موسیقی : عاشق شدن فایده نداره

این ترانه با صدای دلنشین کوروس سرهنگ زاده به یکی از ماندگارترین ترانه های موسیقی ایران بدل شد . این ترانه را ابتدا زنده یاد داریوش رفیعی خواند اما کوروس سرهنگ زاده ان را باز خوانی کرد  و ترانه به شهرت رسید . به همین دلیل اغلب این ترانه را به سرهنگ زاده نسبت می دهند . کوروس سرهنگ زاده اغلب ترانه های داریوش رفیعی را بازخوانی کرده است . بخشی از شبانه هایم با شنیدن این ترانه گذشته است ...

دیگه عاشق شدن، ناز کشیدن، فایده نداره، نداره

دیگه دنبال آهو دویدن، فایده نداره، نداره

چرا این در و اون در میزنی، ای دل غافل

دیگه دل بستن و دل بریدن، فایده نداره

وقتی ای دل، به گیسوی پریشون می رسی، خودتو نگه دار

وقتی ای دل، به چشمون غزل خون می رسی، خودتو نگه دار

دیگه عاشق شدن، ناز کشیدن، فایده نداره، نداره

دیگه دنبال آهو دویدن، فایده نداره، نداره

---

ای دل دیگه بال و پر نداری

داری پیر می شی و خبر نداری

ای دل دیگه بال و پر نداری

داری پیر می شی و خبر نداری

وقتی ای دل، به گیسوی پریشون می رسی خودتو نگه دار

وقتی ای دل، به چشمون غزل خون می رسی خودتو نگه دار

دیگه عاشق شدن، ناز کشیدن، فایده نداره، نداره

دیگه دنبال آهو دویدن، فایده نداره، نداره

موسیقی : گلنار

گلنار، گلنار، کجايي که از غمت
ناله مي کند عاشق وفادار

گلنار، گلنار، کجايي که بي تو شد
دل اسير غم ديده ام گهربار

گلنار، گلنار، دمي اولين شب
آشنايي و عشق ما به ياد آر

گلنار، گلنار، در آن شب تو بودي و
عيش و عشرت و آرزوي بسيار

چه ديدي از من حبيبم گلنار
که دادي آخر فريبم گلنار

نيابي اي کاش نصيب از گردون
که شد ناکامي نصيبم گلنار

بود مرا، در دل شب تار، آرزوي بسيار
تا به کي پريشان؟
تا به کي گرفتار؟

يا مده مرا، وعده وفا، راز خود نگه دار
يا به روي من، خنده ها بزن، قلب من بدست آر

چه ديدي از من حبيبم گلنار
که دادي آخر فريبم گلنار

نيابي اي کاش نصيب از گردون
که شد ناکامي نصيبم گلنار

لب خود بگشا به سخن گلنار
دل زارم را، مشکن گلنار

نشدي عاشق زکجا داني
چه کشد هر شب دل من گلنار

 

خواننده : کوروس سرهنگ زاده

شعر : کريم فکور

اهنگساز : مجید وفادار

فال حافظ با صدای دلنشین کوروس سرهنگ زاده

دور از تو منم تنها ، تنها منم وغمها

 هر قطره اشکم ، صد موج تمنا

صد قصه پنهان ، صد غصه پیدا

چو نای بی آوا ، اگر چه خاموشم

زبان دل گویم ، مکن فراموشم

شد مایه رسوایی ، این عشق و شکیبایی

فالی زدم از حافظ ، دیشب من سودایی

این نکته به جا آمد ، داد از غم تنهایی

چو نای بی آوا ، اگر چه خاموشم

زبان دل گویم ، مکن فراموشم

گر باده پرستم من ،  از چشم تو مستم من

در عالم تا هستم ، ازین ساغره مستم من

  که بی این مستی ٬ نیرزد هستی

می رفتی ومی دیدم ، کاشانه ی امیدم

یک سر ویرانی شد ،  دلم لرزانی شد

چو نای بی آوا ، اگر چه خاموشم

زبان دل گویم ، مکن فراموشم

27.4