دلنوشت : نگاه من ...

در دو روز گذشته با یکی از دوستان قدیمی بر سر موضوع پست قبلی گفتگویی در جریان گرفت که نتیجه ی گفتگو را می خواهم آشکارا و روشن بر سردر وبلاگ بکوبم . 

این وبلاگ بازتاب دهنده ی نگاه من است نگاهی که می تواند یک «اعتراف» باشد اعترافی به میزان «درک و آگاهی» من نسبت به وقایعی که میگذرد . این نگاه هم می تواند «اشتباه» باشد هم «درست» اما مهمتر از آن التیامی است به زخم هایی کهنه ! «زخم هایی» که کسی نمی خواهد هزینه اش را بپردازد من نگاهم اعترافی است به اعتقاداتم ؛ اعتقاداتی که نمی توانم حبسش کنم (!) می توان از آن به همان التیام شور انگیز نام برد که به من و اطرافیانم ثابت می کند ، من هستم و این بودن بی هیچ آرایه ایست ...

ناهنجاری ها ، کج رفتاری ها و هرانچه در چهارچوب اعتقاداتم نگنجد را خواهم گفت و این یعنی من یک شهروند هستم با نگاهی گاه جسورانه ، گاه اشتباه ، گاه حقیقی که بر گرفته از نگفته ی های اکثریت خاموش است.

در اینجا هر « پلیدی» که رخ می دهد بجای آنکه پیش چشم مردم بدون هیچ ارایشی بگذارند سعی میکنند از آن چیز شگفت انگیزی در بیاورند ، حرفی جالب و شنیدنی ، بازی با کلامات ...

اما برخی شاید اکثریت هم نباشند اقلیتی هستند که پارا فراتر نیز می گذارند آنها بازی با «مفاهیم» را هم مثل یک کله معلق تئوریک شگفت انگیز در پیش گرفته اند فرقی نمی کند پلید باشد یا نیک ، مفاهیم را بازیچه می کنند !

خوب فضای مجازی ما نوعی «مبارزه» است اما ساده تر از آن است بخواهیم با مفاهیم کلنجار برویم و کلمات را به سخره بگیریم ...

تاریخ ما مدام در حال تکرار شدن است ، اکثریتی از چپ های کلاسیک در پدید امدن انقلاب تاثیر به سزایی داشتند والبته  کنارهم  زده شدند اما همین امر چپ هایی نو ظهور پدید اورد که وظیفه یشان حفظ موقعیت فعلی است  و هرچه از دهان اربابان بیرون بیاید می ارایند و بدون ذره ای واقع بینی تمام همتشان را به کار میبندند تا همین موقعیت حفظ شود . خوب این واقعیت فضای کوهنوردی مان نیز هست به همان شیوه ی تکراری و به همانگونه که از دیرباز رخ داده است .

نگاه من یعنی باور به «بودنم » و « اعتقادم » و این نگاه در قالب این چپ های نوظهور هرگز نمی گنجد


زارعی پای سرداران سپاه را به فدراسیون کشاند

در چند روز گذشته فدراسیون با انتشار گزارش کمیسیون حوادث سعی کرد مانع از انتشار خبر انتصاب سرداران سپاه در هیئت رئیسه شود و به گونه می خواست در لابلای اخبار مربوط به این گزارش خبر را کمرنگ کند . انتصابی که معلوم نیست برچه اساس بوده است . 

سردار توکلی از سرداران سپاه  ، سردار هابیل درویش سردار سپاه و حبیب کاشانی از بسیجیانی که سالهاست در ورزش حضور دارد توسط رضا زارعی به فدراسیون کوهنوردی آمدند . 

داستان ورود سردارها به ورزش داستان جدیدی نیست شاید در این مملکت کس دیگری نیست که از وزرش سر در بیاورد اما حضور این افراد در هیئت رئیسه ی فدراسیون کوهنوردی ماهیت برنامه های فدراسیون را کمی روشن تر خواهد کرد . 

رضا زارعی کوهنورد فرصت طلب و منفعت جویی است که روز اول نیز بنده در این وبلاگ صراحتا عنوان کردم اما جالب تر از ان اصرار برخی از وبلاگ نویسان به حمایت بی قید و شرط از ایشان بود اما فقط در این مقطع لازم است بگویم رضا زارعی قصدش خدمت کردن نیست ، برادران من او می خواهد بار خودش را ببندد ...

ان زمان که برای دریافت سکه های طلا به دروغ عنوان کرد به ماکالو صعود کرده است و در مدحش کتابها نوشت باید می فهمیدید در این قبری که بر سرش گریه می کنید میت نیست ! 

باری به هر جهت قدوم مبارک سرداران رو به هیئت رئیسه ی فدراسیون خیر مقدم میگیم اما به آن دسته از وبلاگ نویسان که می گفتند بلاخره یک کوهنورد رئیس فدراسیون شد لازم است بگویم از این ادم هیچ خیری به کوهنوردی نخواهد رسید . و اگر خیال میکنید هرکسی کوله ای برداشت و به دروغ قله ای را صعود کرد لزوما برای کار تشکیلاتی مفید خواهد بود در اشتباهید . مدیر یک سازمان و نهاد ورزشی مدیریت باید داشته باشد نه سابقه ای دروغین و ننگین . 

به هر جهت امروز در آغاز کار فدراسیون کمیته ای نظامی و هیئت رئیسه ای نظامی تشکیل شده است که نتیجه اش را باید چند سال دیگر ببینیم اما مهمترین بحثی که می توان گفت این است که رضا زارعی ادمیه که برای منافعش هرکاری فکرش رو بکنید میکنه ...

امروز در هشتم بهمن ماه 92 بنده عرض میکنم اگر این زارعی از همه ی طیف هایی که ممکنه ضرری به منافعش بزنن ادم دور خودش جمع نکرد من دیگر وبلاگ نویسی نخواهم کرد . 

شک نکنید در آینده ای نزدیک سر و کله ی خیلی ها پیدا یشان می شود حتی افرادی مثل همایون بختیاری ، افلاکی و ... 


پی نوشت : 

1- منتظر حضور دو سردار دیگر در فدراسیون باشید

2- صد رحمت به کفن دزد

داستان :: در روزگاران قدیم پیر مردی بود که هر زمان کسی می مرد او کفن مرده را می دزدید و می فروخت سالها به همین منوال گذشت تا روزی که احساس کرد پایش لب گور است پسرش را صدا کرد و به او گفت من در این دنیا خیلی طعنه و لعن و نفرین پشت سرم است تو اینگونه نباش تا به روزگار من دچار نشوی . پسر هم قول داد که کاری بکند تمام مردم برای پدرش دعای خیر بکنند  و رحمت بفرستند بعد از مدتی پیر مرد ، مرد و پسرش هرکسی که می مرد کفنش را می دزدید و یک چوب هم به ماتحت مرده فرو می کرد . مردم نیز فردایش با دیدن چنین صحنه ای جملگی می گفتند صد رحمت به کفن دزد اولی ...

و بی شک جناب شعاعی شما می توانید اسوده بروید دنبال زندگیتان

کمیسیون حوادث یا آش شله قلمکار ؟!؟ (برودپیک)

گزارش کمیسیون حوادث فدراسیون در خصوص حادثه برودپیک روز گذشته درج شد که چند نکته ی جالب توجه در این خصوص ذهن من رو مشغول کرد .

1-      1-دادگاهی بدون حضور متهم

در هیچ جای دنیا دادگاهی بدون حضور متهم برگزار نمی شود اما در کمیسیون حوادث فدراسیون نه اعضای تیم حضور داشتند و نه مسئولان باشگاه خوب این چه قضاوتی است که نباید متهم خودش حضور داشته باشد ؟ فرض کنیم تمام قصور متوجه باشگاه و یا تیم باشد آیا حضور آنها در کمیسیون چه خطری برای بیانیه خواهد داشت؟ آنها حق دفاع کردن از خود را ندارند؟

کمیسیون حوادث فدراسیون که در متن بیانیه به آن اشاره شده است در دوران محمود شعاعی چندین بار در خصوص حوادث مختلف تشکیل جلسه داد ، از مانسلو ، تیلی چو ، نانگاپاربات و ... گرفته تا این آخری که برودپیک بود و در کل این ماجراها نتیجه ای مشخص گرفته نشد آنچیزی که مشخص است صرفا متنی نوشته شود اشکالی هم ندارد چه کسانی این را نوشته باشند فقط بنویسید تا چیزی نوشته باشیم .

روالی که هرچند طنز به نظر می رسد اما واقعیت فدراسیون است کمیسیون هایش .

2-     2- تعدد افراد کارشناس (!) که بعضی ها حتی یک بار هیمالیانوردی رو هم تجربه نکرده اند

جالب ترین نکته ای که در این کمیسیون وجود دارد کارشناسان آن است تعداد زیادی از کوهنوردان کشور را در کسوت کارشناس دعوت کرده اند که بعضی ها حتی به هیمالیا نرفته اند اما کارشناسی کرده اند تا آش شله قلمکار فدراسیون تکمیل شود . جالب اینجاست اعضای تیم سه بار تجربه ی برودپیک را داشته اند اما کارشناسانی که نشسته اند یک بار هم آن حوالی برای تفریح هم که شده نرفته اند .

واقعا اگر فدراسیون کوهنوردی انتظار دارد کمیسیون با نظرات غیر کارشناسی این افراد که خود تجربه ی بسیار ضعیفی دارند مورد قبول عموم باشد اشتباه بزرگی کرده است . تعداد اندکی از این خیل عظیم کارشناسان تا بحال پایشان به کشور پاکستان باز شده هیمالیا پیشکش !

3-    3-  خطر از بیخ گوش فدراسیون جدید  پرید

از خوش اقبالی زارعی می توان همین را گفت که این کمیسیون به نام شعاعی نوشته شده است و وی می تواند نفس راحتی بکشد اما باید بنشینیم ببینیم نفراتی که در فدراسیون فعلی مورد استفاده گرفته می شود چه افرادی هستند این گزارش کمیسیون نیز صرفا جهت خالی نبودن عریضه در بایگانی فدراسیون درج می شود

 


پی نوشت : بعضی از اسمهای که در متن نوشته شده است و از آنان به عنوان کارشناس (!) نام برده اند بی اختیار من را می خنداند . مملکت گل و بلبل همین است یک روز که از خواب بیدار می شوی فردا همه کارشناس شده اند و چالش بر انگیز ترین صعود را کارشناسی می کنند . خودمونیم کی به کیه ؟؟؟ والا ...

کارتون روز !