18 اردیبهشت انتخابات انجمن کوهنوردان ایران

انجمن کوهنوردان ایران روز 18 اردیبهشت هیئت رئیسه ی جدید خود را خواهند شناخت و بر 4 سال مدیریت اعضای فعلی خاتمه خواهند داد . در این چهار سال انجمن دچار فراز و نشیبهای فراوان شد و بخشی از اعضای هیئت مدیره به طور کلی نقش پر رنگی را در این تشکل بازی نکردند یا دست کم ما ندیدیم . اما در مجموع می توان گفت ملایم ترین مواضع و بی آزار ترین انجمن کوهنوردی را در این چهار سال شاهد بودیم البته در سوی دیگر فدراسیون خشن ترین و رادیکالترین مواضع را در قبال آن بکار برد . 

هیئت مدیره ی جدید می تواند از میان طیف میانه رو انجمن انتخاب شود که در آن صورت روال انجمن تغییر چشمگیری نخواهد داشت و باید نشست و به تغییر و تحول فدراسیون نگاه کرد تا بتوان سیمای آینده ی این تشکل را واضح تر دید اما اگر از میان اعضای رادیکال تر انتخاب شوند شرایط می تواند به دو سمت و سو برود یا آنچنان اوضاع وخیم خواهد شد که تنش ها بی سابقه باشد که بعید میدانم ! یا اینکه انجمن طیفی از اعضای میانه رو را از دست می دهد و نیروهای جوان تر و رادیکال تر به آن ملحق می شوند . در هر صورت آینده ی انجمن با اینده ی فدراسیون گره خورده است و مادامی می توانیم با قاطعیت بیشتر در مورد ان صحبت کنیم که چهره ی فدراسیون آینده از میان مه بیرون بیاید . اما چیزی که پرواضح است فدراسیون کوهنوردی چندان تمایلی به حضور و عرض اندام انجمن ندارد چه یک مدیر به ظاهر میانه رو باشد چه مدیری همچو شعاعی که شمشیر را از رو می بندد . به هر جهت حضور سازمانهای مردم نهاد برای سیستمی که خود را رقیب آن می پندارد خوشایند نیست . مادامی می توان خوشبین بود که تا حدودی این نوع روابط عادی سازی شود که فدراسیون کوهنوردی خود را رقیب این جریان نپندارد و تا آن نقطه فاصله ای قابل اعتنا وجود دارد .

این ره که تو می روی به ترکستان است ( انجمن کوهنوردان )

مرحوم فرشاد خلیلی در یکی از جلسات تدوین اساسنامه انجمن کوهنوردان (نقل به مضمون) می گفت: " فعالیت هایی که در این اساسنامه برای انجمن ذکر شده است از عهده چند وزارتخانه هم بی نمی آید." اگر اشتباه نکنم سال 79 بود. کاملا با او موافق بودم. در میان شرح فعالیت هایی که برای انجمن کوهنوردان ذکر شده است، احتمالا به تقلید از UIAA، استانداردسازی وسایل کوهنوردی هم گنجانده شده است. جدا از فعالیت های بسیار متنوع و غیر واقع بینانه، در همان جلسات صحبت از این بود که انجمن نباید رقیب فدراسیون باشد، که باید از اجرای مستقیم برنامه های کوهنوردی بپرهیزد، که در فقدان یک نهاد سراسری در دفاع از حقوق کوهنوردان، باید نماینده کوهنوردان از هر کجای ایران باشد، و ایده آل هایی از این قبیل.

 من در مجموع آدم خوشبینی هستم، اما چندان امیدی به تحقق این آرمان ها نداشتم. می دانستم در عمل تعداد زیادی این اساسنامه را نخواهد خواند یا آن را جدی نمی گیرند. می دانستم آنچه تبدیل به هویت انجمن خواهد شد برگرفته از منش موسسین و فعالان آن خواهد بود نه اساسنامه. می دانستم بسیاری از کسانی که از فدراسیون کوهنوردی رانده شده اند و همچنان مایل به کار تشکیلاتی هستند خانه امن خود را در انجمن پیدا خواند نمود و در عمل به رقابت پیدا و پنهان با فدراسیون کوهنوردی خواهند پرداخت.

ادامه ی متن را به قلم رامین شجاعی در داستان کوه بخوانید :

http://dastanekouh.blogfa.com/post-39.aspx

پرسش از  انجمن کوهنوردان ایران !

ضمن تبریک رفع تعلیق از انجمن کوهنوردان ایران به اعضای هیئت مدیره ، سوالی که شاید برای بسیاری از کوهنوردانی که دوست داشته باشند به عضویت در انجمن کوهنوردان ایران در بیایند مطرح باشد را لازم دیدم رسما از شما بزرگواران به نیابت از تمام علاقه مندان به عضویت در آن تشکل بپرسم !

1- با توجه به تغیرات بسیار زیادی که در کوهنوردی دنیا رخ داده است ؛ انجمن کوهنوردان ایران توانسته است جایگاه کوهنوردی کشور را به چه حدی برساند؟

جایگاه قبلی کوهنوردی در چه سطحی بوده است و انجمن کوهنوردان توانسته است چه تغییری در این جایگاه بدهد؟

2- در اساسنامه ی انجمن کوهنوردان چندین مورد قید شده است که شاید برای بسیاری از کوهنوردان کشور جالب باشد که برای این موارد مثال هایی عینی بیاورید که در این چهارچوب چه قدمهایی برداشته شده است ؟

  • پشتیبانی از کوه نوردان و سازمان های کوه نوردی و تبیین حقوق آنان
  • کمک در امر جستجو و امداد کوهستانی
  • کمک در تعریف استانداردها و نظارت بر ایمنی و کیفیت وسایل کوه نوردی
  • پشتیانی از حرکت های نو و خلاق در کوه نوردی با توجه به معیارهای جهانی این ورزش.

 پیشاپیش از حسن توجه شما به پاسخ گویی به افکار عمومی به نیابت از جامعه ی کوهنوردی تشکر می نمایم.


 پی نوشت : این پرسش در صورت عدم پاسخگویی انجمن کوهنوردان ایران به صورت مستمر منتشر خواهد شد 

انجمن یک گام به جلو ! فشار به انجمن یک جریان سازی کاذب است

چند روز گذشته نامه ای به انجمن کوهنوردان ایران ابلاغ شده است که نشان از رفع تعلیق انجمن است از سوی دیگر جامعه ی کوهنوردی نتوانسته است نگرانی خود را از بند دو این نامه مخفی نماید اما به زعم بنده رفع تعلیق انجمن گامی به جلو بوده است .

اما فکر میکنم می بایست فشار را از انجمن کوهنوردان برداشت چراکه در زمان ریاست شعاعی همین گام به جلو یک شکست برای تمام قدرت و توان محمود شعاعی و فدراسیونش است . از سوی دیگر ما در آستانه ی تغییر و تحول در فدراسیون کوهنوردی هستیم و به زودی می بایست صندلی استبداد شعاعی خالی شود و شخص دیگرذی بر این صندلی تکیه نماید .

ادامه ی حیات انجمن به عنوان یک سازمان مردم نهاد در گرو سیاست فدراسیون آتی است . به همین خاطر امیدوارم دوستانی که در بخش کامنتینگ وبلاگهای کوهنوردی سعی در پاسخ خواهی از انجمن هستند اجازه بدهند این موضوع را پس از پایان کار شعاعی در فدراسیون آتی پیگیر شوند .

تلاش برای فشار به انجمن کوهنوردان آنهم به صورتی کاذب و غیر واقعی در این مرحله که انجمن به پیروزی دست یافته است منطقی به نظر نمی رسد و بیشتر سعی بر کمرنگ کردن شکست فدراسیون و انداختن توپ در زمین انجمن است .

این شکست فدراسیون و  پیروزی مقطعی انجمن را به جامعه کوهنوردی تبریک می گویم


پی نوشت :

به غیر از آقای موسوی که به عنوان بدترین نامزد فدراسیون کوهنوردی نامش جلب توجه می کند ، ما بقی چهره ها پتانسیل مناسبی جهت تعامل و همکاری با دیگر جریانات کوهنوردی را دارند .

چهره هایی نظیر کاوه کاشفی ، رضا زارعی و رضا بهادرانی ,...

پی نوشت دو :

نام نویسی ریاست فدراسیون کوهنوردی با توجه به طولانی شدن مدت سرپرستی شعاعی به گمانم منحل شده است و می بایست این چهره ها در صورت صلاحدید وزارت ورزش و جوانان اقدام به ثبت نام مجدد نمایند. 


رفع تعلیق ؛ شکستی دیگر برای محمود شعاعی ...

رفع تعلیق انجمن کوهنوردان ایران چند پیام در پی داشت . نخست اینکه روند شکست خوردگی محمود شعاعی استمرار پیدا کرد و بار دیگر ثابت شد فدراسیون کوهنوردی توانی فراتر از یک نهاد کوچک ورزشی ندارد . و این قدرتی که فدراسیون کوهنوردی دارد به اندازه ی همان اعتبار  ناچیزی است که دریافت می کند .

و در وهله ی دوم یک تلنگر به انجمن کوهنوردان ایران بود که چه با فدراسیون کوهنوردی متواضعانه برخورد نمایند چه قد علم کنند نتیجه یکی خواهد بود و آن عناد و دشمنی فدراسیون با این جریان است که امیدوارم مسئولین انجمن به این موضوع واقف شده باشند که چه خوش خدمتی نمایند و چه در جایگاه خودشان باشند نتیجه همان خواهد شد .

از طرفی محمود شعاعی در حال حاضر سریالی از ناکامی را در این مسیر تجربه کرده است که اگر شخص رئیس فدراسیون از این جریانات و شکستها پند بگیرد به قول معروف باید دم خودش رو رو کولش بگذاره و سخیفانه از فدراسیون برود .

این ناکامی فدراسیون را به مستبدانی که سعی در انحصاری کردن کوهنوردی کشور در چهارچوب فکری خودشان داشتند تسلیت می گویم و برای انجمن کوهنوردان ایران نیز اندکی شجاعت و تداوم موفقیت آرزو می کنم.


چرا محمود شعاعی به یک چهره ی مستبد تبدیل شد؟!

صحبت کردن از شخص محمود شعاعی ریاست فدراسیون کوهنوردی به غایت آسان است چراکه از این دست افراد به ندرت می توان یافت و خوی و شخصیت و افکار این افراد انگشت شمار هستند . محمود شعاعی شخصیتی برون گرا دارد و همواره با رفتارش نشان داده است که چه می خواهد و همان چیزی هم که خواسته است با تمام توان در پیش تلاش کرده است .

اگر بخواهیم با رئیس فدراسیون های قبلی ( آقا جانی و هوایی ) مقایسه اش کنیم روحیه ی برون گرایی که در ذات شعاعی است را نمی توان در آن دو نفر دید .

رفتار و سیاست های فدراسیون کوهنودی در این سالیان دستخوش تغیرات فراوانی بوده است که در این قسمت به شکلی اجمالی به آن پرداخته شد . اما اتمام حضور شعاعی در پست ریاست فدراسیون کوهنوردی راه را برای یک عملیات انتحاری علیه آنچه خطر برای سازمان کوهنوردی دولتی می داند باز کرده است .


از مشخصه های تفکر وی به نسبت وقایع کوهنوردی کشور می توان به هراس وی از جریان کوهنوردی غیر فدراسیونی اشاره کرد . نمونه های بسیاری در تائید این مشخصه ی وی  می توان مثال زد. به طور مثال در سال اول حضور وی در ریاست فدراسیون کوهنوردی اگر به مصاحبه ها و سخنرانی های وی دقت کنیم و یک بار دیگر آرشیو این مصاحبه ها را از نظر بگذرانیم میتوان عدم میل شعاعی به رقابت درسطح 8000 متری را از لابلای کلامش یافت . وی بارها تاکید کرده بود که قصد دارد هیمالیانوردی پایه را در ایران گسترش دهد و تمایلی به تشکیل تیم های ملی و صعود های 8000 متری ندارد هرچند در این راه به زعم بنده شکست خورد. از سوی دیگر جریانی در کوهوردی کشور به راه افتاده بود که شعاعی گمان نمی کرد انچنان قوت بگیرد . آنهم جریانی بود به نام کوهنوردان مستقل که راه خود را نتوانستند از کانال فدراسیون پی بگیرند و تصمیم داشتند مسیری غیر از آنچه که فدراسیون ترسیم نموده است را در پیش بگیرند .

شعاعی ابتدا این جریان را جدی نگرفت اما صعود تیم نانگاپاربات باشگاه دماوند تا حد زیادی معادلات را به هم ریخت ! عده ای جوان و پر انگیزه در تلاش برای رقم زدن فصل نوینی از کوهنوردی کشور بودند . از سوی دیگر فدراسیون کوهنوردی در نخستین گام نتوانست آنچنان که باید راهشان را سد نماید . شعاعی نمی توانست نارضایتی خود را از این جریان مخفی نماید و حادثه ی مرگ زنده یاد نعمتی فضا را برای برون گرایی وی باز کرد ...

پس از مرگ زنده یاد نعمتی فدراسیون هرچه در توان داشت برای سرکوب جریان مستقل دریغ نکرد و هدف خود را نه فقط تیم نانگاپاربات  قرار داده بود بلکه کل جریان کوهنوردی مستقل برای فدراسیون هدف گذاری شد .

مرگ سامان و حوادث لنین بهانه ای خوب برای فدراسیون بود تا از تمامی امکانات رسانه ای خود از جمله صدا و سیما جهت سد کردن راه این جریان استفاده نماید .

شعاعی از این زمان به بعد اندکی پرخاشگرانه تر رفتار می نمود که حتی در مصاحبه ها و شو های تلویزیونیش این خشم و نفرت کاملا قابل تشخیص بود . اما ماجرا به همین جا ختم نشد تیم اتاق فکر شعاعی برای مسدود کردن کوهنوردی خارج از کنترل خود برنامه ای دیگر ریختند که از آن به عنوان اعطای مجوز شورای برون مرزی نام بردند که از همان ابتدا مورد انتقاد بسیاری از کارشناسان بود . اما پروژه ی مجوز شورای برون مرزی چندان نتوانست فدراسیون و شعاعی را به هدف خود برساند .

تیم هیمالیا نوردی امید ایران پس از آنکه در رنامه ی تیلی چوپیک دچار حاشیه و حادثه شد شعاعی از لاک خود بیرون آمد و شمشیرش را از رو بست . دیگر از فدراسیون شعاعی شعاری به نام امید و هیمالیا نوردی پایه شنیده نشد بلکه در کمال نا باوری فدراسیون خود به عنوان یک باشگاه به تکاپو افتاد تا اعتبار از دست رفته ی خود را به ظاهر باز پس گیرد .

تیم ملی ، واژه ای که این بار در سیاستی کاملا در تناقض با شعارهای اولیه ی فدراسیون شکل گرفت و تیمی متشکل از چند کوهنورد ایرانی تحت عنوان تیم ملی به دائولاگیری اعزام شدند ...

از صعود دائولاگیری می توان برای فدراسیون کوهنوردی به  یک قمار بد یاد کرد چراکه توان تامین مالی چنین برنامه ای آنهم از مسیر نرمال و بدون هدف صرفا یک رقابت خانمان برانداز بود که هیچ دستاوردی نداشت . اتاق فکر شعاعی در این تصور بود که جریان مستقل یک جریان ضعیف است و توان رقابت با صعود های نرمال با هزینه ی دولتی را ندارد . اما با صعود دائولاگیری فدراسیون توان خود را نیز برای رقابت ضعیف دید و توانایی تقبل و تامین چنین برنامه هایی را در خود نمی دید .

از دیگر سو تنفر از جریان غیر فدراسیونی و تکاپوی این جریان در روحیات شعاعی تاثیرات بدی گذاشته بود که سعی داشت با هر وسیله ای که در اختیار دارد این جریان را سرکوب نماید .

اما تیم باشگاه آرش و مسیر جدیدشان بر روی برودپیک برای فدراسیون موقعیتی مناسب دست داد تا به تماشای این تلاش بنشیند و آرزو نماید اتفاقی همچو نانگاپاربات برای این تیم رخ دهد و بتواند از کانالی دیگر این صعود را به رگبار اتهام ببندد.

حال همه دکتر سعید بهالور را به فراموشی سپرده اند و یک چهره ی دیگر می تواند فدراسیون را به لحاظ روانی ارضا نماید . اما شانس با فدراسیون یار نبود و تیم برودپیک به سلامت به کشور بازگشتند ...

اما در این بازی که فدراسیون به تصور بروز حادثه با حفظ ظاهری کاملا منطقی سعی داشت تیم را با بحران روبرو سازد . و این بحران را با بروکراسی اداری در سال بعد و بهانه های عجیب و غریب به تیم تزریق می کرد تا به هر وسیله ممکن مانع از رسیدن تیم برودپیک به هدف اصلیشان شود . فدراسیون سال نخست این تیم در اشتباه محاسباتی که داشت بازی را باخت و در سال دوم در تلاش برای جبران باخت گذشته ی خود بود که در نهایت این تلاش نیز بی نتیجه ماند .

صعود تیم برودپیک از مسیری جدید که طرح چندین ساله ی رامین شجاعی  و باشگاه آرش بود از جنبه های فراوانی فدراسیون را زیر سوال می برد. فدراسیون در این سالها تمام تبلیغات خود را در صعود های نرمال به قلل 8000 متری بنا نهاده بود و صعود از مسیر جدید یک قله ی 8000 متری آنهم در قراقروم می توانست تمامی رزومه ی فدراسیون را به یک باره تحت الشعاع قرار دهد  و همین امر آنچنان در دل شعاعی و اتاق فکرش هراس راه داده بود که چهره هایی همچو رضا زارعی نیز نتوانستند نارضایتی خود را از چنین برنامه ای مخفی نمایند .

فدراسیون کوهنوردی از سویی توان رقابت نداشت و از طرفی نیز در چندین قماری که خود را درگیر کرده بود سربلند بیرون نیامده بود از این رو شعاعی در تلاش برای بحران سازی بود و همچنین سرکوب چهره هایی که از وی می گفتند و نمونه ی آخر این سرکوب را می توان در شکایت از بابازاده جست !

کیومرث بابازاده چهره ی مناسبی بود برای فدراسیون که شخص محمود شعاعی حداقل بتواند ناکامیش را در سد کردن راه تیم برودپیک بر سر رئیس باشگاه خالی نماید تا از به لحاظ روانی روحیه ی برون گرایی خود را به عموم نشان دهد و بتواند به ظاهر شکست عملی خود را از جریان برودپیک وارونه نمایش دهد که بازهم نتیجه ی طرح شکایت نیز یک اشتباه فردی بود .

بسیاری از نزدیکان شعاعی که در اتاق فکر وی بودند در شکایت از بابازداه خود را به حاشیه راندند و نخواستند اشتباه گذشته ی خود را دوباره تکرار نمایند .

اما کینه ی شعاعی از کوهنوردی خارج از چهارچوب فدراسیون و همچنین بی اعتنایی این جریان به فدراسیون کوهنوردی و رانده شدن فدراسیون در حاشیه ی کوهنوردی کشور وی را از طرح شکایت مصمم کرد تا به هر شکلی که شده است بتواند شخصا از کیومرث بابازاده انتقام بگیرد .

اما این بار تک و تنها و بدون همراهی دوستان همفکر سابقش !

شعاعی این بارهم بازی را باخت و ناچار شد شکایت خود را پس بگیرد . اما همچو فردی که در باتلاق افتاده باشد و هر آن احتمال غرق شدن خود را میدید به هر ریسمانی چنگ زد تا دوره ریاست وی به پایان رسید . اما این چنگ زدن به هر ریسمان را در آخرین تلاش های خود برای تعلیق انجمن کوهنوردان پی گیری کرد تا شاید برای بار نخست اندکی روحیه تنفر و کینه اش التیام یابد ...

وجود شعاعی در ریاست فدراسیون کوهنوردی پر است از ماجرا های گاه تلخ و گاه خنده دار و هر بار شکست پشت شکست و ناکامی پشت ناکامی دستاورد سنگ اندازی کینه افکنی شعاعی و همفکرانش در فدراسیون کوهنوردی بود .

انجمن کوهنوردان در دوره ی شعاعی فعلا تعلیق شده است و صحبتها در خصوص جزئیات جلسات و جمع آوری اسناد بر علیه انجمن کوهنوردان را به آینده ای نزدیک موکول می کنم. تا شاید این بار ذهن آشفته و خسته ی شعاعی بیش از این درگیر ناکامی هایش نشود.

سخن از آنچه در این سالها در کوهنوردی کشور گذشت بسیار است اما متن فوق بخشی از رویدادهای مهمی بود که شعاعی را به سمت یک انسان برون گرا و بسیار عصبی سوق داد که بتواند به معنای واقعی کلمه کینه ی خود را از هر جریان غیر خودی نشان دهد . من از محمود شعاعی به عنوان مستبد شکست خورده نام می برم که هیچ گاه نتوانست آنچه را که می خواهد و در آرزویش است حتی با پیاده کردن سیستم استبدادی به دست بیاورد . آنچه از وی ماند کوله باری از تنفر و کینه از جامعه ی کوهنوردی است و صد البته ذهنی آشفته و عصبی !

روزگار خوشی را برای مستبد شکست خورده ی کوهنوردی ایران در پایان ریاستش آرزو میکنم .



پی نوشت : 

در این مقال سعی شد به چند مورد از مسائلی که فدراسیون و جامعه ی کوهنوردی با آن درگیر بوده اند اشاره شود اما سخن از فدراسیون و ریشه ی استبداد حاکم در این نهاد بسیار وسیع تر و قابل بحث تر از این است . به زودی در خصوص دلایل حمله و سعی در انکار و نابودی انجمن کوهنوردان ایران انگیزه های فدراسیون و  پیامدهای احتمالی این رفتار خواهم نوشت. 

از تعلیق انجمن کوهنوردان تا تحریم جشنواره بیستون !

تعلیق انجمن کوهنوردان ایران در چند ماه گذشته فصل جدیدی از روابط را می تواند رقم بزند ! در این فاصله که انجمن تعلیق شده است برخی از وب نویسها و پیشکسوتان کوهنوردی به سهم خودشان در این خصوص واکنش نشان دادند و برخی هم از این تعلیق خوشنود بودند .

اما بنده عمیقا بر این باور هستم که انجمن کوهنوردان در جایگاه واقعی خودش نبوده و نیست و در این چند ساله فعالیتهایش بیشتر باعث ریزش شده است تا جذب حمایت انسانی .

انجمن کوهنوردان نهادی مردمی است که می توانست با استقلال عمل ، عدم محافظه کاری به جذب حداکثری در نیروی انسانی دست بزند و این نیروی انسانی خود پشتوانه ای عظیم بود برای هر نوع اعمال فشار در قبال کج رفتاری فدراسیون کوهنوردی !

اما ما انچه از انجمن در این سالیان دیدیم چیزی جزمحافظه کاری و دست به عصا بودن نبود و این نوع رفتار متواضعانه آن چیزی نیست که در اساسنامه ی انجمن کوهنوردان درج شده است .

 اما سوالی که شاید ذهن مخاطبان را درگیر خود نماید این است که تعلیق انجمن کوهنوردان چه تاثیری بر کوهنوردی کشور خواهد گذاشت؟

به زعم بنده وجود یا عدم وجود انجمنی نحیف و بی خطر برای سازمانهای دولتی ، هیچ تاثیری در روند کوهنوردی کشور نخواهد گذاشت ! حداقل این انجمن چنین بود که در میان منتقدان فدراسیون کوهنوردی نیز چندان تعلیقش احساسات بر انگیز نبود . اما تعلیقش می تواند حداقل راه را برای شکل گیری نهادهای مردمی اندکی رادیکال تر باز نماید .

حال اگر انجمن از سر راه برداشته شده باشد آنهم انجمنی بی خطر قطعا نهادهای بعدی شاید نه با نام انجمن اما با نامهای کانون و ... شکل خواهد گرفت . پس باید به سهم خودم بابت تعلیق انجمن کوهنوردان بی خطر ایران به فدراسیون کوهنوردی دست مریزاد گفت !

و اما در خصوص تحریم جشنواره ی بیستون !

بی شک اگر یکی از مهمترین فعالیتهای انجمن که می بایست بسیار قبل تر از تعلیقش انجام می داد را نام ببریم همین تحریم جشنواره بود . جشنواره ای که به پیشنهاد انجمن به راه افتاد . تحریم ، نافرمانی ، بی اعتنایی و نادیده گرفتن سازمانهای تکرو و منفعل قطعا یک ابزار حیاتی در اعمال فشار است ! این اعمال فشار کمترین تاثیری که داشته باشد می تواند صدای منتقدین را به گوش نهادهای بین المللی و افراد خارج از گود برساند . از این رو تحریم جشنواره را به عنوان اعمال فشار و صد البته نوش دارو پس از مرگ سهراب بسیار شایسته می دانم  و ای کاش این نوع رفتار را پیش از آنکه آب از سر بگذرد از انجمن می دیدیم .

انجمن بسیار دیر تر از آن زمانی که می بایست به دنبال یافتن جایگاه واقعی خود می گشت که برای یک نهاد مردمی که می توانست رهبری جریانات کوهنوردی کشور را به شکلی غیر رسمی در دست بگیرد و اکثریت نیروی انسانی فضای کوهنوردی را زیر چتر خود ببرد بسیار دیر بود . 


پی نوشت » اساسنامه مختصر  انجمن را مطالعه نمایید

جایگاه واقعی انجمن کوهنوردان ایران کجاست؟

مدتها بود عملکرد انجمن کوهنوردان ایران برایم حاوی نکاتی بود که بخشی از دغدغه های ذهنی ام را شامل می شد . و یک سوال بی جواب که براستی جایگاه انجمن کوهنوردان ایران کجاست؟

با بررسی اجمالی نسبت به عملکرد انجمن در سالیان اخیر به شکلی محسوس میتوان ضعف و یا عدم اعتماد به نفس را در رویه ی پیش روی انجمن دید .

به گمانم شکل گیری  NGO  ها در راستای رفع نمودن کاستی های سازمانهای متولی حیطه های مختلف است که به باور بخشی از جامعه ی کوهنوردی تشکلی همانند انجمن کوهنوردان می توانست و یا می تواند چنین جایگاهی داشته باشد .

در این سالیان اخیر فعالیتهای فدراسیون کوهنوردی همانطور که پیشتر در این وبلاگ اجمالا به آن پرداخته شد دارای کاستی های فراوان بود و در این بین نقش ان جی او های مستقل نتوانست گره از کار کوهنوردی کشور بگشاید .

انجمن کوهنوردان با این ایده که می تواند در نقش نماینده ی جامعه ی مستقل کوهنوردی ایران عمل نماید ضعف های سیستم دولتی را با پشتوانه ی مردمی خودش جبران نماید و در همین راستا بتواند از قدرت خود که بر گرفته از نیروهای متخصص و پر شمار است در جهت پیشبرد مسائل کلان کوهنوردی استفاده نماید اما متاسفانه در عمل چیزی خارج از آن را مشاهده کرده ایم .

همواره انجمن کوهنوردان ایران در ذهن من به سان یک کوهنورد خسته بوده است که نه توان به حرکت وا داشتن داشته است و نا باور به این توان !دلیلش هم به گمانم عدم اعتماد به نفس و باور به  نیروهای پشتیبان خودش می توان جست. 

ساختار انجمن دارای ایراد اساسی است از این نظر که کوهنوردان سراسر کشور در مسائل راهبردیش کمترین نقش را دارند و یا سیستم معمول آن کمتر به مناطق دیگر کشور امکان حضور فعالانه داده است . یا اگر بخواهیم بسیار خوش بینانه در نظر بگیریم فضای حاکم در انجمن برای کوهنوردان سراسر کشور دارای جذابیت و انگیزه نیست .

بخش بزرگی از کوهنوردان از سیستم بیمار فدراسیون و سیاستهای کلی اش فاصله گرفته اند و در باورشان یک تشکل مستقل می تواند نقش موازی در رساندن انان به مقصود باشد .

حال این مقدمه چینی برای آن است که بگویم دلایل این عدم حمایت و یا بی تفاوتی جامعه ی کوهنوردی به نسبت انجمن کوهنوردان که روز به روز بیشتر شاهدش هستیم چیست؟

جامعه ی کوهنوردی با این ایده که می تواند در راستای احقاق حقوق خود از طریق این تشکل اقدام نماید و راه را بر سهل انگاری و غرض ورزی ببندد به انجمن کوهنوردان خوش بین بود اما عملکرد مدیریت این تشکل، آنها را تا حد بسیار زیادی دلسرد کرده است . انجمن کوهنوردان هیچگاه نقش یک تشکل منتقد را نداشته است ، همواره سعی بر این داشته است که برنامه هایش را با دیپلماسی و یا بهتر بگویم کنار آمدن با رفتار ریاست مابانه ی فدراسیون پیش ببرد در صورتی که انتظار جامعه ی کوهنوردی از تشکل های مستقل رفتاری غیر از این است .

در جایی که همه انتظار دارند انجمن به عنوان نماینده ی جامعه ی مستقل کوهنوردی در برابر احقاق حقوق کوهنوردان ، کج رفتاری ، سهل انگاری و غرض ورزی های سیستم موجود نقشی پویاتر و قاطعانه تر داشته باشد شاهد رفتاری آرام و بدور از تنش که گویی اصلا هیچ اتفاقی نیوفتاده است و هیچ حقی از کسی گرفته نشده است رفتار میکند .

سیاستی بسیار نرم و ضعیف که گویی خود به موقعیتش واقف نیست و همین رفتار نرم و در موضع ضعف سبب شده است که جامعه ی کوهنوردی به نسبت این تشکل همانند فدراسیون قطع امید نماید .

دیگر نه خبری از بندهای اساسنامه ی انجمن هست و نه خبری از رفتاری مستقل و سیاستی شفاف و روشن !

هیچ گاه از انجمن کوهنوردان سیاست کلی و راهبردی در خصوص اصلاح برخی کج رفتاری ها ندیده ایم در گزارشهای ماهانه و سالیانه ی انجمن و همواره سعی شده است همانند یک باشگاه کوهنوردی جهت رسیدن به اندک حقوق برحق خود رفتاری نه بر اساس موقعیتش داشته باشد .و یقینا این تصور  برایند تصور جامعه است که هر روز با آن در ارتباطیم .

انجمن با عدم تنظیم صحیح روابط خود با سیستم دولتی پشتوانه ی عظیم خود که همان جامعه ی کوهنوردی است را از دست میدهد .

در یکی از بندهای اساس نامه ی انجمن به صراحت نوشته شده است که " پشتیانی از کوه نوردان و سازمان های کوه نوردی و تبیین حقوق آنان " یکی از اهداف انجمن است چیزی که ما در این سالیان شاهدش نبوده ایم .

درست در جایی که فدراسیون کوهنوردی در ضعیف ترین موقعیت خود قرار گرفته است و مدارک مستندی در خصوص سوء استفاده از موقعیتش در خصوص شرکتهای کوهنوردی ، مبالغ دریافتی فدراسیون با صورت حساب شرکتهای خارجی ، رفتار تبعیض آمیز ، کارشکنی در خصوص برخی چهره های مستقل ، تخریب و پرونده سازی و ... از فدراسیون در دست است اما کوچکترین حرکتی از انجمن را شاهد نیستیم .

انجمنی که می بایست پیش رو در اصلاح و تحت فشار قرار دادن فدراسیون می بود و می بایست راه را بر این نوع رفتار از همان ابتدای کار می بست چراکه سیاسیتهای انجمن در صورتی که پشتوانه ی مردمی داشته باشد به عنوان باورهای جامعه ی کوهنوردی مورد حمایت قرار میگیرد . 

می بایست انجمن چنان رفتار میکرد که از بالا به پایین برای بدنه ی جامعه ی کوهنوردی نقش پیشرو  ایفا می کرد و بدنه ی جامعه ی کوهنوردی بهعنوان سرمایه قدرت و حامی وی مورد استفاده قرار میگرفت .

اعمال سیاستهای درست و به موقع ، اعلام کج رفتاری ها حتی در حد افشای واقعیات ، تلاش برای اعمال قدرت خود بر سیستم کوهنوردی کشور از طریق نیورهای انسانی متخصص و پویای جامعه که می تواند به عنوان ابزار و سرمایه ی انجمن مورد استفاده قرار گیرد همه  ازضعفهای عمده ی انجمن کوهنوردان در خصوص نقشش در قبال بدنه ی جامعه ی کوهنوردی و روابطش با سیستم حاکم  است.

"سکوت" تنها رفتاری بوده است که از انجمن تا بحال دیده ایم و در ذهن من و شاید بخش بزرگی از جامعه این سوال پیش می آید که واقعا آیا زمان تثبیت این قدرت و اثبات این نقش مهم به عنوان NGO  ی مهم کشور فرا نرسیده است؟

آیا انجمن کوهنوردان به این باور نرسیده است که می توان نقشی کاریزماتیک را در رهبری بدنه ی کوهنوردی کشور داشته باشد؟

درست جایی که فدراسیون کوهنوردی در انزوا و ضعیف ترین موقعیت خودش است آیا باور به حمایت بدنه ی جامعه ی کوهنوردی کشور آنچنان بعید است که صرفا می بایست شاهد سکوت باشیم و بس؟

چرا در جایی که بدنه ی کوهنوردی کشور در تلاش برای رساندن صدایشان به مجامع بین المللی هستند این نقش را که انجمن می تواند به واسطه ی موقعیتش بسیار بهتر بازی نماید در پس محافظه کاریش به فراموشی سپردهاست؟

شاید بهترین راه برای انجمن کوهنوردان بازی کردن نقشی پویا تر و استفاده از نیروهای پرانگیزه از سراسر کشور در ساختار انجمن است که اعتماد جامعه به نسبت انجمن را همراه خواهد شد و سپس حمایت قاطعانه از وی دستاورد این تغییر ساختاری است .

نقشی قاطعانه تر برای انجمن میتواند این تشکل را با شخصیتی کاریزماتیک و قدرتی که برگرفته از اعتماد بدنه ی کوهنوردی است بسیار تاثیر گذار تر نماید .

این سکوت انجمن در قبال مسائل روز و خواب زمستانی اش نتیجه ای جز قطع امید از این تشکل و ضعیف تر شدنش ندارد .

جامعه ی کوهنوردی مادامی میتواند انجمن را به عنوان نماینده ی خود بپذیرد و حمایت نماید که قاطعیت و عدالت جویی را از آن ببیند و نقشی محافظه کارانه خصوصا در این مقطع که می تواند نقطه ی عطفی برای انجمن باشد قطعا راه را برای این کج رفتاری همچنان باز می نماید .

متاسفانه در نوع فعالیت انجمن اولویت ها به درستی چیده نشده است . مطمئنا اگر اولویت انجمن یافتن جایگاه واقعی خود  در کوهنوردی کشور باشد راه برای توسعه ی این رشته بهتر و سریع تر از هر نوع مبادله ایست .

پروژه های مبادله ی کوهنورد در حال حاضر که مشکلات و قوانین دست و پاگیر و سیستم کند و خشک فدراسیون مانع از هر نوع حرکت موثری است آب در هاون کوبیدن است . اکنون کوهنوردی کشور دارای پتانسیل بلقوه ایست که راه برای بلفعل نمودنش بسته شده است . به گمانم تلاش برای هموار نمودن مسیر با تقویت موقعیت خود با استفاده از نقشی پویا تر و قاطعانه تر می تواند از برنامه های جنبی همچون مبادله ی کوهنورد بسیار اثر گذار تر باشد .

 اکنون جامعه ی کوهنوردی همچون یتیم نیازمند یک حرکت سازمان دهی شده در قالب یک تشکل رسمی است که بتواند کنترل خود را بر روند حاکم اعمال نماید که این مهم با این نوع رفتار محافظه کارانه بسیار بعید و درو از دست رس می نماید .

کشور ما نیازمند توسعه ی ارتباط با دنیای کوهنوردی خارج است و در مثبت بودن این فعالیتهای کوچکترین شکی نیست اما این مبادله ی کوهنورد برای تشکلی ضعیف که با رفتار خود در آستانه ی از دست دادن بدنه ی کوهنوردی کشور است می تواند تاثیری مهم داشته باشد؟ آیا زمان آن فرا نرسیده است که انجمن کوهنوردان به جایگاه واقعی خود که همانا نمایندگی بدنه ی فعال کوهنوردی کشور است برسد؟


 پی نوشت : 

در همین رابطه متن بسیار خوبی از آقای کیومرث بابازاده در خصوص ساختار NGO ها نوشته شده است که نظر شما را به این مطلب جلب میکنم . 

کیومرث بابازاده : انجمن کوهنوردان باید مدافع تمام کوهنوردان باشد ...


 پی نوشت2 : سکوت فعلا تنها موضع انجمن به نسبت همه چیز است ...

آیا بود و نبود انجمن کوهنوردان اینچنینی تفاوتی در روند کوهنوردی کشور دارد؟