هیمالیانوردی سرمست از تحریم های اقتصادی

سال جاری با توجه به روند رو به رشد اشتیاق به صعود های بلند چندان هیمالیا روی خوش به علاقه مندانش نشان نداد .   فقط تک چهره هایی که از اسپانسر مالی خوبی برخوردار بودند موفق شدند به اجرای برنامه بپردازند . که از آن جمله می توان به عظیم ، مهدی ، برادران بهادرانی و راهیان مانسلو و اورست ... اشاره کرد .و کم فروغی این برنامه ها در فصل تابستان و قلل پاکستان خود نمایی کرد .

بسیاری از هیمالیانوردان حتی تا مرحله ی بستن قرار داد هم پیش رفتند اما نوسان قیمت دلار و افزایش مبلغ درخواستی شرکت ها در این تلاطم نابسامان اختلاف قیمت را در یک ماه در مواردی به بیش از 7 میلیون تومان رساند . که تنها وجود یک اسپانسر خوب و کاهش خدمات برای اجرای برنامه می توانست راه را بر صعود هموار نماید .

افرادی همچو عظیم قیچی ساز و مهدی عمیدی و … از چهره هایی هستند که غالبا در محافل خصوصی و عمومی در این سال بی رمق مورد بحث هستند و مهمترین موضوع مورد برسی شان ابهام در برخی صعود ها و اسپانسر هایشان است .

« در این اوضاع جذب اسپانسر یک هنر است !»  که شاید در این راه این چهره ها موفق شده اند راهی مناسب و معقول در پیش بگیرند .

هنر جذب اسپانسر و حمایت مالی از ورزشهای پرهزینه یک دغدغه ی اصلی برای هیمالیانوردی است چه بسا اگر شرایط برای جذب هموار باشد شاید همیالیانوردی کشور گامی فراتر از صعود قله ی ها از مسیر های نرمال نهد و به فعالیتهای نوین و ابتکار در هیمالیا دست بزند و چه بسا در این راه تلفات کوهنوردی نیز با توجه به آموزشهای ضعیف دوچندان شود .

حادثه ی تلخ مانسلو که سال جاری اتفاق افتاد و حماسه سرایی های عجیب و غریب پس از آن و ویرایش های مکرر خبر این حادثه و تماسهای تلفنی بعد از واقعه همه نشان از نگرانی از وقوع حادثه در هیمالیا است که مستقیما با ضعف آموزش ارتباط دارد . از سوی دیگر قرار گیری یک کوهنورد در باندی به نام باند مستقل و یا باند فدراسیون در این آمار و حوادث دارای حساسیت فراوانی است . که این حساسیت مانع از شفافیت و اعلام جزئیات در حوادث می شود .

اما مسئله  ای که می خواهم به آن بپردازم شرایط حاکم در جامعه ی کوهنوردی است که از یک سو در جبهه گیری های موجود و منافع گاه و بی گاه قرار گرفتن برخی چهره ها مانع از صحیح دیدن و صحیح تحلیل کردن واقعه می شود . باری – جامعه ی کوهنوردی به اعتقاد من برای حوادث هیمالیا نوردی کشور آمادگی لازم را ندارد چراکه تحلیل واقع بینانه ای از ضعف آموزش ندارد و این ضعف آموزش در سطوح مختلف مربی گری قابل لمس است . مربیانی در کشور اقدام به برگزاری دوره های یخ و برف می نمایند که در ارائه ی طرح درسشهایشان اکتفا نموده اند به چند خط نوشته و بار سنگین عدم تجربه در این وادی و عاجزند از ارائه ی پاسخی ساده به برخی سوالات کاملا ساده و پیش پا افتاده !

اگر بخواهیم حوادث سالیان اخیر هیمالیا نوردی کشور را از نظر بگذرانیم می توان به اشتباهات بسیار ساده پی برد که دلیل از عدم باور به آن آموزشهاست .

محمد اوراز ، اعتمادی فر ، ناصری ، اسفندیاری ، بهالو ، میرشکاری و … همه در اثر ساده ترین اشتباهات جانشان را در این راه از دست دادند ! و این یک فاجعه است که ما برایش خود را آماده نکرده ایم …

حال به نظر می رسد سیاست فدراسیون کوهنوردی به جای آماده سازی افکار عمومی و بیان واقعیت از هیمالیانوردی کشور در تلاش است با سانسور واقعیات و شانتاژ خبری در اعلام حوادث همه چیز را عادی نشان دهد و بروز این حوادث را اتفاقی ! این سایست نشان می دهد متولی کوهنوردی کشور در تلاش نیست این بیماری مضمن را علاج نماید بلکه با ارائه ی قوانین دست و پاگیر همانند مجوز شورای برون مرزی قصد دارد دسترسی به هیمالیا را محدود نماید تا این ضعف به چشم نیاید . در صورتی که واقعیت هیمالیانوردی کشور فاجعه بار است و چه خوش شانسی هایی که برای بسیاری از این چهره های روز که گاه گداری به 8000 متری ها می روند مانع از حادثه ی منجر به مرگ شود .

به گمانم زمان برای اعلام واقعیت و ضعف های بزرگ فکری هیمالیانوردان در بعد آموزشی فرارسیده و جامعه ی کوهنوردی باید بپذیرد هنوز هیمالیانوردی کشور به بلوغ نرسیده و امکان هر نوع اشتباه ساده برایش موجود است . و بهتر است واقعیت های هیمالیانودری و جزئیات حوادث به طور کامل فارغ از جناح بندی ها ارائه شود تا این واقعیت تلخ را همگان بپذیرند و راه بر عدم توجه به مسائل فنی بسته شود ! اما به نظر می رسد اکنون تحریم های اقتصادی به کمک فدراسیون آمده است و یک تنه راه هیمالیانوردی را بسته است تا هویدا شدن این ضعف ها به درازا بکشد و چه بسا اگر ارزش پولی این کشور افزایش یابد چه فاجعه هایی در انتظار ورزشکارانمان است .

به شخصا از این ارزش پولی و اوضاع نابسامان اقتصادی ممنونم …

شعاعی با هلی کوپتر 12000 دلاری به بیس کمپ مانسلو رفت ؟

بنا به گزارش دریافتی از منطقه ی مانسلو محمود شعاعی در یک اقدام صرفا تبلیغی پس از باخبر شدن از مرگ زنده یاد جعفر ناصری با یک هلی کوپتر به کاتماندو رفت و سپس با یک پرواز دیگر خود را به بیس کمپ مانسلو رساند .

از سوی دیگر امید آ محمدی و حسین صالحی در وضعیت بسیار بدی قرار داشتند به طوری که دست و پای هر دو نفر دچار سرمازدگی شدیدشده است و با این حال خود را به سختی به بیس کمپ رسانده بودند که کوهنوردان خارجی هم بر وخیم بودن حالشان تاکید داشتند . و تاکید کرده بودند که حتما باید با هلی کوپتر به کاتماندو برگردند که متاسفانه وضعیت یکی از این کوهنوردان وخیم گزارش شده است

در این حال محمود شعاعی برای تبلیغات مبلغ 10 تا 12 هزار دلار صرف هزینه ی اجاره ی هلیکوپتر نموده است که با بازگشتش احتمالا به 18000 دلار نیز افزایش خواهد یافت !

محمود شعاعی با علم به اینکه هیچ کاری از دستش بر نمی آید ین هزینه ی سنگین را برای تبلیغات صرف نموده است 

به محض اطلاع از وضعیت سرمازدگی کوهنوردان سید حسین صالحی و امید آ محمدی در این خصوص اطلاع رسانی خواهد شد . همچنین به محض دریافت متن خبر مربوط تبلیغات برای شعاعی و آخرین وضعیت سفر هوایی ایشان اطلاع رسانی خواهد شد .   

محمود شعاعی در جریان مرگ دکتر سعید بهالو نیز در یک اقدام تبیلیغاتی بی حاصل به تیلی چوپیک رفته بود!


پی نوشت : 

بر اساس گزارش کوه نوشت : یک فروند بالگرد برای جستجو !!! و همچنین انتقال آمحمدی و صالحی جهت  به کاتماندو فرستاده شده است. 

به بهانه مرگ زنده یاد جعفر ناصری ...

خبر تلخ بود اما غیر قابل تصور نبود و کسی از این خبر فکر نمی کنم شوکه شده باشد دلیلش بسیار ساده است . عادت کرده ایم به این رفتن ها اما در اولین برداشت و تحلیل به این نتیجه میرسیم که شاید یک اشتباه کوچک و یا تخلیه انرژی بودن باعث این اتفاق شده است ...

صرف نظر از دلایل این حادثه دوست دارم از زاویه ای دیگر به این موضوع نگاه کنم و این سوال را بازگو کنم که نقش جامعه ی کوهنوردی در این حوادث چیست ؟

اگر پلی بزنیم به مرگ زنده یاد لیلا اسفندیاری ، زنده یاد میرشکاری ، زنده یاد جعفری ، زنده یاد اعتمادی فر، دکتر سعید بهالو  و ... می توان یک موضوع مشترک را به عنوان عاملی تاثیر گذار یافت .

متاسفانه فشاری که جامعه ی کوهنوردی بر این ورزشکاران اعمال می کند به زعم من یکی از مهمترین عوامل بروز این حوادث است . لیلا اسفندیاری شب قبل از صعودش به ناتوان بودن تحریک شده بود و صعود نانگاپارباتش و همچنین تلاشش بر کی تو فشاری بسیار زیادی را متوجه ش کرده بود ، عیسی میرشکاری قرار نگرفتن در تیم ملی و عدم اعتماد مسئولین فنی فدراسیون را می توان از انگیزه هایش به شمار آورد .

مهدی اعتمادی فر اعتماد به نفسی که از باور جامعه گرفته بود در سهل پنداشتن دائولاگیری بی تاثیر نبوده است و تلاش ناموفقش در دائولاگیری و ...

اما فارغ از این مباحث وضعیت کوهنوردان زنده ی ما چگونه است؟ محمود هاشمی در گاشبروم یک ، مقبل و فکر کنم حمید ناصری در لوتسه ، احسان پرتوی نیا در آناپورنا ، نعمت الهی در دائولاگیری و ... همه از خوش شانسهای هیمالیانوردی این سالیان بوده اند که با خوش شانسی محض زنده مانده بودند ...

اما کسی عملکرد آنها را نقد نکرده است و حتی در گزارشها هم به آن اشاره نشده است . چندی پیش عظیم قیچی سازهم به باور من به خاطر فشار جامعه ی کوهنوردی سعی در صعود به هر قیمتی داشت و او نیز از کمپ های سه به دو از خطر بهمن جست و ساعاتی پس از وی کوهنورد مجارستانی دچار حادثه شد ...

آما آیا تلاش لیلا ، عظیم ، محمود هاشمی ، مهدی اعتمادی فر ، داود خادم و ... یک ماجراجویی جسورانه است که نباید نقد کرد و یا آن را سرزنش نمود یا می بایست این تصمیم که گاه با بدشانسی و یا خوش شانسی همراه بوده است را به عنوان بخشی از این ماجراجویی ستود؟

آیا زمان آن فرا نرسیده که جامعه ی کوهنوردی از کوهنوردان کشور صعود قله به هر قیمتی نخواهند ؟ با علم به اینکه کوهنوردی همچون عظیم بسیار مقتدرانه می تواند در این برهه از دوران ورزشی و حرفه ای ش تلاش نماید اما نقش عوامل طبیعی را به عنوان عاملی که می تواند هر کوهنوردی را زمین گیر نماید را باور داشته باشند و انتظارات و فشار را از  دوش ورزشکاران بردارند؟

بد نیست به ایرج معانی اشاره نمایم ایرج معانی در دو صعود گاشربروم دو و ماکالو بسیار منطقی و بدور از هیجان تصمیم به بازگشت می نماید در صورتی که اگر ادامه می داد ممکن بود دچار حادثه شود اما تصمیمش بسیار منطقی بود که به گمانم باید تقدیر کرد و برای تلاشش ارزش قائل بود چراکه در آن شرایط توانست وضعیت خود را با موقعیتش تطبیق دهد و منطقی ترین تصمیم را بگیرد . در نهایت با این رویه که در پیش گرفته ایم هر سال شاهد جعفر های ناصری خواهیم بود . 

جعفر ناصری دومین ایرانی جان باخته ی مانسلو

خبر تلخ مرگ جعفر ناصری سال 1391 را همچو سال گذشته بی نصیب نگذاشت . جعفر ناصری روز گذشته موفق به صعود قله ی مانسلو شده بود که در پی سقوط در ارتفاع بالای 8000 متری جانش را از دست داد . وی سابقه ی عضویت در تیم هیئت استان تهران در صعود به نان پیک را داشته است . 

جعفر ناصری دومین ایرانی جان باخته در مانسلو است . سال گذشته زنده یاد عیسی میرشکاری نیز در همین قله پرواز کرده بود . 

روحش  شاد