیت آقای بهمنیار بودم و اینکه باید هرچه زودتر به پائین منتقل شود. من با توجه به این وضعیت تصمیم گرفتم صعود را متوقف کنم و به کمپ اصلی برگردم. در مسیر بازگشت و قبل از کمپ چهار آن دو را دیدم که با سرعت کمی در حال پائین رفتن بودند. خوشبختانه آقای بهمنیار یک "شرپا"ی خوب و بسیار مسئولیت پذیر داشتند که زیر بغل ایشان را گرفته بود و البته خودش هم خیلی قوی بود چون به هر حال ایشان عضو تیم ملی کوهنوردی هستند. در آن شرایط به دلیل نبود امکانات کسی نمی توانست کاری برای ایشان انجام دهد و فقط کپسول اکسیژن به وی وصل بود. در کمپ چهار یک استراحت مختصر کردیم و دوباره راه افتادیم. من مرتب با پائین تماس می گرفتم ولی وضعیت به گونه ای بود که هلیکوپتر هم نمی توانست بالا بیاید. هدف این بود که ایشان سریع پائین بیاید و ارتفاعش را کم کند و هیچ کار دیگری نمی توانستیم انجام دهیم. شب را هم در کمپ دوم خوابیدیم.

در آنجا هم اکسیژن گرفتند و آنتی بیوتیک مصرف کردند. چون چیز دیگری نبود که در کمپ به ایشان داده شود. وقتی به کمپ اصلی رسیدیم حال آقای بهمنیار دیگر خیلی خراب شده بود و هلی کوپتر هم هنوز به خاطر بدی آب و هوا نمی توانست بالا بیاید. در کمپ اصلی دست من برای کمک به آقای بهمنیار بازتر بود. در آنجا ما وسایل و داروهای بیشتری در اختیار داشتیم. ما یک چادر 14 نفره بزرگ داشتیم که متعلق به شرکت پاراجولی بود و در بخشی از آن برای او یک مکان استراحت درست کردیم. شرکت آقای بهمنیار با ما متفاوت بود. ما نصف چادر را برایش خالی کردیم و حتی کیسه خواب و زیر سری خودم را هم برایش آوردم و در اختیارشان گذاشتم.

به لحاظ پزشکی چه کارهایی را برای ایشان انجام دادید؟

به ایشان اکسیژن وصل کردم. یکسری داروهای آنتی بیوتیک های قوی هم که داشتم به وی دادم. "ایترومایسین" و آمپول "دگزا" هم تزریق کردم که خوشبختانه حال ایشان بهتر شد. با هلی کوپتر هم صحبت کردیم و گفتند قرار است ساعت 6 صبح بیاید. آقای بهمنیار داروها و اکسیژن را که گرفت حالشان بهتر شد. شب هم ما مرتب به او سر می زدیم که ببینیم وضعیتش چگونه است.

همراهان و اعضای گروه وی بسیار مضطرب و بی قرار بودند و خود آقای بهمنیار هم همین وضعیت را داشت. من آن ها را آرام کردم و فشار خون آقای بهمنیار را گرفتم و دستگاه هایی که داشتیم را به ایشان وصل کردم. در این زمان آرام تر شد و اکسیژن و داروی بیشتری به ایشان رسید. چون حالت تهوع نداشتند مقداری غذای گرم و سوپ به وی دادیم و حسابی گرم نگهش داشتیم. این کارها در بهبود وضعیت ایشان خیلی موثر بود. من آن شب تا صبح نخوابیدم و مراقب وی بودم.

کسی هم از ایران با شما تماس گرفت؟

بله؛ آقای دکتر مساعدیان با ما تماس گرفتند و جویای وضعیت آقای بهمنیار شدند. من هم علایم جسمی ایشان و کمک هایی که شده بود را برایشان تشریح کردم و گفتم که وضعیت تنفسی ایشان اصلاٌ خوب نیست ولی ما از هیچ کمکی دریغ نکرده ایم. تنفس آقای بهمنیار مناسب نبود. البته هر چه ارتفاع کمتر می شد حال ایشان هم بهتر می شد و وقتی به کاتماندو منتقل شدند خیلی وضعیتش بهتر شد.

شما تنها پزشک حاضر در آنجا بودید؟

یک تکنسین اتاق عمل هم آنجا بودند که خیلی دلسوزانه به ما کمک می کردند؛ منتهی راهنمایی های لازم را از من می گرفت.

هلی کوپتر امداد کی رسید؟

هلی کوپتر ساعت 6 صبح رسید. من ایشان را رها نکردم و به خدمه هلی کوپتر هم گفتم که یکسره ما را به "کاتماندو" ببرد چون حال ایشان چندان مساعد نبود. البته هلی کوپتر ابتدا به " لوکلا" آمد و سپس با هلی کوپتر دیگری به "کاتماندو" رفتیم. منتهی من وسایل شخصی خودم را همراه نیاوردم. چون خدمه هلی کوپتر گفت که برای وسایل جا نیست و آن ها باید با هلی کوپتر بعدی بیایند. حتی با اینکه هلی کوپتر به خاطر انتقال آقای بهمنیار آمده بود ولی هزینه خودم را که 900 دلار می شد را شخصاً پرداخت کردم.

 شما خودتان قصد آمدن داشتید یا اینکه به خاطر مراقبت از آقای بهمنیار با هلی کوپتر آمدید؟

من به خاطر آقای بهمنیار آمدم. آقای دکتر مساعدیان تماس گرفتند و به من سفارش اکید کردند که مراقب ایشان باشم و من هم گفتم مطمئن باشید که من طبق وظیفه پزشکی و انسانی خودم ایشان را لحظه ای تنها نخواهم گذاشت. من هم تا "کاتماندو" با ایشان آمدم و در آنجا در فرودگاه با آمبولانس به یک کلینیک پزشکی که متعلق به آمریکایی ها بود رفتیم که بسیار مجهز بود. در آنجا ریه های ایشان را به صورت کامل معاینه کردند و کارهای لازم را برایش انجام دادند که مشخص شد آقای بهمنیار "ادم ریوی" کرده اند. پزشکان آمریکایی آنتی بیوتیک های جدید و یکسری داروی تازه برای ایشان تجویز کردند.

در خبر های منتشر شده اولیه هیچ اشاره ای به کمک های شما نشده بود. از این موضوع ناراحت نشدید؟

صحبت های دیگران برای من مهم نیست من به وظیفه پزشکی خودم عمل کرده ام. ببینید وظیفه یک پزشک همین است. یک پزشک واقعی حتی اگر در مسیر فتح قله اورست باشد هنگامی که یک کوهنورد احتیاج مبرم به کمک داشته باشد نمی تواند فتح قله را به نجات جان یک انسان ترجیح دهد. پزشکان واقعی همیشه به وظیفه انسانی خود عمل می کنند و آن را بر هر چیز دیگری ترجیح می دهند. نجات جان یک انسان برای یک پزشک از همه چیز حتی فتح قله اورست هم مهم تر است.

گفتگو: بهزاد خالوندی، رضا رحمتیان


در همین رابطه : 

حسین بهمنیار : هیچ چیز نمی تواند زحمات دکتر مردان پور را کمرنگ کند 

بهمنیار: با کمک "شرپا" از ارتفاع 8600 متری اورست به پائین منتقل شدم

به گزارش کردپرس آقای بهمنیار با تشریح روند صعود خود گفت: در روز 18 می من به اتفاق آقایان رضا شهلایی و دکتر مردانپور به صورت جداگانه و در غالب دو تیم مختلف به کمپ چهار اورست در ارتفاع 8000 متری رسیدیم.

این کوهنورد خراسانی ادامه داد: همان روز خانم پروانه کاظمی -دیگر ایرانی حاضر در این برنامه- به قله صعود کرده بودند و ما هم به ایشان تبریک گفتیم. همان شب، همه کوهنوردان حاضر در کمپ چهار آماده صعود بودند. من نیز در ساعت 8 شب صعود خود را به قله اورست آغاز کردم.

بهمنیار افزود: من تا نقطه ای به نام "بالکونی" در ارتفاع 8600 به صعود ادامه دادم ولی به دلیل مشکل شدید ریوی که برایم پیش آمده بود تنفس برایم مشکل شده بود. بنابراین ترجیح دادم در ارتفاع 8600 متری با همراهی "شرپا"ی خودم به پائین برگردم.

این هیمالیانورد سپس خاطرنشان کرد: در مسیر برگشت به "کمپ چهار" من دکتر مردانپور را دیدم که در حال صعود بودند. من پس از استراحت کوتاهی در "کمپ چهار" به همراه "شرپا" به "کمپ دو" و سپس روز بعد (بیست می) به "بیس کمپ" آمدم.

وی افزود: در ساعت 5 غروب همان روز در "کمپ اصلی" یا "بیس کمپ" قرار بود به پائین منتقل شوم ولی به خاطر شرایط جوی هلیکوپتر نتوانست فرود بیاید. آنموقع بود که من آقای دکتر مردانپور را دیدم که گویا کمی بالاتر از "بالکونی" از صعود به قله منصرف شده و به پائین برگشته بودند. در این میان آقای شهلایی به تلاش برای صعود ادامه دادند که موفق هم شدند.

بهمنیار سپس در خاتمه به مرحله پایانی سفر خود اشاره کرد و گفت: روز بعد یعنی 21 می من برای مداوای بیشتر با هلیکوپتر به "کاتماندو" رفتم که دکتر مردانپور هم همراه ما بودند. در این میان متأسفانه سهواً برخی اخبار غیر واقعی از حاشیه های این ماجرا منتشر شد، اما داستان بازگشت من اینگونه بود که تشریح کردم

اوج از خود گذشتگی در یک قدمی فتح بام دنیا

کوهنورد کرمانشاهی نجات جان همنوردش را به افتخار فتح اورست ترجیح داد 
اختصاصی کردپرس: دکتر کیخسرو مردانپور هیمالیا نورد کرمانشاهی در فاصله 100 متری قله 8884 متری اورست از فتح این قله منصرف شده و جان حسین بهمنیار دیگر هیمالیا نورد کشورمان را که در وضعیت بحرانی به سر می برد نجات داد.
رئیس انجمن پزشکی کوهستان ایران در گفتگو با خبرنگار کردپرس درخصوص این حادثه گفت: حسین بهمنیار
که برای صعود به بام دنیا از کمپ چهارم اورست در حال حرکت به سمت قله بود به دلیل تحلیل رفتن قوای
جسمانی و شرایط ارتفاع دچار مشکل می شود.
حمید مساعدیان افزود: پس از وقوع این حادثه در فاصله 100 متری قله، بهمنیار توسط همنوردش دکتر کیخسرو
مرادنپور که در حال صعود به قله بود به ارتفاع پایین تر و به بیس کمپ اورست منتقل می شود.
وی بیان کرد: بهمنیار پس از رسیدن به کمپ اصلی اورست ابتدا به شهر لوکلا رفته و پس از طی کردن مراحل
مقدماتی درمان به بیمارستانی در شهر کاتماندو منتقل شده و 
هم اکنون در حال طی کردن مراحل درمانی در
بیمارستانی در شهر کاتماندو است.
گفتنی است رضا شهلایی دیگر کوهنورد کرمانشاهی روز شنبه 30 اردیبهشت ماه با فتح قله اورست بر بام دنیا ایستاد.

پی نوشت: بازگشت پیروزمندانه ی دکتر مردانپور حلقه ی گمشده ی کوهنوردی کشور است . روح انسانیت در آن بلندا ...
این پیروزی را به ایشان و جامعه ی کوهنوردی کشور صمیمانه تبریک میگویم . زنده باد دکتر مردانپور

کردپرس : برای رسیدن به دور دست ها باید از نزدیکی ها گذشت / محمد حسن نجاریان

کردپرس :چهارده سال عمری است طولانی. چه اردوهایی. چقدر سختی. یادش بخیر، و چه کسانی بودند. چه عاشقانی که حالا نیستند و پرواز کردند و فقط یادی از اونا به جا مونده. چه کسایی که هستند، و در واقع نیستند. چه کسانی که غرق مشکلات این دنیایی وانفسا شدن و به سختی گذران و حسرت کوهی چند ساعته رو دارن. چه کسایی که از دیده رفتند و از دل هرگز.

تو این سالها عزیزای زیادی پاشون رسید به بام گیتی که باید دست مریزاد گفت بالاخص به اونایی که با هزینه شخصی تن به این کار دشوار دادن، ولی نمیشه از دل و یاد برد نخستین تلاش ارزنده اون عزیزانی رو که با اندک وسیله ی، قرضی و ... با دل و ایمانی قرص و محکم به سرانجام رسوندن اولین صعود ایرانیا رو بر بام هستی.

هیچ وقت از یاد نمیره حرکت روز اول از کمپ چهار.

انگار همه داشتیم بالا می رفتیم. بیسیم این قار قارک بی ادعا باز بود همه حرف می زدند و دلداری می دادن. وقتی رسیدیم قله جنوبی 8756 متر. اینجا یعنی یک ساعتی اورست. اینجا یعنی مرز آرزو ها. اون روز. آره اون روز دل ما 5 نفر شکست. نه از کسی یا چیزی. نه. بلکه از طوفان. طوفانی که راه رو بر ما بسته بود. ما دل و روی برگشت نداشتیم. حتی حاضر بودیم به هر قیمت صعود بشه. صعود کنیم. جلال اصرار داشت که. نه نه بریم می شه. شده، لب مرزیم. عاشق بود. سالها تلاش کرده بود. کی بود یه بار دیگه مار رو بیاره این بالا. تو رو خدا بر نگردید ... برگشتیم. نه که به شکست فکر کنیم.

کمپ چهار در ارتفاع 7983 متر

روز مهم نبود مهم این بود که ما باید برگردیم. اصرار برای صعودی دوباره. سکوت بدی حاکم بود. باد می آمد. اینجا همیشه باد میاد. اینجا همیشه باد کَر و کُور می کنه. میشکنه. وا می داره، وا گردی. وا میداره از خیر همه چیز بگذری و بگریزی. طعم زندگی تلخه. عینک وا مانده کورت کرده. چشات هم نمی بینه. درد میکنه. میسوزه. دکتر مهربانی می کند. هر نیم ساعت یک قطره. هر دو دقیقه قطره ای به گلاره چشم می ریزی. دو ساعت. چهار ساعت. بالاخره باز شد. رضایت داد به دیدن. ما بر نمی گشتیم روی برگشتش نبود. برایمان مهم نیست کی هست و کی رفت. ما می ریم. مهربان سردار ما "صنم" خنده کنان به خودمان میاره. اخمش می کنیم. دیره. نمیرسیم. تعدادی کم مانده رو بالکونی برسن. می خنده. شاده. همیشه می خنده. اطمینان می ده زمان از دست رفته را جبران بشه. آب داغ میده. غذا میده. چیزی شبیه " کاچی" چاشتی که به گمانم از روغن یاک، آرد و قدری شکر درست شده. کی حال پرسیدن داره. زیر این همه لباس بسختی دهان رو پیدا می کنیم. هورت می کشیم. پا وَر می کشیم. هر کی جلو می ره، اون یکی ناسزا می گه. چرا تند می رید؟

ستاره های درخشان در بالا شادی بخشند و چراغ های روی شیب یخ زده بالکونی آزار دهنده. هیچ طنابی در راه نیست. بود و نبودش فرقی نداره. باید رفت. زیر بالکونی دومین تیم هستیم. آخی راحت شدیم. سرده. صورتمان یخ زده. سخت هم رو می بینیم. بارمان سنگینه. هر نفر دو کپسول. لباس اضافه، دارو، تنقلات و به بار من وسایل زیر اضافه شده. یه دوربین عکاسی کاننAE1، یه دوربین اُلمپیوس واسه اسلاید، چند تا فیلم عکاسی و اسلاید تعدادی فیلم DV، چند تا باطری اضافه دوربین فیلم برداری و یه دستگاه دوربین تصویر برداری نسبتاٌ بزرگ.

بالکونی 8500 جای زیباییه. زیباتر هم می شود وقتی خورشید از کف دره تبت بالا میاد. رو گرده مانند برفی نشسته ایم. دلمون پیش مَش رسولِ. کاش می آمد. اگر چه با ماست. همه با ما هستن. از اون چهارده نفر عاشق پایین گرفته تا اونایی که تو وطن منتظر خبر هستن. یعنی میشه. ایرانیا رو بوم دنیا برسن. گرسنه ایم. پناه به عصاره مالت یخ زده می بریم. با چی از قوطی پلاستیکی نوشابه بیرونش بیاریم. تبر. تبر رو بدید. کارایی دیگر تبر هم دیدیم. دو تکه اش را جدا کرده، می بلعیم. شرپامون هم می خوره.

سر حال و راحت پیش می ریم. سایه به سایه اورست. سایش رو سر کمپ اصلی و تا دور دست ها کشیده شده. خوب بزرگه و بزرگی می کنه. لِخ و لِخ قله جنوبی. استراحت تلنگر زدن. حرکت. گام های هیلاری. اوراز داد می زنه. یک قدم مانده یک خیز یک گام. ساعت 8.45 . چند شنبش یادم نیست روز 31 اردیبهشت 1377 چهار ایرانی. یه ایران. یه عالمه عشق. گام می کشه رو بام جهان. به نام ایران. به یاد ایرانی. اینجا سقف جهانه 8848 متر. زنده باد ایران. خاکش. عروسکش. زحمتکشانش. عشق. عقیده اش. اشکش و.... پرچم سه رنگش برای همه ی آنها که مردانه تلاش کردندتا راهی باز شود که همه ساله قلل زیادی به شیرینی به جوانان ایران خنده کند به کامتان شیرین پیروزی ها و ... .

صادق آقاجانی(سرپرست)، اقبال افلاکی(سرپرست دوم) ، محمود مقدم(تصویر بردار از صدا و سیما)، احمد قانعی(تصویر بردار از صدا و سیما)، فریدون بیاتانی(پزشک)، بهمن رستمی، بهنام جدائیان، عباس علینژاد، همایون بختیاری، رضا زارع، ابوالفضل سقایی، بهمن رستمی، زنده یاد داود خادم، رسول نقوی(قله جنوبی)، حمید رضا اولنج(قله)، جلال چشمه قصابانی(قله)، زنده یاد محمد اوراز(قله)، محمد حسن نجاریان(قله).

برای خبرگزاری ها : اولین صعود ایرانی اورست

14 سال پیش در چنین روزی اورست برای نخستین بار توسط 4 کوهنورد بلند همت ایرانی صعود شد ، زنده یاد محمد اوراز ، حسن نجاریان ، جلال چشمه قصابانی و حمید اولنج ... متنی زیبا از حسن نجاریان در این خصوص را در این قسمت ببینید ! 

زنده یاد محمد اوراز بر بلندای قله ی اورست : 
زنده باد ایران
زنده باد پرچم ایران
زنده باد ایران

تبریک و شاد باش : رضا شهلایی بر فراز اورست

به گزارش خبرگزاری کردپرس طبق آخرین خبرها از شرکت پاراجولی کشور نپال ظهر دیروز شنبه ۳۰ اردیبهشت ماه رضا شهلایی کوهنورد کرمانشاهی با فتح قله اورست بر بام دنیا ایستاد. به گفته نزدیکان این کوهنورد، دکتر مردانپور دیگر کوهنورد کرمانشاهی هم اکنون در کمپ 4 به سر می برد و فردا برای صعود به اورست تلاش خواهد کرد.

قبل از این زنده یاد محمد اوراز کوهنورد نامدار نقده ای (در سال ۷۷)، رضا بهادرانی دیگر کوهنورد کرمانشاهی (در بهار سال ۸۴) و حمید دهقان کوهنورد سنندجی (بهار ۹۰) موفق به صعود به قله اورست شده بودند.  

تبریک و شاد باش به جامعه ی کوهنوردی کردستان و همچنین جامعه ی کوهنوردی کشور 

صعود پروانه کاظمی به اورست

پروانه کاظمی در تلاش برای صعود قله ی اورست موفق به صعود قله ی آن شد .  صعود این بانوی ایرانی به قله ی اورست  به شکلی مستقل شکل گرفته است . پروانه کاظمی سومین زن ایرانی است که بر فراز اورست می ایستد . پیش تر در سال 1384 خانم ها فرخنده صادق و لاله کشاورز به عنوان نخستین زنان ایرانی موفق به فتح بام دنیا شده اند . 


موفقیت و تلاش پروانه کاظمی را ارج می نهیم و برایش آرزوی تندرستی در بازگشت از بام دنیا داریم . تبریک به ایران و خصوصا جامعه ی کوهنوردی زنان

پی نوشت : بر اساس اطلاعات دریافتی  پروانه کاظمی همچنان به تلاشش در نپال ادامه خواهد داد