آذربایجان در این روزها همچو
کودکی یتیم در بستر خاک از درد به خود می پیچید ، دردی که سالهاست گویا التیام
نیافته و امروز به شیوه ای تاسف سر باز زده است .
این مدت در آذربایجان بودم و
از نزدیک شاهد زلزله ی مرگ بار اهر و ورزقان بودم ، زلزله ای که بار دیگر به من
ثابت کرد " آذربایجان تنهاست "
! گاهگداری که گزارشهای صدا و سیما را می بینم ناخود آگاه به یاد زلزله ی
وان ترکیه افتادم ، گزارشهایی سراسر دروغ ، سراسر ...
روستاهایی بودند و هستند که
هنوز هیچ کمکی را دریافت نکرده اند و به طور کامل نیز تخریب شده اند ، از کمک
خبری نیست و فقط اشک تمساح های مسئولین است که این ماتم را سنگین تر نموده است!
در وان ترکیه نیز علی رغم
تبلیغات گسترده ی فاشیستهای ترکیه اما شاهد عبور کامیون های خالی به منطقه بودیم ،
در جایی که هرگونه کمک بین المللی نیز از سوی آن کشور رد شده بود ...
چه خویشاوند بودند مردم کرد
وان و مردم ترک ورزقان و اهر و چه نامردمی هایی که در حق آنها روا داشته شد ...
آذربایجان
تسلیت
پی نوشت :
دو هفته ی گذشته روزهای
بسیار سختی بود برایم ، هفته ای که سراسر اشک بود و ماتم ، هفته ای که من و
دوستانم بزرگترین و شوکه ترین خبری که می توانستیم بشنویم را دریافت کردیم و این
حال و هوای ماتم بار همراه بود با زلزله ی آذربایجان ... ای کاش این دوهفته از
دفتر ذهنم گم شود و هیچگاه آن را ورق نزنم ، حسین عزیز چیزی جز سکوت نتوانستم
برایت بنویسم ، هیچگاه نتوانستم حرف بزنم چراکه می دانستم بغض امان نمی دهد
هنوز هم نمی توانم باور کنم این سکوت دو هفته ای برای من و دوستانمان سراسر دلهره
بود و اشک ... لعنت به این دو هفته !
کی ئه م گره ی له نیو روحم دا
کرده وه ( چه کسی این آتش را در وجودم انداخته است؟ )
کی به خوینم بناره کانی شوشته
وه ( چه کسی با خونم دامنه ها را شسته است؟ )
خه ونه کاله کانمی دزی ( خواب های نیمه تمامم را دزدید؟ )
زامه کانمی به نیشانه داکرده
وه ( دردهایم را نشانه رفته است؟ )
چه ن سه ده یه ... ( چندین قرن
است )
قوله شمشیر و خه نجه رو قینی
خویان ( شمشیر و خنجر نفرت خود را )
له ژیر تاجه گولینه دا حه شار
داوه ( زیر تاج گل مخفی کرده اند )
بوچی له م کاروانسرایه ره
شمالی زامان هه لداوه؟ ( چرا در این کاروانسرا خیمه ی درد بر افراشته اند ؟)
گیانه بوچی به سه ر ریگای
بشکومین دا بچینه وه؟ ( چرا بازهم در این وادی گام برداریم؟ )
چه ن جاری دی داستانی جوانه مه رگی مان بچرینه وه؟ ( چند بار
دیگر این داستان ِ مرگ زود هنگام را از نوبخوانیم ؟)
نیشتمانم! ( سرزمینم )
له کوی را تی هه لچینه وه ( از
کجا شروع کنیم )
به بروسکه دا سه رکه وین و به
سووتان دا بیینه خواری ( از شرر ها صعود کنیم و با سوختن فرود بیاییم )