افتتاح شرکت گردشگری توسط محمود شعاعی ! ؟

" محمود شعاعی یک شرکت گردشگری افتتاح نموده است "

خبری که من و بسیاری از کوهنوردان را به بهت و سکوت فرو برد و یک شوک غیر منتظره بود ! براستی لابی های متشکل از جلوداران فدراسیون شعاعی در تلاش برای سامان دهی به درامد های حاصل از گردشگری خارجی هستند ؟

خبر افتتاح شرکت گردشگری " نیما سیر " توسط محمود شعاعی و فردی به نام افشار معادله ها و جریانات کوهنوردی کشور را کمی بهم ریخت . شعاعی به عنوان شخص تام الاختیار در بالاترین مرجع کوهنوردی ایران از درامدهای گردشگری به خوبی آگاه شده است و در تلاش است پس از پایان دوران ریاست در این ارگان تام الختیار مزه ی درامد گردشگری را این بار از طریق شرکت گردشگریش به واسطه ی مسئولیت اسمیش در اتحادیه کوهنوردی آسیا  بچشد .

شرکت های گردشگری که مورد تائید فدراسیون هستند بسیار انگشت شمارند و فدراسیون به هیج عنوان اجازه نمی دهد تیم های کوهنوردی که برای اجرای برنامه های پر درامد و سنگین به مناطق مختلفی از هیمالیا می روند با شرکت های گردشگری دیگری قرارداد ببندند و می بایست این شرکتها مورد تائید فدراسیون و شخص شعاعی باشد . که از آن جمله می توان به نامه ی فدراسیون به میراث فرهنگی جهت لغو مجوز فعالیت شرکتهایی همچو ( سرزمین خورشید و اسپیلت ) اشاره کرد که به زودی اصل نامه اسکن شده برای مشاهده ی دوستان منتشر خواهد شد .

همچنین تمامی تیم های خارجی که به کشور سفر می کنند نیز که با منابع مالی فراوان پای در این مسیر می گذارند نیز می بایست در چهارچوب تعریف شده ی فدراسیون فعالیت نمایند هرچند وضعیت این درامدهای هنگفت بر هیچ کس مشخص نیست .

سفر محمود شعاعی که چند روز قبل از تعطیلات نوروز به نپال آغاز شد که صد البته به شکلی مخفیانه بود نیز در همین راستا و برای متقاعد کردن شرکتهای بزرگ نپال برای همکاری با این شرکت فدراسیونی است و استفاده از موقعیت خویش در اتحادیه ی کوهنوردی آسیا به همین منظور است .

چنین سو استفاده ای از لابی های فدراسیون را قبلا در دوران آقا جانی نیز شاهد بوده ایم که شرکت هایی همچون " کسا و مصفا " از این قبیل شرکت ها بوده اند کهمحمود شعاعی نیز این بار در گامهایی فراتر از آقاجانی در حال تکرار این ماجراست .

خبر بسیار تلخی بود که نشان از واقعیت های موجود در فدراسیون است که توسط تریبون داران فدراسیون مخفی شده است .

از این پس باید شاهد لابی هایی برای کانلیزه کردن فعالیتهای شاخص و پر درامد برای شرکت " نیما سیر " محمود شعاعی باشیم .

پی نوشت :

آیا فدراسیون همچنان مانع از فعالیت کوهنوردان با شرکتهایی گردشگری مستقل از جمله سان لند و اسپیلت می شود؟

آیا درامدهای هنگفت از گردشگری خارجی در ایران به چه مصارفی میرسد؟

شرکت نیما سیر چه زمانی به عنوان یگانه شرکت مورد تائید فدراسیون به جامعه ی کوهنوردی اطلاع رسانی خواهد شد؟

شعاعی آیا مزه ی درامد های گردشگری خصوصا در این 4 سال ریاست را به خوبی چشیده است؟

چهره هایی همچون هادی صابری ، حسین رضایی در این ماجرا چه نقشی بر عهده دارند؟

چرا فدراسیون کوهنوردی یک فدراسیون ایدئولوژیک است ؟

برخی از مخاطبان و یا کوهنوردان گمان می کنند صحبت کردن و واکاوی بحث هایی همچون صعود نانگا و یا گاشربروم حاشیه است و اصل تعاریف ساختگی و گاها توام با هیجان از هر فردی است که از کانلهای نامعلوم حمایت می شوند و به هیمالیا میروند اصل است  . در سوی دیگر فدراسیون کوهنوردی ایدئولوژی خود را بر این حاشیه ها استوار ساخته است و این روزها مشروعیت خود را مدیون همین به اصطلاح حاشیه هاست !

حاشیه از دید مخاطبان چه موضوعی است ؟ و براستی اصل کدام است ؟

 مروری کوتاه  به 3 سال نخست دوران شعاعی  می تواند تا حدی به این سوال پاسخ دهد !

دوران ریاست شعاعی شاهد تغییرات پی در پی سیاست های کلی فدراسیون بودیم به شکلی که با نیم نگاهی به گذشته به هیچ عنوان نمی شود پی برد که فدراسیون چه سیاستی را در این چند سال در دستور کار قرار داده است .

در ان زمان که وی بر سر کار آمده بود همه از رفتن مهندس هوایی به نحوی خوشحال بودند و این بد بدرقه و خوش استقبال بودن ایرانیان به کمک شعاعی آمد ! فردی که از جنس کوهنوردی بود و طبعا با اقبال عمومی هم روبرو شد .پس تحریم فدراسیون هوایی توسط هیمالیا نوردان صاحب نام اکنون زمان برای روی کار امدن برخی چهره ها نیز مناسب می نمود .

1-روزهای نخستین دوران محمود شعاعی شاهد مصاحبه هایی از وی بودیم که صعود های تکرای 8000 متری را رد میکرد و دم از کارهای نوین میزد .

تیم ملی امید به عنوان نقطه ی عطف فدراسیون بسته شد و خوش بینی ها برای صعود آمادابلام و تیلی چوپیک دوچندان شد .

تیلیچوپیک منجر به حادثه شد و همه چیز بهم ریخت . مرگ دکتر سعید بهالو در زمانی که به گفته ی سرپرست تیم یکی از بهترین نفرات تیم بود ماجرا را کمی دگرگون ساخت . در اولین اقدام شعاعی به نپال رفت و در جستجوی تبلیغاتی که با هیلیکوپتر بر فراز آسمان تیلی چوپیک پرواز میکرد نشان از نگرانی وی از وضعیت موجود  و همچنین برد تبلیغاتی ایشان در آن لحظات هیجان و خبر رسانی بود .

مانور تبلیغاتی وی هرچند هزینه ی سنگینی در بر داشت اما همانطور که جامعه ی کوهنوردی به ان باور داشتند تنها برای تبلیغات و همچنین کاسته شدن از انتقادات به نسبت این صعود بود .

بعدها در کمیسیون حوادث مقصر را سرپرست تیم جلوه دادند و در عملی تبلیغاتی عنوان شد که به زودی در این خصوص شفاف سازی و اطلاع رسانی خواهد شد و سرپرست تیم و تعدادی از نفرات تیم ملی امید جهت عنوان وقایع صعود فراخوانده شدند عملی که از فدراسیون شعاعی کم ندیدم و هرچند بی حاصل بود .

" ما تاکید کرده ایم که پزشک تیم نباید صعود کند "  جمله ای که شعاعی در جلسه ی کمیسیون حوادث عنوان کرد و همانجا به شدت از سوی سرپرست تیم تیلی چوپیک تکذیب شد و رئیس فدراسیون و دبیر وقت فدراسیون بنا به شنیده ها به عنوان کردن مطلبی غیر واقعی و کذب متهم شدند . زور فدراسیون به حسین امانی سرپرست تیم نرسید و این تمام نتیجه ی کمیسیون حوادث تیلی چوپیک بود که هیچوقت در خصوصش علی رغم تبلیغات گسترده اطلاع رسانی نشد و نمی توانستند اطلاع رسانی کنند .و این سر آغاز چرخشی بنیادی بود در سیاستهای کلی فدراسیون ...

2-فدراسیون کوهنوردی دیگر دم از کاهای نوین و تیم امید نزد و پروژه ی استعداد یابی برای همیشه کنار گذاشته شد و در برنامه های تلویزیونی و مصاحبه های مسئولین فدراسیون عدم اعزام تیم های ملی و همچنین حمایت از تیم های مستقل به عنوان دستور العمل فدراسیون عنوان میشد .

اما برنامه ی نانگاپاربات با حاشیه های فراوان  داستان را به شیوه ای دیگر تغییر داد . فدراسیون از یک سو در تلاش بود رسوایی تیلیچوپیک و عدم قاطعیت آنان را محو سازد و از سوی دیگر خود را به عنوان تنها نماینده ی کوهنوردی ایران و جلو دار حرکتهای نرمال هیمالیا نوردی در ایران معرفی نماید که برنامه ی موفق نانگاپاربات او را از دومین هدف خود دور میساخت و چه چیزبهتر از مرگ یک کوهنورد که فدراسیون را برای دست کم بخشی از جامعه به آن دو هدف می رساند .

تبلیغات و فراخوانها و خیمه شب بازی ها ابزار های رسیدن به این دو هدف بود که صد البته پاسخ این سوال که آیا به این اهداف رسیدند یا خیر به زعم بنده خیر بود ...

اما رفته رفته این جریان نانگاپاربات و واهمه ی آنان از صعودهای دیگر به این شکل که هدف دوم آنان را به خطر می انداخت باعث به وجود آمدن ایدئولوژی امروز فدراسیون کوهنوردی شد که تا آنجا که در توانشان است مانع حضور تیم های مستقل در منطقه شوند اما در ظاهر شعارهایشان خلاف این را نشان میداد .

اما سیاست ظاهر فریبانه ی فدراسیون پیش نمی رفت مگر به شیوه ای دیگر که مستلزم تغییر بنیادی در سیاست کلی فدراسیون بود و آن دست بکار شدن فدراسیون برای رقابت با تیم های مستقل ...

3-شنیدن خبر اعزام تیم ملی به قله ی 8000 متری دائولاگیری و آنهم از مسیر نرمال و نه برای استعداد یابی در تناقضی اشکار با برنامه های اولیه شعاعی بود اما دیگر هدف سروسامان دادن به کوهنوردی کشور نبود بلکه ممانعت از کوهنوردی مستقل و اثبات توانایی های فدراسیون در صعود 8000 متری ها از مسیر نرمال !

انگیزه ای آن چنان داشت که فدراسیون هرچه در توان داشت برای دائولاگیری به انجام رساند .

دائولاگیری صعود شد و تبلیغات فدراسیون همچنان که انتظار میرفت شروع شد تبلیغاتی که دو پیام داشت 1- برای نشان دادن توانایی این فدراسیون و کم نداشتنش با فدراسیون های گذشته همچون هوایی و آقا جانی ... 2- رسیدن به هدف دومشان که همان یکه تازبودن در صعودهای تیمی نرمال در ایران بود !

 

اما این پایان ماجرا نبود با توجه به اینکه حادثه ی ادم شدن نعمت اللهی در صعود دائولاگیری اتفاق افتاد شعاعی از این برنامه نیز ترسید هرچند این ادم شدن منجر به حادثه ی ناگواری نشد و هیچ گاه هم در این خصوص و حوادث مشابه اطلاع رسانی نشد اما زنگ خطری بود برای فدراسیون و از این زنگ خطر محمود شعاعی ترسید !

4- فدراسیون بازهم در چرخشی استراتژیک صعودهای تیمی را مطرود و حمایت از صعودهای مستقل را در بوق و کرنا کرد ...

در آن زمان از حادثه ی نانگاپاربات هیچ سخنی به میان نمی آمد و فدراسیون نیز برای وجهه دادن به فعالیتهایش نیاز به دشمن فرضی  و همچنین فعالیت تبلیغاتی دیگر برای رسیدن به دو هدف ذکر شده داشت . تثبیت یکه تاز بودن و تلاش برای لاپوشانی ضعفهایش از طریق سرکوب کوهنوردی مستقل ...

عظیم قیچی ساز با حمایت فدراسیون راهی نانگاپاربات شد تا خلا مشروعیت فدراسیون و همچنین بهانه ای برای فتح الباب کردن پرونده ی نانگاپاربات مستقل در فعایلتهای رسانه ایش داشته باشد .

صعود عظیم بهانه ای بود که فدراسیون در حد توان به تیم نانگا بتازد و در راس این جریان این بار شخصی بود که کسی انتظارش را نداشت . حسین رضایی بازیگردان تبلیغات علیه تیم نانگا فردی که در کمیسیون حوادث نانگا پای ورقه ای را امضا کرد که نباید میکرد .

تبلیغات رسانه ای حسین رضایی و سیاهبازی های وی در تدوین تیزر ها و عکسها و همچنین متنهای احساسی برای سرکوب این تیم راه را برای خوش خدمتی وی باز کرد و جای پای وی را به عنوان یکی از تئورسین های ایدولوژیک فدراسیون محکمتر کرد . شعاعی به یک بازیگردان ماهر نیاز داشت و چه چیز بهتر از سیاهنمایی های حسین رضایی ؟!

5- فدراسیون با تدوین آئین نامه ی شورای برون مرزی مسیر دیگری را در پیش گرفت که کوهنوردی انفرادی در آن مورد حمایت قرار نمی گرفت و صعودهای تیمی نیز کاملا تحت کنترل فدراسیون بود . حال این فدراسیون یک ایدئولوژی مشخص داشت و آن ایستادگی در برابر دشمن فرضی ...دشمن فرضی وی نیز بسیار دست و پا بسته بود همانطور که فدراسیون میخواست .

این فدراسیون ایدولوژیک ! در تناقض با ائین نامه ی تدوینیش از تک چهره هایی همچون عظیم حمایت کرد و سعی کرد در موج هایی که گاهگداری رخ میداد موج سواری کند که از آن می توان به عنوان بیانیه های تند و تیز فدراسیون در مقابل تیم مانسلو نام برد . فراخوان ها و بیانیه هایی که صرفا همراهی کردن احساسات کوهنوردان بود که از قافله عقب نیوفتد ...

در مانسلو حسن نجاریان مورد اتهام بود که فدراسیون برای زهر چشم گرفتن از وی بی میل نبود و به اصطلاح اتو گرفت از نجاریان که راهی غیر از سیستم ایدئولوژیک فدراسیون را در پیش گرفته بود هم می توانست برد تبلیغاتی داشته باشد و هم یک پیام برای سایر هیمالیانوردان که راه مستقل نجاریان را در پیش گرفتن از نظر فدراسیون خطایی است نابخشودنی ...

ماجراهایی از قبیل صعود تیم باشگاه ارش به برودپیک نیز داستانی طولانی است که بحثی جداگانه می طلبد . ( به زودی )...


پی نوشت :

فدراسیون چه نیازی به سیاست و برنامه ریزی ایدئولوژیک این چنینی داشت ؟

چرا سخن گفتن از این ایدئولوژی برا فدراسیون خطرناک است؟

چرا کتمان صعود نانگاپاربات تا این حد برای فدراسیون حیاتی است ؟

نبود این ایدئولوژی چه ضربه ای به فدراسیون می زند  ؟

ماجرای نانگاپاربات و پرونده ی پیچیده ی جنایی آن به کجا رسیده است؟

فدراسیون در تلاش برای رسیدن به چه مقصودی است ؟

چهره های پشت پرده ی فدراسیون چه اشخاصی هستند؟

سیاست کلی و فعلی فدراسیون چیست؟

وضعیت چهره های شناخته شده و صاحب نام در کوهنوردی ایران به چه شکلی است؟

در پشت پرده ی فدراسیون این روزها چه می گذرد؟

همه سوالاتی است که به زودی در خصوصش خواهم نوشت و اسناد و مدارکی از ان را به رویت مخاطبان خواهم رساند . این مطالب و موضوعات مختلفی که بسیار جای بحث دارد را به مرور در آینده ای نچندان دور  به استحضار میرسانیم .

پی نوشت دو :

 این متون خطاب به فدراسیون کوهنوردی نیست ، این مطالب برای خوانندگان است که با واقعیت کوهنوردی ایران آشنا شوند و بدانند حاشیه هایی که از آن می گویند در اصل کوهنوردی پایه است و این پایه تمام ماهیت فدراسیون بر آن استوار است . صحبت از پایه های کوهنوردی ایران که همان حاشیه هاست توسط افرادی که به این موضوع واقفند حاشیه پردازی خوانده میشود که مبادا کسی بگوید پادشاه لخت است .

شعاعی کجاست؟

شاید اولین جنجالی ترین خبر ابتدای سال 1391 خبر برنامه ی در حال انجام محمود شعاعی رئیس فدراسیون کوهنوردی است . شایعه ها خبر از صعود وی به همراه تنی چند از کوهنوردان همچون محمودهاشمی ، دکتر بهپور و ... به قله ی ماکالو می دهند . این در حالی است که حسین رضایی به عنوان روابط عمومی فدراسیون هیچ خبری در این خصوص درج نکرده است و ما شاهد هستیم که برای افرادی همچون عظیم قیچی ساز و حتی چهره های منتقدی همچون مهدی عمیدی خبر عزیمتشان به نپال درج شده است .

هزینه ی برنامه ای مثل ماکالو در کشور نپال حداقل 20 هزار دلار است و به پول ما میشود حدودا 40 ملیون تومان و چون تعدادشان حداقل 4 نفر است بیش از 160 میلیون تومان این برنامه هزینه در بر دارد .

اگر این شایعه ها درست باشد:

1-چرا این صعود به صورت یواشکی و بدون اطلاع رسانی در حال انجام است؟

2-محمود شعاعی تامین هزینه ی برنامه رو از چه کانالی انجام داده است؟

3-آیا با هزینه ی شخصی رفته است؟

4- مگر درامد شعاعی چقدر است که توان پرداخت هزینه 20 هزار دلاری برای این برنامه را دارد؟

5- آیا مجوز شورای برون مرزی دریافت کرده اند ؟

6- دلیل این پنهان کاری چیست؟

7- آیا با خبر شدن جامعه ی کوهنوردی از سوء استفاده ی ببخشید استفاده ی رئیس فدراسیون از امکانات این ارگان برای آنان حاشیه ساز است؟

8- آیا این سفر ربطی به پایان ریاست شعاعی در فدراسیون ندارد ؟و این شائبه که ایشان نهایت سوء استفاده اوه ببخشید نهایت استفاده از امکانات فدراسیون را در این چند ماه کرده است صحیح است یا غلط؟

9- آیا ایشان همسرشان را به عنوان کارمند فدراسیون به همراه خود به هتل 5 ستاره در کشور نپال برده اند؟

10- آیا جامعه ی کوهنوردی انقدر ساده لوح است که فریب پنهان کاری فدراسیونی ها را بخورد؟

سوالات بسیار است و شک و شبهه ی مربوط به عملکرد فدراسیون و افراد دور و برش باعث قدرت گرفتن موج نگرانی در خصوص افراد حاکم در فدراسیون شده اند. امیدوارم این سخنان همه شایعه باشد و حقیقت نداشته باشد و آقای شعاعی هم اکنون در پشت میزشان به امور کوهنوردان رسیدگی بکنند.

پی نوشت :

همین شایعه ها می گفتند در صعود دائولاگیری شعاعی همسرشون را به هتل 5 ستاره در نپال برده بودند !

شایعه ها همچنین خبر از معرفی زن شعاعی به عنوان کارمند فدراسیون به سفارت جهت اخذ ویزای فرانسه در سفر مهم شعاعی به فرانسه بود که البته دستاوردی نداشت . اما خیلی خوش گذشت ...

شایعه پراکنان همچنین از خودروی دولتی که در اختیار رئیس فدراسیون هست می گفتند که هر روز دست یکی از اعضای زحمت کش خانواده ی شعاعی می بینند که صد البته عملی شایسته است ، اصلا این شایعه پردازان  را چه به این حرفا ؟ والا؟ 

البته این سفرهای خارجی مهم که دستاوردی تاکنون نداشته بیش از سفرهای داخلی شعاعی بوده است و بر کسی مشخص نیست که این سفرها کوهنوردی ما را به کجا رسانده که خودمان بی خبریم ؟

پی نوشت آخر : به دقت سفر شعاعی به نپال رو پیگیری میکنم و امیدوارم فدراسیون در خصوص این نوع اعمال و فعالیت های سری ش اطلاع رسانی کند

در همین رابطه :

وبلاگ برج سینا : :خبر یا شایعه ی یک اکسپدیشن (دولتی؟) دیگر با دلاره ... تومانی؟؟؟!!

وبلاگ آیاز : شعاعی کجاست؟

کوه نیوز : حکایت سنگها و سگ ها (! )

کوه نیوز : مي گويند مردي رهگذر در تاريکي يک شب سرد زمستاني به روستايي رسيد. سگهاي آبادي که بوي غريبه را حس کرده بودند،  با سر و صدا به وي هجوم آوردند. مرد ساده دل بي اختيار به زمين نشست و با دستهايش به دنبال سنگي گشت تا از خود دفاع کند اما سنگها به زمين يخ زده چسبيده بودند. مرد به پا خاست و گفت: « عجب نامردماني اند اهل اين آبادي، که سنگها را بسته اند و سگها را باز کرده اند ! »

در مثل مناقشه نيست اما اين مثل پند آموز، زبان حال کوه نوردي ماست. ورزش ستم کشي که مدعيانش، بندرت از مرز کوه گردي و کوه پيمايي فراتر رفته اند و زحمت کشانش، بناچار گوشه گير و خانه نشين شده اند. حاشيه ها و طفيليها در موضع حمله اند و انگشت اتهام به سوي ديگران مي گيرند و خادمان راستين آن، متهم مي شوند و بايد از خود دفاع کنند. ... اما اين سکه، روي ديگري هم دارد.

استاد گرامي، جناب آقاي بابازاده ! خدمات شما به جامعه کوه نوردي، بر همه کوه نوردان اين آب و خاک آشکار است. شما به عنوان کوه نورد، مربي، بنيان گذار سازمانهاي مردم نهاد کوه نوردي، سرپرست صعودهاي بلند و ... تلاش بسيار کرده ايد و  خدمات گران بها و ماندگاري ارائه داده ايد. شما عمر گران مايه و تندرستي خود را فداي اين ورزش کرده ايد و اين چيزي نيست که کوه نوردان اين ديار فراموشش کنند. ايراد اتهام به شما، متهم کردن تمامي خادمان کوه نوردي اين مرز و بوم است اما در پس هر تهديدي، فرصتهايي نهفته است ! کوه نوردان کشور از تهديدهايي که متوجه شما ( و آنها ) است، به عنوان فرصتهايي براي شناخت بهتر خادمان حقيقي اين ورزش سود خواهند برد. به رشد فکري و فرهنگ والاي کوه نوردان اعتماد کنيد !

بخوانید :

حسن نجاریان : دوران نخبه کشان مرده پرست

فواد رضاپور : از کیومرث بابازاده حمایت می کنم

آنا فراهانی : کیومرث بابازاده

سارا عدالتیان: انتشار مدرک جرم پیشکسوت کوهنوردی ایران، کیومرث بابا زاده!!: 

عباس محمدی : فدراسیون کوهنوردی و دادگاه  بابازاده

عباس ایلاقی : کیومرث بابازاده رو عشق است

رامیار کاردار : فایل صوتی که بعنوان مدرک جرم بر علیه بابازاده استفاده می شود

جواد زارعی : ببینید قدر پیشکسوت را چگونه می دانند

گروه کوهنوردی آناهیتا کنگاور : پیشکسوت کوهنوردی پای میز محاکمه

برج سینا : بابازاده انسان شریفی است

فایل صوتی که به عنوان مدرک جرم بر علیه بابازاده استفاده میشود ...

برج سینا : فایل صوتی که در دادگاه  آقای کیومرث بابازاده بعنوان تنها مدرک اتهام ایشان در نشر اکاذیب ، تشویش اذهان عمومی و تهمت و افترا مطرح شده را هم به صورت فایل  ام پی تری با لینک دانلود و هم به صورت متن جهت اطلاع و استحضار خوانندگان و قضاوت شان در مورد اتهام مطرح شده منتشر می کنیم!

اینجا دیگر صحبت گفته ها و شنیده های این و آن نیست! بلکه انتشار عین حرفهای مطرح شده در آن جلسه است! ... مدرکی که قاضی قرار است بر اساس آن به اتهامات رسیدگی کند.

 توضیح: فایلها بصورت  پنج ترک با فرمت "ام پی تری" است  و ما بدون هیچ دخل تصرفی فقط آنها را کنار یگدیگر قرار داده و با کم کردن حجم شان  بصورت یک فایل  اینجا منتشر می کنیم. بخش هایی که در آن صدا ناگهان قطع شده در فایل اصلی  دقیقا به همین صورت است و ما به جهت وفاداری به اصل سند ، بخش های بدون صدا را به همان صورت اولیه  حفظ کرده ایم.   آنچه در گیومه آمده ، کامل کردن جمله های  ناقص هنگام پیاده کردن متن ، بشکل مکتوب است و در صدا موجود  نیست.

 بشنوید ، بخوانید و خودتان قضاوت کنید!

  » .. و اینها واقعا بهترین کوهنوردان اند. تیمی که از باشگاه آرش دو سال پیش{به برودپیک} رفته است، و تیمی که امسال دارد می رود ، تیم درجه دوم باشگاه آرش هم نیست. هر کسی نظرش محترم است. به نظر من مهمترین کار کوهنوردی که تا بحال در داخل ایران انجام شده ، صعود زمستانی بوده که آقای{محمد} نوری روی دیواره ی علم کوه بصورت تک نفره انجام داده است. اصلا جایی ما از او خواسته ایم که راجع به این صعود توضیحی بدهد؟ ..

یا در صعود های خارجی صعودهایی بوده که تیم های مستقل انجام داده اند. من کاری به شخصیت ها ندارم ولی کسانی که مطالعه دارند می دانند. که کی 2 یک کوه فوق العاده است. کوهی که با تمام کوهها فرق دارد.شما هم فیلم هایش را دیده اید هم عکس هایش را. جدای از انتقاداتی که به {کاظم} فریدیان وارد است که ممکن است بعضی از آنها درست هم باشد ، ببنید کجا این صعود {صعود کاظم فریدیان به قله کی 2} معرفی شده ؟ ..  دیگر ما حرف بهترین کوهنوردان دنیا را که باید قبول داشته باشیم؟

{رینهولد} مسنر نظرش این است که صعود قله کی 2 از مسیر نرمال از هر صعود دیگری در هیمالیا سخت تر است. ولی کسانی در فدراسیون کوهنوردی هستند که اصلا مسنر را قبول ندارند. مسنر را وقتی قبول دارند که {کار} اینها را تایید کند.

 ما برای برودپیک سال اول که رفتیم مجوز شورای برون مرزی بگیریم به ما{مجوز} دادند. زیاد مخالفتی نکردند. البته در جلسات فنی خیلی ما را اذیت کردند. آدم های فنی شان عکسهای {مسیر جدید} برودپیک را نمی توانستند بخوانند. کسانی که {از فدراسیون} برودپیک را صعود کرده بودند نمی توانستند تشخیص بدهند که این عکسهایی که ما نشان می دهیم مال کجای برودپیک است. ولی بلاخره ما موفق شدیم مجوز شورای برون مرزی را بگیریم. رفتیم. همان تیم درجه دوی باشگاه آرش که می گویم حالا مربیان باشگاه آرش اینجا {در جلسه}نشسته اند  و می توانند نظر قاطع تری ............... (قطع صدا به مدت پنج ثانیه)  

(ابتدای صدا نامفهوم) ... یعنی کوه سختی نیست. تا وقتی که ما در این برنامه بودیم هر روز به ما تلفن می شد ، توصیه می شد. خطر نکنید. فلان نکنید. برگردید. بس است. کافی ست. چون دیدند که تیم دارد می رود بالا و واقعا هم برنامه ریزی {تیم} طوری بود که باید می رفت بالا اگر با هوای بد مواجه نمی شد. ما خیلی آنجا هوای بد داشتیم. بعد که {تیم} برگشت تازه اینها فهمیدند که چی شده. از آنزمان مخالفت هایشان شروع شد.ما دقیقا بعد از برگشتمان در مجمع عمومی باشگاه آرش برنامه {سال بعد}  را به تصویب رساندیم و قرار شد این برنامه ادامه پیدا کند و مسیر {ایران بر روی قله برودپیک} تمام شود. (این قسمت بخاطر نویز مفهوم نیست) ... ما در 8/3/89 یعنی یک سال و چند روز پیش رسما به فدراسیون کوهنوردی و هیئت تهران اعلام کردیم که ما می خواهیم برنامه را ادامه دهیم. برنامه ریزی و تمرین کرده ایم و می خواهیم ادامه بدهیم. ضمنا اینکه احترامات {به فدراسیون} را هم رعایت کردیم . یعنی گفتیم اگر نظری دارید ، توصیه ی فنی یی دارید به ما بگوید تا انجام بدهیم. گفتند {شرح} برنامه ی تمرینی تان را ارسال کنید. در هجده .. (نامفهموم) هشتاد و نه ما برنامه های تمرینی مان را فرستادیم.  در 7/4/89  یعنی تقریبا بیست روز بعد ، نامه نوشتند به باشگاه که بازگشت به نامه ی شماره فلان، اعلام دقیق وضعیت پزشکی و فنی اعضا تیم را در سال 88 خواستند. {همچین} اسامی نفرات حاضر در اردوها ،  طرح و برنامه ریزی و کروکی مسیر مورد نظر. تمام اینها را دوباره ما برداشتیم و طی یک نامه ی دیگر در تاریخ 9/5/89  برایشان فرستادیم.

 دوباره باز فدراسیون کوهنوردی در 22/9/89 یعنی چهار ماه بعد ، دوباره عین نامه ی قبلی را برای ما فرستادند. که آقا گزارش فنی برودپیک سال 88 را بدهید.{و} گزارش پزشکی برنامه برودپیک سال 88 تیمی که ما در گزارش های {قبلی} مان گفته بودیم که پزشک نداشتیم.  اصلا وقتی {نظر} فدراسیون را داشتیم من بیایم نظر پزشکی بدهم راجع به تیم؟؟ .. خلاصه {درخواست ارسال} گزارش  اردوهای اجرا شده و منابع مالی شرکتی که می خواهید با او قرارداد ببندید. دوباره ما اینها را برای بار دوم فرستادیم برای فدراسیون. گزارش فنی را فرستادیم. گزارش اردوها را فرستادیم. همه را فرستادیم. در یک جلسه که مربیان ...... (قطع صدا به مدت شش ثانیه)

 .. فلان قله را اینجوری ، مگر اینجا شهر هرت است! نمی دانم باید از طریق هیئت تهران {برای فرستادن درخواست} اقدام کنید. چرا مستقیم به ما نامه نوشتید؟{اشاره به صحبت های رئیس فدراسیون}

 ما هیچ چیز نگفتیم! دوباره برداشتیم نامه نوشتیم به هیئت {کوهنوردی} تهران. در تاریخ 25/1/90 . یعنی دیگر شده بود سال جدید. که آقای هیئت تهران! ما می خواهیم این برنامه را اجرا کنیم و شما هم نظرتان را بگویید و مراتب را به فدراسیون اعلام کنید. ایشان {رئیس هیئت تهران} هم برداشتند و برنامه ی ما را با نظر مثبت فرستادند به فدراسیون . در همان تاریخ 25/1/90 .

در تاریخ 8/3/90 ، یعنی درست وقتی که بیست روز تا اعزام تیم مانده. و تیم باید 25 خرداد از مملکت خارج بشود. فدراسیون کوهنوردی نامه ای به ما نوشته که شما برای ما گزارش فنی نفرستاده اید. توی این {اشاره به نامه} نوشته. گزارش کامل پزشکی اعضای تیم را نفرستادید. {نام} شرکت طرف قرار داد را نفرستاده اید برای ما. شرکت طرف قرار داد چرا باید اینجوری باشد؟ {اشاره به کسی درمیان حضار} من می گویم! من مسئولیت حرفهایم را قبول می کنم!

 (ادامه صحبت) برای اینکه شرکت طرف قرار داد قله ی 4500 دلاری برودپیک را به فدراسیون کوهنوردی مثلا می دهد 6000 دلار و بعد بیست درصد به آنها کمیسیون می دهد. ولی آقای عقدایی {مسئول یک شرکت در ایران} برای ما میگیرد 4300 دلار این قله را . و آن چیزی را هم که سهم خودش {برای عقد قرارداد} است به ما تخفیف می دهد.

ببینید مسائل کوهنوردی در این مملکت چه جوری دارد جا می افتد. یعنی من می توانم بروم قرار داد  ببندم به شرطی که آقای عقدایی تویش نباشد! ببینید کاسه کوزه شان ، اختلافات شان با آقای عقدایی باید سر ما شکسته شود!

بعد یکی از ایرادات {دیگر} ی که به ما گرفته اند این است که شما نیامده اید "سکه" هایتان را بگیرید! در جشن قهرمانانی که سازمان تربیت بدنی برگزار کرده بود کسانی که هیمالیا رفته بودند {از فدراسیون} همه شان بودند. به ما ولی اصلا خبر ندادند! هیچ اعتراضی هم ما البته نکردیم. من خودم شخصا اگر از من دعوت می کردند به آن جلسه نمی رفتم. من آرزوی عکس گرفتن با کسی را ندارم.

 بعد برداشتند آمدند ، بهرحال چند نفر از اعضای جوانتر اعتراض کرده بودند {بصورت غیر رسمی} توی محافل خصوصی مثل اینجا.

آنها {فدراسیونی ها} گفتند  حالا اگر شما نبودید عیبی ندارد! ما ده تا "سکه" برای شما در نظر گرفته ایم! ما گفتیم ما که سکه نمی خواهیم! ما که نه ... (قطع صدا به مدت پنج ثانیه)

 ..  من گفتم چند تا سکه است؟ گفت: سی تا! .. گفتم مطمئنی سیصد تا نیست؟ .. سه هزار تا نیست؟؟ .. چه جوری است که ده تا سکه {گفته ی فدراسیون} شده است سی تا؟! .. گفتند: هفته ای دو تا {سکه} شما باید بیایید بگیرید! من گفتم نه! چهلم آقای فرشاد خلیلی است {کوهنوردی که در حادثه بهمن جانش را از دست داد} این سکه ها را از طرف ما هدیه بدهید به خانواده ی آقای خلیلی. بچه اش هم مریض است و احتیاج دارند. ما برای این سکه ها نرفتیم. باشگاه آرش نمی آید خودش را حراج کند بخاطر سی تا سکه. خلاصه این نامه را فدراسیون کوهنوردی به ما داد. حالا من می خواهم دلایلش را بگویم. یکی یش کمیسیون حوادث است. بنده چهار سال در کمیسیون حوادث بودم. بیشتر از چهار سال. از وقتی که مرحوم اوراز دچار حادثه شد ، دولت خیلی زور کرد روی این قضیه و یک کمیسیونی تشکیل داد مجلس که به این حادثه رسیدگی کند. آقای مهندس ادب از دوستان من که نماینده ی کردستان بود در مجلس شورا. خودش هم آدم ورزشکاری بود و مرا می شناخت.  مرا بعنوان نماینده ی مجلس معرفی کردند به این کمیسیون. بعنوان کارشناس از طرف مجلس که بروم به این کمیسیون و به قضیه ی "اوراز"  رسیدگی کنیم. من در قضیه ی "اوراز" ... تمامش هم محرمانه است و گفتند جایی حق انتشارش را نداری ،  گزارشم را دادم و در آن گزارش هم اشاره کردم که فدراسیون کوهنوردی باید یک کمیسیون حوادث بگذارد {ایجاد کند} که اگر حادثه ای چیش آمد بیخودی نیاییم سرپرست را دراز کنیم ، مربی را دراز کنیم ، یا تقصیر را بیندازیم گردن خلبان ، یعنی آن کسی که فوت کرده {تمثیلی از حوادث هوایی} .. یک جلسه ی فنی بگذاریم که اینها بررسی بشود. اگر گزارشی میدهیم  یک گزارش کارشناسی و وجدانی باشد ، چون که قاضی {پرونده ی حادثه} بر مبنای گزارش شما دارد پرونده را رسیدگی می کند.

آقای آقاجانی {رئیس اسبق فدراسیون} این را قبول کرد. کمیسیون پزشکی {تشکیل شد} در این شش سالی که من آنجا بودم مصر بودم که مطالب کمیسیون باید منتشر شود. نباید اینها برود توی بایگانی فدراسیون. که هیچوقت این کار را نکردند. هر حادثه ای که اتفاق افتاد و مورد رسیدگی قرار گرفت اگر تیم دولتی بود لاپوشانی میشد از طرف تمام اعضای کمیسیون . بی رودربایستی بگویم! ولی من به شخصه زیر هیچ صورت جلسه ای را امضا نکردم. زیر دو تا صورتجلسه را هم که امضا کردم اینجور امضا کردم که من با این تصمیم مخالفم. ولی هر جا حادثه ای برای {تیم های} کوهنوردی مستقل ، کوهنوردی خارج از فدراسیون بود ، اصلا قبل از اینکه تیم بخواهد ...  ... (قطع صدا به مدت پنج ثانیه)

 الان شما {اینجا} دارید گزارش می دهید. آقای ثابتیان می آید گزارش می دهد که  نمی دانم این کارها {در دنیا} انجام شده در سه ماه گذشته. ببینید جای کوهنوردی ایران کجاست؟ .. خیلی ساده از کار {مهدی} عمیدی گذشتند. صعود اورست و لوتسه با هم صعود فوق العاده مشکلی ست. صعود سختی ست. حتی از مسیر نرمالش. این کار کم تکرار شده. ولی شما ببینید که فدراسیون کوهنوردی با او {مهدی عمیدی} چگونه رفتار کرد. حتی اجازه ندادند یک مراسم استقبال از او در فررودگاه امام خمینی برگزار شود. ایشان را از دبی مستقیم فرستادند به مشهد! ما در این موقعیت هستیم در این مملکت.

 تیم باشگاه آرش برای دانشجویانش به این صورت مرخصی گرفته {اشاره به اجازه خروج مشمولین نظام وظیفه}. باید بروی پانزده میلیون تومان {ودیعه}بگذاری. حداکثر سی روز مرخصی داده می شود. اگر بعد از سی روز آن نفر برنگردد پولش بلوکه می شود توسط دولت. یعنی ما رفته ایم این کار را کرده ایم. حالا این برنامه دارد اجرا می شود ولی من به شما می گویم که حرکتهای نو پر از حادثه است. هیمالیا در مسیر نرمالش هم حادثه دارد. نمونه اش همین آقای "شکاری" که شما اینجا دیدید و شرحش را دادند. قرار نیست فقط ایتالیایی و آلمانی و فرانسوی {در هیمالیا} بمیرد! نه ایرانی هم می میرد! هر کس که خطا کند در هیمالیا می میرد!

ولی من می خواهم به انجمن کوهنوردان این تذکر را بدهم که بیشتر روی مسئله ی فرهنگی کوهنوردی باید کار شود. و حتی به صعود قلم هم  این پیشنهاد را داده ام که واقعا فرهنگ درست کوهنوردی را اینجا جا بیندازیم. «

پی نوشت: واقعا فدراسیون خجالت نمی کشد؟ فدراسیون با طرح شکایت از بابازاده در تلاش است ثابت کند مغزهای کوچکی آن را مدیریت نمی کند و ما نیز نظاره گر این تلاش هستیم ... براستی که خجالت اور است
پ.ن 1 : لینک فایل فلش  

پ.ن 2 : لینک دانلود

پیشکسوت کوهنوردی ایران پای میز محاکمه !

عنوان این تیتر برای خیلی از افرادی که از نزدیک فعالیتهای فدراسیون را چند سالی است زیر نظر گرفته است با توجه به رویه چند سال اخیر باشگاه دولتی فدراسیون کوهنوردی غیر منتظره و بعید نبود . اما به شخصه انتظار نداشتم این موضوع سال 1390 مطرح و رسانه ای شود . سال 1391 یقینا یکی از پر تنش ترین سالیان اخیر کوهنوردی کشور خواهد بود . سالی است که برنامه های مهمی در کوهنوردی کشور در حال وقوع است و نخستین تنش آن نیز سرکوب منتقدان از سوی باشگاه دولتی فدراسیون کوهنوردی است .

بنا ندارم زیاد به این موضع در شرایط فعلی بپردازم اما بخشی از نوشتار احسان بشیرگنجی در این خصوص را به عنوان آخرین یاداشتهای سال و آغاز به سال پر تنش 1391 را جهت مطالعه ی دوستان باز نشر میکنم .  

 

کیومرث بابازاده برای کوهنوردان کشور  چهره ی شناخته شده ای است. کارنامه ی درخور توجه او در صعود های فنی در دهه های چهل و پنجاه شمسی ، از جمله: اولین صعود ها بر روی دیواره ی بیستون 1346 * اولین صعود ایرانیان از مسیر فرانسوی ها در دیواره علم کوه در سال  1348 * گشایش اولین مسیر فنی بر روی دیواره لجور اراک در همان سال و اولین صعود یخچال شمالی سبلان *گشایش  دو مسیر مجزا برای اولین بار بروی دیواره تزرجان در سال 1349*صعود قله مون بلان – سوزنی های گراند شارموژ– اگودومیدی – گراند کاپوسین در شامونی فرانسه در سال 1352*صعود تا ارتفاع7550 متری قله تریج میر پاکستان به صورت کپسوله در سال 1355 برای اولین بار  و همچنین  عضویت در تیم گشایش اولین مسیر یکپارچه ی ایرانی بر روی دیواره علم کوه بین سالهای 60 تا 62  از جمله ی  بیشمار برنامه هایی ست که در طی پنجاه سال گذشته در کوهنوردی ایران به انجام رسانده است.

او همچنین از بنیاد گذارن و موسسین برخی از سمن ها و تشکل های مستقل کوهنوردی در ایران است که از آن جمله می توان به  تاسیس «انجمن مرکزی کوهنوردان» در سال1351  *  تاسیس «شورای کوهنوردی تهران» در سال 1357 * عضویت در شورای اداره ی فدراسیون کوهنوردی در اوایل انقلاب* سرپرست ستاد امداد و نجات در کوه های شمال تهران تا سال1360 *سرپرست کنگره کوهنوردان ایران در منطقه علم کوه 1360*شرکت در تشکیل انجمن کوه نوردان ایران در 1378 و ریاست این انجمن طی سال های 1381 تا 1385 و نیابت کمیسیون بررسی حوادث کوه نوردی در فدراسیون کوهنوردی اشاره کردادامه در وبلاگ برج سینا ....

وی به خاطر به ظاهر اظهار نظر در خصوص فدراسیون کوه نوردی مورد محاکمه قرار گرفته است و محمود شعاعی در تکمیل پروژه ی سرکوب منتقدان فدراسیون بر سر این موضوع پافشاری نموده است . ادامه در وبلاگ برج سینا ...

پی نوشت: من فدراسیون کوهنوردی فعلی را نه یک ارگان برای ساماندهی کوهنوردی کشور و متولی دولتی این رشته در کشور می پندارم بلکه عنوان بیشتر از یک باشگاه دولتی کوهنوردی را نمی توان برای این سیستم بیمار در نظر گرفت . سیستمی بیمار که دریچه ی ذهنشان در همان اتاق مدیر و رئیس مختوم میشود و تنها افرادی را در ذهنشان می بینند که برایشان سوت میزنند و یا سکوت میکنند ...

رضا زارعی و نامزدی فدراسیون کوهنوردی

9 نفر از کوهنوردان کشور برای انتخابات آتی فدراسیون کوهنوردی ثبت نام کرده اند که در این بین نام برخی آشنا و برخی نیزنا آشناست !

در این بین افرادی هستند به صرف یکی دو صعود هفت هزار متری اقدام به ثبت نام نموده اند و برخی نیز با وجود سابقه ی مدیریتی در سطوح بالای این سیستم عشق به قدرت و تجارت را می توان از جدیترین نگرانی های جامعه ی کوهنوردی به نسبت آنان دانست.

به طور کامل مشخص نیست از این افراد چه کسانی مورد تائید قرار خواهند گرفت و در این انتخابات باقی خواهند ماند . اما از جمله نگرانی هایی که به نسبت برخی از این کوهنوردان وجود دارد را می توان اینگونه بر شمرد .

1-     نگاهی تجاری به قدرت اجرایی فدراسیون و بهتر نمودن شرایط برای سود اوری

2-     تلاش برای کسب قدرت در این وادی و پربار تر نمودن پرونده ی فعالیتها برخی اشخاص

3-     نگرانی از تشکیل لابی برای ایجاد بستر فعالیت برای برخی افراد مطرود و قدیمی با سابقه ی مشخص

لازم به ذکر است از شواهد و قرائن اینگونه بر می آید که برخی از این افراد کاملا واضح است که راهی حتی در حد 1 درصد هم به فدراسیون ندارند و نخواهند داشت ...

شاید بتوان از رضا زارعی به عنوان شاخصترین فرد این جمع یاد کرد فردی که سابقه ی طولانی در فدراسیون کوهنوردی دارد و یکی از برجسته ترین مربیان کشور است .

از ویژگی های بارز رضا زارعی حضور مستمر در دنیای مجازی و ارتباط نزدیک با جامعه ی کوهنوردی است. حس پاسخگو بودن و سعی در بهتر نمودن شرایط به سهم خودش را می توان به وضوح در فعالیتهای چند سال اخیر وی  دید .

امیدوارم جامعه ی کوهنوردی از حضور رضا زارعی حمایت نمایند .