موسیقی : زهره
یاد ازآن روزی که بودی زهره یار من/ دور از چشم رقیبان در کنار من
حالیا خالی است جایت ای نگار من/ در شام تار من آخر کجایی زهره
یاد داری زهره آن روزی که در صحرا /دست اندر دست هم گردش کنان تنها
راه می رفتیم و در بین شقایقها / بود عالم ما را لطف و صفایی زهره
بود هنگام غروب و آن روز پر زیبا / ایستادیم از برای دیدنش آنجا
تکیه تو بر سینه ام دادی سر خود را / گفتیم و ما تنها بس رازهایی زهره
چون یقین کردی که در عشقت گرفتارم / طرد گشتی و نمودی اینچنین خارم
خود نکردی فکر آخر نازنین یارم / من همچو تو دارم آخر خدایی زهره
ای باد صبا بهر خدا بوی که داری / اين بوی خوش از سلسله موی که داری
خرم شده بستان ز تو ای باد بهاری/ اين خرمی از روی که و بوی که داریای کاش بدانستم يک آرزوی دل / تا خود تو به دل آرزوی روی که داری
تا خود تو به دل آرزوی روی که داری / جانم جانم روی که داری
ما روی دل از جمله جهان سوی تو داريم / تو روی دل قبله جان سوی که داری
گرديده مؤيد ز چه فکر تو پريشان / در سر مگر انديشه گيسوی که داری
ترانه : داریوش رفیعی