شخصی به نام دوست در بخش کامنتهای وبلاگ موضوعی رو مطرح کرده بودند که بد نیست در جواب این دوست مختصر توضیحی بدهم .

یک دوست : بحث پرونده سازي باشد هيچ كسي پرونده سازي راميار را براي استاد نجاريان فراموش نخواهد نكرد!
پس سكوت كن و اينقدر بر طبل توخالي نزن اي خرماخورده!

بله عیسی میرشکاری رفت و خیلی ها فراموش کردن روزهای اندوه ابتدایی سال 90 را ، روزهایی که در تلاشی چند روزه و در اثر سهل انگاری آقای محمد حسن نجاریان و شرکت سرزمین خورشید ( سان لند ) یک جوان به کام مرگ کشیده شد .

در آن زمان تلاشهای ما برای روشن شدن برخی زوایای پنهان ماجرا شاید اثر بخشی لازم را نداشت و یا اینکه جامعه ی کوهنوردی چندان به جان انسانهایی که تمام و کمال خود را در اختیار نام ها می گذارند اهمیتی نمی دهد .

عیسی میر شکاری از طریق شرکت سرزمین خورشید به کوه مانسلو در کشور نپال اعزام شد و پس از چند روز تلاش ، اخباری مخابره شد که کم و بیش شوکه کننده بود ...

به زعم بنده پرونده ی عیسی میرشکاری هرچند از نظر کمیسیون حوادث فدراسیون کوهنوردی و یا دادگاه بسته شده باشد اما این پرونده در نزد افکار عمومی همچنان باز است و می بایست همواره این نکات ریز و درشت را یاد اوری کرد که مبادا جوانان دیگری تحت تاثیر نامهایی قرار بگیرند که برای جان انسانها اهمیت لازم را قائل نیستند .

خانواده ی عیسی میرشکاری به واسطه ی حجب و حیایشان و همچنین طی صحبتهای بنده با مسئولین شهرستان جیرفت در ان زمان ترجیح دادند با بی اعتنایی به جوابیه پزشکی قانونی مبنی بر رد ادعای مرگ بر اثر ارتفاع گرفتگی و همچنین عنوان کردن ضربه ی مغزی به عنوان عامل مرگ قضاوت را به افکار عمومی بسپارند که پیگیری خانواده ی زنده یاد عیسی میرشکاری می توانست برای مسئولین صعود دردسر ساز شود .

 عیسی میرشکاری با رویا پردازی ها و بلند پروازی هایش گام در مسیری گذاشت که شاید بخش بزرگی از جوانان این سرزمین این مسیر را در پیش گرفته باشند و یا در آینده بگیرند و نجاریان ها به واسطه ی تلاشهایشان در سالیان پیش در ذهن این جوانان اسطوره هایی بزرگ هستند که می توان تمام و کمال به امیدشان جان را کف دست گذاشت و راهی شد .

وعده های داده شده توسط شرکت های گردشگری مبنی بر آسان جلوه دادن صعود های برون مرزی 8000 متری نیز خود تاثیری عمیق خواهد گذاشت .

اما اگر روزی از نجاریان نوشته شد و یا در آینده نوشته خواهد به این دلیل است که وی را نه به عنوان یک ورزشکار و یک همیالیا نورد می شناسیم بلکه در کسوت فردی است که مسئولیت تمامی جوانب صعود بر عهده ی وی است و ایشان با دریافت مبلغ قابل توجهی که از یکایک این جوانان اخذ می شود برای همین منظور راهی میشود . پس در این جا بحث بر سر مسئولیت ورزشی مطلق نیست بلکه از ان می توان به عنوان یک شغل و پیشه یاد کرد که علی رغم دریافت مبلغ قابل توجه در رسیدگی به جان افرادی که به عنوان مشتری به همراه وی راهی شده اند سهل انگاری شده است و درد ناک تر آنکه در گزارشهای منتشر شده به قلم حسن نجاریان شاهد مخفی کاری های نادرستی بوده ایم و علت مرگ را وی و هم قطارانش ارتفاع گرفتگی و ادم عنوان نمودند در صورتی که عیسی بر اثر ضربه مغزی جان باخت و در هیچ جای گزارش دوستان به این مورد مهم اشاره ای نشده است .

باری به هر جهت عیسی های میر شکاری حداقل موضوعی که می بایست بدانند این است که نباید تحت تاثیر کارنامه ی سرپرست ها قرار گرفت و قبل از برنامه به طور جدی در شناخت روحیات عاطفی و اخلاقی و مسئولیت پذیری سرپرست اطمینان حاصل کنند و متناسب با این شناخت در این مسیر گام بردارند .

پس این امر وظیفه ی من و امثال من است که به راحتی از کنار مرگ عیسی ها نگذریم حال اسمش هرچه که باشد چه پرونده سازی و یا عداوت ورزی که من به شخصه معتقدم هیچ یک از این عبارات شایسته ی این نوع متون نیست .