چگونگی اعلام موجودیت جریان مستقل کوهنوردی ایران !

در جریان پست مربوط به محمود شعاعی دوست عزیزمان آقای فرامرز نصیری در کامنتی با انتقاد از اینکه چرا برنامه ی نانگاپاربات را سرآغاز پدیدار شدن رسمی جریان مستقل کوهنوردی کشور عنوان کرده ام ؟ درج نموده اند و ایشان عنوان کرده اند که برنامه هایی نظیر راکاپوشی دهه ی 70 و برودپیک سال (84) و یا کی تو کاظم فریدیان را می توان به عنوان اولین نمونه های کوهنوردی مستقل نام برد .از این رو در پاسخ به ایشان و همچنین امکان بحث و تبادل نظر با مخاطبان در این خصوص لازم دیدم نکاتی را عنوان کنم .

راکاپوشی:

برنامه ی راکاپوشی در سال 1376 با ایده ای که رامین شجاعی داشت به عنوان برنامه ای پیشنهادی به فدراسیون کوهنوردی ارائه شد که نهایتا با حمایت فدراسیون کوهنوردی و تزریق چند نفر از کوهنوردان فدراسیون به تیم با هزینه ی شخصی موفق شدند همزمان با صعود گاشربروم دو توسط تیم ملی ، قله ی راکاپوشی صعود شود .

راکاپوشی در مقطعی شکل گرفت که اساساً بحثی به عنوان کوهنوردی مستقل مطرح نبود و تمامی برنامه های کوهنوردی از طریق فدراسیون کوهنوردی پیگیری می شد . آن زمان رامین شجاعی سرپرستی این تیم را نیز بر عهده گرفت و با هدف حمایت فدراسیون کوهنوردی عملا صعود را زیر چتر فدراسیون برد , وحتی بر این صعود نام تیم ملی نیز نهادند. از این رو به هیچ عنوان نمی توان پذیرفت این صعود صعودی مستقل از فدراسیون کوهنوردی بوده باشد و یا دست کم رامین شجاعی به عنوان مبتکر این صعود چنین نخواست و یا به چنین موضوعی فکر نکرده بود . عملا وی صعود راکاپوشی را بنا به دلایلی که خود صلاح دیده بود تقدیم فدراسیون کوهنوردی کرد.

 برودپیک:

وقتی سخن از برودپیک و صعود از مسیری جدید به میان می آید ناخودآگاه به یاد رامین شجاعی خواهیم افتاد چراکه این برنامه چندین سال توسط رامین مورد مطالعه قرار گرفته بود و همچنین مدت زمان طولانی این برنامه در بایگانی فدراسیون کوهنوردی خاک خورده بود . رامین شجاعی این برنامه را نیز از کانال فدراسیون پیگیری کرد که صد البته فدراسیون کوهنوردی از انجام این صعود امتناع کرد . تصور صعود یک قله ی 8000 متری آنهم از مسیری نو برای آن زمان فدراسیون کوهنوردی ( و چه بسا اکنون ) تصوری بعید به نظر می رسید . اما با مایوس شدن رامین شجاعی از این صعود در قالب چتر حمایتی فدراسیون کوهنوردی نهایتا در سال 1384 به اتفاق کاظم فریدیان تصمیم به انجام این صعود گرفتند. که نهایتا تلاششان برای انجام این مهم نا کام ماند . فارغ از حاشیه های برودپیک و ناکامی این صعود نکته ای که نباید فراموش کرد تلاش برای انجام این برنامه در قالب فدراسیون بود .رامین شجاعی در دو برنامه ی نخست خود ( راکاپوشی – برودپیک ) تلاش داشت بتواند مسیر را از طریق کانال فدراسیون پیگیری نماید که در مورد دوم فدراسیون این توان را در پتانسیل کوهنوردی خود نمی دید .

اما نکته ی قابل بحث که در پست مربوط به شعاعی که به آن اشاره ای کوتاه شد  میل برخی چهره های مستقل امروزی به فعالیت در سازمان فدراسیون بود و در آن مقاله اشاره شد که زمانی که برخی کوهنوردان راه خود را نتوانستند از مسیر فدراسیون پیگیری نمایند ناچار شدند مسیری غیر از مسیر فدراسیون کوهنوردی را در پیش بگیرند که نمونه ی عینی آن را می توان در برودپیک رامین شجاعی دید .

آن زمان در فدراسیون کوهنوردی حال و هوای دیگری حاکم بود که اگر پلی بزنیم به مصاحبه ی مقبل در خبرگزاری فارس می توان دید تیم ملی توسط چند کوهنورد  از جمله ( حسن نجاریان ، محمد اوراز ، جلال چشمه قصابانی ، اقبال افلاکی ، داود خادم ، رضا زارعی و ... ) به شکلی انحصاری قبضه شده بود و غیر قابل نفوذ بودن این کلوب برای کوهنوردان دیگر در اردوهای انتخابی مسجل شد .

کاظم فریدیان که یکی از تلاشگران برودپیک سال 1384 بود در اردوهای لوتسه برای حضور در تیم ملی تلاش کرد و اما راه نفوذ را بر خود بسته دید . از این رو وی نیز همچو رامین شجاعی در مقابل دژی مستحکم تحت عنوان مافیای تیم ملی وقت که بنیانش را صادق آقاجانی گذاشته بود دید.

یکی از ریشه های گرایش به انجام صعود مستقل  را می توان در همین مافیا دید. از این رو نمی توان پذیرفت تفکر آن زمان شجاعی و فریدیان کاملا تفکری مستقل به این معنی که امروز از آن سخن می گویم بوده باشد بلکه شرایط اینگونه ایجاب کرد که راه را غیر از آنچه گذشته می پنداشتند ادامه دهند .

صعود برودپیک در آن سال شکست خورد اما ما در سال قبل از برنامه ی برودپیک تلاش زنده یاد داود خادم را بر روی قله ی کی تو شاهد بودیم که آن هم با توجه به بده بستان فدراسیون با زنده یاد خادم نمی توان پذیرفت که برنامه تحت حمایت فدراسیون نبوده باشد . از این رو تلاش دادود خادم بر روی کی تو را می توان مشابه حمایت فدراسیون از عظیم قیچی ساز پنداشت .

اما نمونه های دیگری نیز در آن زمان وجود داشت که تلاشهایی به شکلی تقریبا مستقل صورت گرفته بود از جمله می توان به صعود های 7000 متری های زنده یاد مهدی اعتمادی فر اشاره کرد .

مهدی اعتمادی فر حتی پیش تر برودپیک را صعود کرده بود و سال بعد از آن بر روی گاشربروم یک سربلند بیرون آمد و همزمان کاظم فریدیان نیز قله ی کی تو را صعود کرد .

پس می توان این تلاشهای انفرادی را که مهدی اعتمادی فر و امیر حسین جابر انصاری بر روی برودپیک و گاشربروم انجام داد را مستقل بدانیم هرچند با حمایت ضمنی فدراسیون کوهنوردی نیز همراه بود . تلاش  کاظم فریدیان به صورت انفرادی بر روی قله ی کی تو را می توان نمونه ای مستقل از کوهنوردی ( البته انفرادی ) پنداشت . چراکه کاظم فریدیان به شکلی بنیادی به مستقل بودن این تلاش رسیده بود و برایش تلاش کرد . لذا سال 2007 نخستین سالی بود که تفکری کاملا مستقل از کشور ایران راهی قلل 8000 متری می شد .

اما برنامه ی نانگاپاربات در سال (2008) یک برنامه ی تیمی سازمان یافته بود که با تفکری کاملا مستقل برنامه ریزی شده بود و در تلاش بود به این مهم دست یابد . برنامه ی نانگاپاربات از این حیث که کوهنوردی سازمان یافته ی مستقل را عینیت بخشید به عنوان نقطه ی عظف کوهنوردی مستقل می تواند نام برد.

این برنامه برای نخستین بار فدراسیون کوهنوردی را به عنوان یک رقیب با کوهنوردی غیر سازمانی معرفی نمود و تفاوت آن با صعود های انفرادی کاظم و مهدی و ... در تیمی بودن و یک جریان وسیع بود . و صد البته اساس این صعود با تفکری مستقل بنا گذاشته شده بود . در صورتی که صعود های برودپیک و راکاپوشی چنین وضعیتی نداشتند . نانگاپاربات بدون در نظر گرفتن فدراسیون برنامه ریزی شد و برای جذب حمایت فدراسیون چندان تلاشی صورت نگرفت ...

رامین شجاعی و کاظم فریدیان دو چهره ای بودند که توانستند با فعالیتهایشان کوهنوردی مستقل را ابداع نمایند . با این حال من هنوز هم بر این باور هستم که برنامه ی نانگاپاربات فصل نوینی از جریان مستقل کوهنوردی کشور را رقم زد . و تلاشهای برودپیک و کی تو و گاشربروم به عنوان جرقه های ابتدایی این جریان ماندگار شده اند .

از طرف دیگر تلاش و پیگیری رامین شجاعی برای صعود برودپیک از مسیری نو هرچند ناکام بود اما پله ی نخست این جریان بود .

بعدها رامین شجاعی با فکر پخته تر در تلاش برای سامان دهی تیمی برای برنامه ی ناتمامش بر آمد که از طریق باشگاه آرش برای هدفش تلاش کرد .

اما هدف از این تاریخچه ی مختصر بیان این نکته ی بسیار مهم بود که بنیان گذاران جریان مستقل کوهنوردی کشور که چهره هایی همچون رامین شجاعی و کاظم فریدیان بودند هر دو در پی قرار گیری در سیستم فدراسیون بوده اند اما مافیای حاکم در فدراسیون و دژ مستحکم و غیر قابل انعطاف آن مانع از جذب این دو نفر شد .

برودپیک در توان فدراسیون نبود و کاظم در حلقه ی مافیا قرار نگرفت و این سر آغازی بود برای تولد یک جریان که امروز فدراسیون در تلاشی گسترده است که راه را بر این جریان به هر شکل ممکن ببندد.

پس اگر بخواهیم دلیل شکل گیری این جریان را بجوییم قطعا فدراسیون کوهنوردی و عملکردش باعث به وجود آمدن چنینی جریان مستقلی شده است . از سوی دیگر تعلیق ، سرکوب ، سنگ اندازی و تلاش برای منصرف نمودن حامیان مالی ، جو سازی ، فشار روانی و فشار قضایی به کوهنوردان نمی تواند راه را بر این جریان ببندد آنهم به یک دلیل بسیار ساده :


کوهنوردی مستقل ایران امروزه تعداد فراوانی رامین شجاعی و کاظم فریدیان دارد

 اما فدراسیون کوهنوردی در حد همان کلوب مافیایی ( چه بسا کوچک تر و ضعیف تر از اویل دهه ی 80 ) مانده است.

  

رسوایی فدراسیون کوهنوردی : افشای بخشی از اسناد فدراسیون در سرکوب کوهنوردان

وبلاگ کوهستان در ادامه ی روند انتشار اسناد و مدارک در خصوص عملکرد فدراسیون اقدام به انتشار واقعیت های حاکم در کوهنوردی کشور نموده است که به استحضار جامعه ی کوهنوردی خواهد رساند .

فدراسیون کوهنوردی در این چند سال با مواضعی  کینه توزانه و جانب دارانه و سعی در پرونده سازی و محاکمه افرادی داشته است که در چهارچوب ایدوئولوژی خود حرکت نمی کند  که به صورت سریال وار این اسناد جهت مشاهده ی جامعه کوهنوردی انتشار می یابد ! بدون شک فدراسیون نمی تواند به این رسوایی پاسخی درخور بدهد چراکه این متن نشان از اوج نفرت فدراسیون از حرکتهای مستقل و قابل توجه ی کوهنوردان کشور است .

متن های زیر نامه نگاری فدراسیون کوهنوردی به حراست دفتر امور مشترک فدراسیون های ورزشی جهت پرونده سازی ، برخورد ، سانسور و زهر چشم گرفتن با نشر اکاذیب در خصوص رایزنی زنده یاد اسفندیاری با شبکه ی چهار ، سرقت هنری ، عنوان نمودن اهداف سیاسی برای فعالیتهای صرفا ورزشی کوهنوردان است .

در ادامه نامه های شبکه ی 4 سیما مبنی بر کذب بودن ادعای فدراسیون کوهنوردی است که به استحضار جامعه ی کوهنوردی می رسد .

1- نامه مدیر شبکه سوم در خصوص تائید نامه نگاری محمود شعاعی به صدا و سیما جهت پیگیری ( جهت مشاهده )

2- نامه هیئت خراسان به شبکه ی 4 جهت تائید مستند نظام دوست و فریدیان ( جهت مشاهده )

3- نامه قائم مقام گروه مستند شبکه 4 در تائید فریدیان و نظام دوست و متهم شدن فدراسیون به نشر اکاذیب( جهت مشاهده )


توضیحات مفصل و بسیار خوبی را در وبلاگ برج سینا در همین رابطه بخوانید


 پی نوشت : طبیعتا انتظار پاسخ را از فدراسیون کوهنوردی نخواهیم داشت . چراکه متنها خود کاملا گویا است و جامعه ی کوهنوردی جامعه ای بسیار فهیم و باهوش است و به خوبی می تواند واقعیت های حاکم در سیستم فدراسیون کوهنوردی را تحلیل نماید و به اصل قضایا پی ببرد . 

پینوشت دو : کامنتهایی که هویت نویسنده اش برای بنده مشخص نباشد امکان عدم انتشارش وجود دارد. 

کاظم فریدیان : شعاعی سناریست پرونده ی نانگاپاربات است

فایل زیر بخشی از مصاحبه ی کاظم فریدیان با رضا نظام دوست در خصوص نانگاپاربات بود . نکته های قابل توجهی در این مصاحبه وجود دارد که بخش ابتدایی ان که اکنون منتشر شده است در خصوص کل روند این ماجراست و روند قانونی این ماجرا از طرع دعوی یک فقدان تا اتهام به قتل ...

این مصاحبه بسیار طولانی است و می بایست در چند بخش انتشار عمومی داده شود اما نکات ابتدایی این مصاحبه برای در جریان قرار گرفتن جامعه ی کوهنوردی با پرونده ی نانگاپاربات انتشار میدهم و در آینده ی نزدیک قسمت های بعدی این مصاحبه به استحضار جامعه ی کوهنوردی میرسد . بخش اول این مصاحبه بر عدم صدور کیفر خواست و قرار گرفتن این جریان در مرحله ی بازپرسی دلالت دارد و در نهایت وارد شدن کاظم به عمق ماجرا و مواضع فدراسیون که ادامه ی این بحث رو در بخش های بعدی می توانید پیگیری کنید .

رضا نظام دوست : کاظم من داشتم با احسان پرتوی نیا صحبت می کردم ازش تقاضای مصاحبه کردم در مورد پرونده ی دادگاه دارید در مورد نانگاپاربات ، بعد یه چیزی به من گفت که غافل گیر شدم . گفت که پرونده ی ما محکومیت به قتل یعنی درواقع دروغگویی به قتل عمد سامان نعمتی ! من استنباطم این بود که پرونده ی شما به عنوان یک حادثه ی ورزشی منجر به فوت یک کوهنورد مطرح بوده ! حالا این ادعا بر چه مبناست و این بالاترین اتهام قضایی است که میتوان به یک شخص زد ، استنادات حقوقی اش چیه؟

کاظم فریدیان : خوب پرونده ی ما در واقع در مرحله ی اول یک پرونده ی فقدان بود ، ما به عنوان مطلع احضار شدیم که دادگاه اولیه بررسی هاشو کرد و ما رو به عنوان همراه های کسی که دچار فقدان شده است دستور منع تعقیب داد .

رضا : این یک اصطلاح حقوقیه ؟ این فقدان که میگی؟

کاظم فریدیان : بله در واقع یک دایره ای داریم در آگاهی ، دایره فقدان و دایره ی ادم ربایی ! فرض بر این است اون افرادی که می دزدنشون ( ادم ربایی ) و یا گم میشند ( فقدان ) ما به این شکل  به عنوان مطلعین احضار شدیم و قاضی اصغر زاده بعد از بررسی که انجام داد دستور منع تعقیب صادر کرد. خوب بعد از اینکه ما قرار منع تعقیب گرفتیم خانواده ی نعمتی روی این قضیه رفتند وکیل گرفتند و اعتراض گذاشتن روی این قرار منع تعقیب ما !

این قرار منع تعقیب قاضی اصغر زاده گذاشته بود  یک جایی ش رو باز گذاشته بود و اون این بود بر اساس شواهد موجود و اگر دلایل جدیدی ارائه شد دوباره قابل بررسی باشد .

رضا : این چیز مرسومیه توی پرونده ها ؟

کاظم فریدیان : مرسوم نیست اما چون این پرونده پیچیده بود در واقع هیچکس تخصص این رو بتونه در اینجا نظر بده رو نداره و حتی خود ما هم نمی تونیم صراحتاً نظر بدیم . قاضی اصغرزاده هم به نظر من درست عمل کرد گفت اگر کسی تونست ادعای مدقنی ارائه بکنه ما دوباره بررسیش میکنیم . خوب قاضی نفعی نداشت که بخواد به نفع کسی نظر بده . ولی با توجه به آنچیزی که تا اون روز ارائه شده بود قرار منع تعقیب صادر شد .

خانواده ی نعمتی رفت با یه سری کمکهایی که از اطراف شد بهشون ! به هرحال می دونید چه کسایی کمکشون کردند ، یه کسایی که من بهشون میگم هوچی  ! که از فرصت استفاده بکنند و تا اونجا که بتونند ما رو به درد سر بندازند .

اینا اومدن یه کارای دیجیتالی روی صداها کردند و یه سری تصاویری توی عینکهای فیلم قله ظاهر کردند و اون اینکه سامان در روز قله در اونجایی که ما میگیم قله است با ما بوده ...

رضا: اینا از لحاظ حقوقی قابل استناده ؟

کاظم فریدیان : به هیچ وجهه از هیچ لحاظی قابل اثبات نیست چه رسد به استناد ! ببینید بعد از اینکه به حساب خودشون سامان جایی تصویرش هست و جایی صداش هست روی اون فیلمی که ما به عنوان قله ارائه کردیم و اونها ادعا میکنند که این فیلم فیلم قله نیست؟

رضا: اون فیلم رو کی در اختیار دادگاه گذاشته؟

کاظم فریدیان : ما خودمون در اختیار دادگاه گذاشتیم

رضا : خوب فیلمی که خودتون در اختیار دادگاه گذاشتید اگر قرار باشه که چیزی رو حذف کرده باشید خوب اون تیکه رو هم حذف میکنید !

کاظم فریدیان : اون فیلمی که در اختیار دادگاه گذاشتیم و همون هفته ی اول در اختیار خانواده ی نعمتی گذاشتیم ما در واقع در داخل جلسات بازپرسیمون کاملا شرح دادیم و کاملا همه قانع شدند و همه ی کسایی که اونجا حضور داشتند نسبت به اون چیزهایی که ما گفتیم قانع شدند و حتی من هارد اصلی که تمام  فیلم ها رو کپچر کرده بودیم  رو در اختیار دادگاه گذاشتم و فیلم بررسی شد مجددا و تصاویری که اونها ادعا میکردند که این تصاویر مربوط به سامان نعمتیه به وضوح نشون دادیم و ثابت کردیم این تصاویر سامان نعمتی نیست !

بر اساس این ادعا در این فیلمی که اونها ادعا میکنند که اونجا قله نیست و سامان حضور داره ادامه ی این سناریو اینجوری نوشته شد : سامان نعمتی در اونجا حضور داره و به خاطر غیرتی که داره حاضر نیست با شما همکاری بکنه و شما در همونجا تصمیم میگیرید این فبلم رو به عنوان فیلم قله معرفی بکنید و سامان با شما همکاری نمیکنه "

و حالا اینجا دچار یک تشککی هستند یه بار میگن سامان گفت من میرم قله رو صعود میکنم و شما رهاش میکنید و برگشتید و یه بار بدون اینکه صراحتا گفته بشه و مجموعه ی حرفهایی که گفته میشه سمان با شما همکاری نمی کرد شما بلایی سرش اوردید و طنابها رو جمع اوری کردید ...

رضا: اون چیزی که در دادگاه به عنوان  کیفر خواست یک اتهام جنایی ...

کاظم فریدیان : کیفر خواستی برای ما نوشته نشده ما هنوز توی مرحله ی بازپرسی هستیم و قاضی هایی که دارند کار ما رو بررسی میکنند قاضی های بازپرس هستند . ما هنوز به کیفر خواست نرسیدیم . هنوز نرسیدیم به این قضیه که پرونده ی ما پرونده هست یا نه !ما هنوز توی مرحله ای هستیم که قاضی برای ما قرار تعقیب صادر بکنه یا اینکه منع تعقیب صادر بشه ...

یه ادعایی است بر علیه ما و حرفهایی بر علیه ما زده شده ! ما به مرحله ی کیفر خواست نرسیده ایم !

قاضی که الان روی پرونده ی ما کار میکنه میگه من حاضر نیستم کاری که قاضی اصغر زاده انجام داده دوباره انجام بدم . دوباره استخون لای زخم بگذارم و که اینا برن دوباره ... ، مگه ما وقتمون رو از سر راه اوردیم ؟ آگاهی و افسرش و کشیکش رو بازپرسش بیان و هر روز یک ادعای جدید مطرح بکنند ! باید تکلیف این روشن بشه ...

الان ما فقط با یک ادعایی از طرف  خانواده ی نعمتی روبرو هستیم ! ادعای قتل ، بله خانواده ی نعمتی با حرفهایی که میزنه در واقع به نوعی تهمت قتل میزنه در واقع به ما تهمت قتل میزنه و میگه شما به خاطر همکاری نکردن سامان اون رو کشتید ...

حالا یه بار میگه کشتید به شکلی که تصور میکنید که ما با تبریخ میزنیم توی سرش ! یه بار میگه اومدید پایین و طنابها رو جمع کردید !

با افسر بازپرس که صحبت کردم گفتم طنابی در کار نبود ما همه مون با پای خودمون اومدیم بالا و با پای خودمون اومدیم پایین . از کمپ 4 به بالا که طناب ثابتی نبود که ما بخوایم طنابها رو جمع کنیم ، قاضی ها هم قانع شدند و چیزی که تا بحال قضیه رو کش داده فشار همه جانبه ی خانواده ی نعمتی مستقیم به افسر آگاهی میارند هم از طریق غیر مستقیم از طریق فدراسیون کوهنوردی ، از طریق نماینده ی مجلس و از طریق لابی های دیگه ای که دارند و تونستند ارتباطهایی بگیرند.

و اینکه به هر حال از جمله خود من به شخصه وقتی بای ک خانواده ی درد مند که بچه شو از دست داده و داره زجه مویه میکنه بلاخره می خوای براش یه کاری بکنی !

همه ی این افراد از فدراسیون کوهنوردی وقتی یک مادر داغدار رو جلو خودش میبینه هر کاری بتونه براش میکنه .

یه وقتی یک اغراض و امراضی یک جایی جریان داره که مشخصا من میگم در فدراسیون کوهنوردی یک غرض ورزی هایی بر علیه ما هست ! شخص آقای محمود شعاعی دنبال سوژه می گرده خودش یکی از سنایریست هاست و تقویت می کنه این تفکرات رو و ایده میده به این چیزها و گرنه اگر به عنوان یک مرجع کوهنوردی میومد اطلاعات فنی خود را در اختیار این خانواده میداد.

رضا: احسان می گفت در واقع اون در خواست دادگاه از فدراسیون برای  ارائه ی نظر کارشناسانه راجع به اینکه آیا شما قله رو صعود کردید یا نه ؟ برای این بوده که پرونده ی جنایی که مطرح شده نیاز به این بوده که شما دروغ می گید .

کاظم فریدیان : در واقع پایه سناریو اینه که ما دروغ بگیم. پایه سناریو اینه که ما در مورد صعود قله دروغ بگیم .

رضا :یعنی وقتی که ثابت بشه که شما صعود کردید بحث پرونده ی جنایی و اتهام به قتل برای شما منتفیه !

کاظم فریدیان : نمیشه گفت این حرف رو ...( ادامه دارد )

 دانلود فایل فلش