فیفا تیم ملی کردستان را به رسمیت شناخت

تیم ملی فوتبال کردستان ( شمال عراق )  توسط فیفا به رسمیت شناخته شد . این تیم عضو کنفدراسیون فوتبال آسیا قرار گرفته است و بازیکنان صاحب نامی همچون نشاط اکرم ،  هوار ملا محمد  و ... را در اختیار دارد . لازم به ذکر است با به رسمیت شناخته شدن تیم ملی کردستان ضربه بزرگی به ساختار تیمی عراق وارد شده است .

تیم ملی عراق ساختمان تیمی خود را از دست داده است و  عمده ی بازکنان شاخص خود را از دست داده است . تیم امید عراق که در سطح آسیا تیمی قدرتمند به شمار میرفت با جدا شدن بازیکنان کردستانی خود عملا شرایط مشابهی همچون تیم بزرگسال عراق را دارد.
نوروز نیوز به نقل از سلام حسین دبیر کل فدراسیون فوتبال اقلیم کردستان عراق بااعلام این خبر می گوید تیم فوتبال کردستان ازاین به بعد قادر خواهد بود در جامهای بین المللی شرکت کند و در اولین جام بین المللی فوتبال کە در فاصله روزهای سیزدهم تا بیست و سوم ماه می در فلسطین با حضور تیم‌ههای فلسطین، ازبکستان، تونس، موریتانی ، پاکستان ، سریلانکا و اندونزی برگزار خواهد شد ،حضور خواهد یافت

برای تیم ملی کردستان آرزوی موفقیت دارم 

در میان جنگلهای کردستان ( پردانان )

منطقه ی جنگلی پردانان یکی از زیباترین مناطق کوهستانی کشور است که در ابتدای تنگه ی گرژال واقع است . این تنگه در امتداد روزدخانه ی پرخروش زاب کوچک واقع است . امیدوارم این منطقه به عنوان برنامه ی هفتمین صعود قلم کوهنویسان انتخاب بشه .

عکسهای فوق مربوط به ابتدای مسیر آبشار و جنگل خرپاپ است 

پینوشت : در همین رابطه

رای گیری برای انتخاب میزبان هفتمین صعود قلم

به استحضار جامعه ی کوهنویسی میرساند با توجه به اطلاعیه های قبلی تا تاریخ 30 فروردین زمان برای اعلام پیشنهاد میزبانی داده شد و از روز 31 فروردین ماه تا پایان روز 3 اردیبهشت زمان برای رای گیری در خصوص میزبانی صعود قلم در نظر گرفته شده است .

دوستان می توانند 2 رای با اولویت اول و دوم در نظر بگیرند .

رای اول 10 امتیاز دارد و رای دوم 5 امتیاز

پیشنهادات بر اساس حروف الفبا :

1-     قله باغران - میزبان : آقای هزاری

2-     قله برف انبار- میزبان : آقای محمد نادعلی نسب

3-     جنگل و آبشار خرپاپ میزبان : آقای فرید صدقی

4-      قله قبله -میزبان : آقای سعید سرلک

پی نوشت :

1-به محض شروع رای گیری امکان نظر دهی این پست فعال میشود

2- صرفا رای های این پست لحاظ میشود ( دوستان فقط در این پست رای خودشون رو اعلام کنند )

3- جهت رفع شک و شبهه تمامی رای ها می بایست به صورت عمومی منتشر شود

4- در صورتی که فردی اولویت اول و دوم را یک برنامه در نظر بگیرد فقط اولویت اول برایش لحاظ خواهد شد ( 10 امتیاز )

5- تمامی رای ها  در پایان رای گیری نمایش داده میشود

6- رای گیری بر اساس پیمان نامه صعود قلم انجام می پذیرد

7- تا 30 فروردین ماه امکان اضافه شدن پیشنهاد میزبانی وجود دارد .

8- رای گیری از ساعت 24 روز 30 فروردین تا 24 روز 3 اردیبهشت انجام می پذیرد

9: لطفا کوهنویسان نسبت به انتشار این اطلاعیه اقدام نمایند تا به همه ی کوهنویسان اطلاع رسانی شود.

جهت رای گیری به وبلاگ صعود قلم مراجعه فرمایید

پیشنهاد میزبانی صعود قلم ( جنگل و آبشار خرپاپ – کردستان )

1-نام و ارتفاع و موقعیت قله یا مکان مورد نظر: آبشار و جنگل خرپاپ واقع در مسیر پیرانشهر به سردشت

2- نام افراد , مسئولین اجرایی : فرید صدقی- رامیار کاردار-کمال عیسی پاک- احسان بشیرگنجی - آلتای - جواد حاجی زاده- سید رضا زائری
3- تاریخ دقیق پیشنهادی میزبان: 11 خرداد ماه 1391
4- زمانبندی اجرای برنامه : پنج شنبه 11 خرداد حضور در مهاباد جمعه 12 خرداد حضور در سالن اجتماعات جهت رای گیری هیات اجرائی و دیدار دوستان حرکت به طرف پیرانشهر و بازدید از تپه باستانی حسنلو و مزار زنده یاد محمد اوراز در نقده – ناهار در مسیر پیرانشهر بر عهده همنوردان و حرکت به طرف جنگل خرپاپ – شب مانی در منطقه – شنبه 13 خرداد بازدید از آبشار در صورت کم بودن آب رودخانه از مسیر جنگل و رودخانه و در غیر اینصورت از مسیر کوهستان – صرف ناهار در محوطه آبشار و عصر بازگشت به پیرانشهر و خاتمه برنامه(در صورت تمایل بازگشت به مهاباد در خدمت همنوردان خواهیم بود)
5- مکان اجتماع و افتتاحیه برنامه همراه با ظرفیت سالن. سالن دانشگاه آزاد با ظرفیت 240 نفر
6- شرایط امکان اسکان افراد شرکت کنندگان : خوابگاه (5 شنبه شب 11 خرداد) و (در صورت بازگشت به مهاباد شنبه شب 13 خرداد)
7- شرایط پذیرایی و تغذیه شرکت کنندگان در برنامه : متاسفانه بر عهده خود همنوردان خواهد بود
8- وسیله ایاب و ذهاب: از مهاباد به پیرانشهر (همنوردانی که با خودرو شخصی تشریف بیاورند با همان وسیله تا پیرانشهر و دوستانی که با اتوبوس تشریف می آورند مهاباد وسیله نقلیه در نظر گرفته شده مینی‌بوس است که هزینه احتمالی آن 5هزارتومان خواهد بود)
9- کلیه خدمات و امکانات احتمالی دیگر: با توجه به اینکه اسپانسر مالی نداریم و هدف دیدار دوستان و تشریک مساعی است در صورت موافقت و تمایل همنوردان عزیز هزینه های تغذیه و مینی بوس بر عهده خود شرکت کنندگان خواهد بود البته با عرض معذرت فراوان)

هدف توجه به میراث فرهنگی و احترام به تلاشگران کوهنوردی ایران و گرامیداشت یاد محمد اوراز برای یادآوری احترام به تمام انسانهایی که خود را وقف عشق به کوهستان و طبیعت کردند.هم چنین توجه به حفاظت از محیط زیست و در صورت حضور آقای مجید اسکندری استفاده از دانش ایشان در مورد آبشارهای ایران و شناخت گونه های گیاهی منطقه.

وبلاگ صعود قلم را مشاهده بفرمایید

کدام کوهنورد ایرانی را میتوان با کوکوشکا مقایسه کرد؟

در یکی از وبلاگها و فکر کنم کامنتها در خصوص عظیم قیچی ساز نوشته شده بود و ایشون رو به کوکوشکا تشبیه کرده بودند . شاید بد نباشد پلی بزنیم به زندگی چند کوهنورد شاخص و وضعیت صعوودهایشان  !

جرزی کوکوشکا کوهنورد توانمند لهستانی توی یک کشور کومونیستی زندگی میکرد و همونطور که همه می دانند در کشور های کمونیستی پول در آوردن و پس انداز کردن پول برای یک کارگر بسیار مشکل است اما کوکوشکا برای پس انداز پول جهت صعود به 8000 متری ها ناچار به کارگری در ساختمان ها بود و عموما با کار در ارتفاع و رنگ کردن دودکش کارخونه ها ذره ذره پس انداز میکرد و راهی هیمالیا می شد . وی به غیر صعود لوتسه تمامی صعودهایش را یا در زمستان انجام میداد و یا از مسیرهای نو به انجام میرساند.


از طرفی کوهنورد پرتغالی مثل جو گارسیا و یا مسنر از ایتالیا بدون دغدغه ی مالی راهی هیمالیا می شدند .

دو سال پیش جو گارسیا کوهنورد پرتغالی موفق شد 14 قله رو صعود بکنه جالبه بدونید جو گارسیا از طرف خاندان سلطنتی پرتغال حمایت مالی میشد و دو تا فیلمبردار مرتب از فعالیتهایش فیلم برداری می کردند و در نهایت رفاه با پکیج های رویایی عازم هیمالیا میشد .

به جرات میتونم بگم کوهنوردی مستقل ایران حکم همون جرزی کوکوشکا را در کشور کومونیستی دارد که به سختی و با رنگ کردن دودکش کارخونه ها عازم هیمالیا می شوند ...

با مقایسه ای مختصر میتوان تشخیص داد کوکوشکا در چه وضعیتی به هیمالیا میرفت و دیگر کوهنوردان همچون جو گارسیا چه وضعیتی داشتند .

عظیم قیچی ساز رو اگر به کوکوشکا تشبیه کنیم یک بی انصافی تاریخی در حق کوهنوردانی است که به سختی هزینه ی برنامه هایشان تامین میشود  .

عظیم قیچی ساز با شرکت  ( seven summit treks ) قرداد بسته است . شرکتی که فدراسیون کوهنوردی برنامه هایش را به این شرکت محول میکند .  فدراسیون کوهنوردی برای عظیم این شرکت را در نظر گرفته است و قرارداد بسته است و جالب اینجاست پکیج در نظر گرفته شده با این شرکت پکیج رویال است که بهترین پکیج برای کوهنوردان است به طوری که افرادی همچون گارسیا نیز از این پکیج ها استفاده میکنند .

عظیم از شهر کاتماندو با هلی کوپتر عازم بیس کمپ شد و مسیری که کوهنوردانی همچون احسان پرتوی نیا با 9 روز ترکینگ طی کرده بودند در چند ساعت با هلی کوپتر طی کرد .

جالبه بدونید از کاتماندو به بیس کمپ آناپورنا با مبلغ بسیار سنگینی حاضر به پرواز هستند و عموما از کاتماندو به پخارا و از پوخارا به بیس کمپ نیز یک پرواز دیگر می بایست انجام شود که عظیم مستقیما به آناپورنا رفت .

عظیم قیچی ساز به کمپ سوم آناپورنا صعود کرده است اما به شیوه ای آلپی و شرکت "سون سامیت ترکس "  کمپ های 1 و 2 و 3 رو برای عظیم برپا کرده . شاید اگر هوا مناسب بود اکنون عظیم قله رو هم صعود کرده بود .

حال اگر پلی بزنیم به یکی دو سال پیش و تلاش احسان پرتوی نیا و مقایسه ای اجمالی داشته باشیم بد نباشد .

احسان 9 روز مسیر رسیدن به بیس کمپ رو در ترکینگ بود و بارگذاری کمپ ها را به خاطر هزینه ی سنگینش شخصا متقبل شد و نهایتا صعودش با توجه به هوا و شرایط جسمیش که در اثر برخورد و ریزش بهمن متوجهه ش شده بود متوقف شد . در حالی که کوهنوردان کره ای امکان پخش زنده ی تلویزیونی داشتند وی یک هندی کم بدرد نخور همراهش بود و بر روی آناپورنا تلاش میکرد .اما عظیم به صورت آلپی و بدون بارگذاری کمپ در حال پیش روی است .

وی قصد دارد با توجه به روند هم هوایی اش بتواند تا پایان فصل به محض صعود اناپورنا با هلی کوپتر به یکی دیگر از قلل 8000 متر نپال برود که به احتمال زیاد ماکالو هستش و پس از اون بلا فاصله پس از بازگشت به ایران به پاکستان بره و روی کی تو تلاش بکنه .

اما هدف از این اطلاعات ریز از عظیم برای صعود نرمال صرفا یاد آوری این موضوع بود که عظیم قیچی ساز کوکوشکا نیست بلکه یک جو گارسیای ایرانی است که بخش بزرگی از توانمندیش از طریق جیب پر پولش است و صد البته رانت وی در فدراسیون هم تاثیر بسیاری دارد . پس امیدوارم دوستان کامنت نویس کمی واقع بینانه تر از کوهنوردان نام ببرند و اگر نامی از کوکوشکا میبرند حتما به سابقه و وضعیت این کوهنوردان توجه کافی داشته باشند .

تیم ترانگو در حال آماده سازی است و هزینه ی این برنامه به مراتب سنگین تر از 8000 متری هاست و صد البته موفقیتشان مهمتر از تمام مسیر های نرمال 8000 متری است اگر عنوان کوکوشکا را بخواهیم برای آنان بکار بریم می بایست از جوانان این تیم نام برد و تشبیه کرد که با چه سختی این روزها در تلاش برای پس انداز این برنامه ی سنگین هستند .

اما چرا فدراسیون در تلاش است با این هزینه ی سنگین و پکیج گران قیمت راه را برای صعود عظیم به کی تو باز کند ؟

شاید بد نباشد از حسن نجاریان بگویم فردی که تا سال گذشته پس از صعود برودپیک رکورد 8000 متری های ایران را از ا زنده یاد اوراز گرفته بود و یکه تاز صعود ها بود و 7 صعود 8000 متری در کارنامه اش بود اما چون از کوهنوردی فدراسیونی فاصله گرفته بود تمام عزم فدراسیون بر این بود که رکور حسن نجاریان شکسته شود و فردی که در سیستم خودش است این عنوان را در اختیار داشته باشد .

حال انگیزه ی صعود به کی تو بی شک بی ارتباط با کاظم فریدیان و صعودش به عنوان تنها فاتح کی تو نیست . فدراسیون از عنوان تنها فاتح کی تو برای کاظم فریدیان به شدت رنج می برد . فردی که با قالب ریزی و تراشکاری در کارخانه ها هزینه ی زندگیش را تامین میکند .


حال کدام کوهنورد جرزی کوکوشکاست؟

لک لکهای خورینج سرخوش در باغ سنگی


روستای خورنج یکی از روستاهای بسیار زیبا ی کردستان است که برای طبیعت گردان می تواند دارای جاذبه های فراوانی باشد . روستایی که پوشیده از سنگهای عظیمی است که هر کدام افسانه ای را روایت می کنند. افسانه ای که با باورهای مردم منطقه گره خورده است ...

اما نکته ی جالبی که چشم گردشگران را به خود جلب میکند گره خوردن زندگی مردم روستا با جاندارانی است که در میان این سنگها زندگی میکنند از لکلک ها بر روی اسن سنگهای نچندان رفیع گرفته تا گربه های وحشی و گزار و روباهی که در لابلای این سنگها که در جوار روستاست گذران عمر میکنند .

هم زیستی ای که سالیان درازی است ادامه دارد . لک لک ها جانداران بسیار محتاطی هستند و عموما لانه هایشان را در ارتفاع بیش از 4 متر میسازند اما در روستای خورنج قاعده ها دگرگون شده است و لک لک ها در ارتفاعی پست و در جوار روستا هر روز با صدای شیطنت کودکان روستا صبحگاه را شروع میکنند و با غروب آفتاب شب را سپری میکنند. اینجا زندگی جاری است و مردمش آب را می فهمند و چنان محیطی برای این لک لک ها فراهم اورده اند که هیچگاه این لک لک ها احساس نا امنی نکرده اند و هر سال در این لانه ی امن و آرامش بخشش زندگی را چه شیرین از سر میگیرند . قصه ی زندگی لک لک ها در خورنج  قصه ایست به عمق باور ما به زندگی  به لطافت مهر انسانی و به پاکی باور مردمان روستا ...

در پشت این روستا باغی از سنگهایی است که سینه به سینه داستانهایی را برای نسل امروز به ارمغان اورده است که شنیدنشان خالی از لطف نیست . هر روز دختران و پسران روستا با این داستانها از لابلای سنگها به چشمه ی بالای روستا میروند تا جرعه ای آب بنوشند ، تمشکی از لابلای درخته چه هایش با دستانشان بچینند ، لک لک ها را با نگاهشان لمس کنند و سرمست از صدای زنگوله ی رمه در دل کوهستان با طعم دوغ در کاسه ی گلی زندگی را جشن بگیرند ... و چه زیبا سخاوت طبیعت که به یاری این مردمان سرمست آمده است با درختانی از توت و انجیر تمشک و آلبالوی وحشی که نشان از روح زندگی در این دیار است ...



پی نوشت : اظهارات گردشگران (سیاح انگلیسی کرپورتر ( kerporter )  در سال 1820) ، راولینسون و بهمن میرزا کریمی را در این قسمت مطالعه نمایید .

پی نوشت دو : روایت های بومی مردم این منطقه از سنگها را در اینجا بخوانید

پی نوشت 3: خورینج یا ( خور رنگ ) به معنی رنگ آفتاب و یا به معنی سنگزار در منطقه ی کوهستانی پیرانشهر واقع است و یکی از زیباترین مناطق گردشگری کردستاندر این حوزه واقع شده است . جنگل و آبشار خرپاپ ، دیواره های لیکبن ، باغ سنگی خورنج ، کوهستان قندیل ، کوهستان کوترل ، تنگه ی گرژال ، منطقه ی رازی بیریان و رودخانه ی زاب را می توان از مهمترین مناطق کوهستانی و گردشگری این محدوده نام برد .

استاد فریدون پور رضا درگذشت ...

 فریدین پور رضا خواننده و پژوهشگر موسیقی منطقه گیلان در سن 79 سالگی درگذشت.این هنرمند عرصه موسیقی که حدود یک سال با بیماری تنفسی و مشکل ریوی، دست و پنجه نرم می‌کرد، روز گذشته در منزل خود از دنیا رفت.از جمله معروفترین کارهای فریدون پوررضا می‌توان به آلبومی که او برای میرزا کوچک خان خواند و البته خوانندگی سریال معروف «پس از باران» اشاره کرد.ترانه های جاویدان فریدون پور رضا برایم تداعی کننده ی خاطرات قشنگی است .

هنوز با شنیدن این ترانه های زیبا به کوچه های خیس و سرسبز میرم و نم نم باران که به آهستگی می بارد ، استاد پور رضا اکنون باران می بارد و من مست این ترانه ی زیبایت هستم ...

روحت شاد و یادت گرامی 

پروژه ی شکست خورده ی فدراسیون کوهنوردی ( منع تعقیب برای بابازاده )

پرونده ی طرح شکایت از کیومرث بابازاده بسته شد و قرار منع تقیب صادر شد . پرونده ای که همچنان که قبلا عرض کرده بودم وارد شدن به یک قمار دو سر باخت بود که فدراسیون با عدم شناخت از جامعه ی کوهنوردی به آن وارد شد و از همان اول بازی قافیه را بسیار بد باخت .

اما شاید برای جامعه ی کوهنوردی جالب باشد که هدف فدراسیون از این طرح شکایت چه بود و می خواست به چه هدفی برسد .

با توجه به گفته های بابازاده فدراسیون در تلاش بود با طرح شکایت از وی موجی از ارعاب در مقابل هرگونه نقد و اعتراض به جود بیاورد و پرواضح بود که نتیجه ی این دادگاه قطعا محکومیت بابازادهنمی شد اما استنادات و مدارک در اختیار بابازاده مسیر هدف گذاری شده ی شعاعی را منحرف کرد . شعاعی یک پاتک خورد و به گمان اینکه هیچ مدرکی بر علیه وی وجود ندارد وارد این بازی خطرناک شد .

در صورتی که بدنه ی فدراسیون آنچنان نفوذ ناپذیر نیست که اخبار و اسناد و اطلاعات از سوراخ هایش درز نکند.

فدراسیون از همان ابتدا قصد پیگیری تا مرحله ی آخر را نداشت چراکه به خوبی میدانست راه به جایی نخواهد برد اما از این طرح شکایت صرفا برای بستن راه انتقاد و ایجاد رعب در دل منتقدان استفاده می کرد که صد البته با هوشیاری جامعه کوهنوردی چنین نشد و قمار را همچنان که پیش میبینی میشد بسیار مفتضح باخت .

اکنون پرونده ی بابازاده از نظر دادگاه با توجه به بی محتوی بودن مدارک ارائه شده و درخواست فدراسیون مبنی بر صادر نمودن قرار عدم تعقیب بسته شده است اما مطمئنا از بابازاده انتظار میرود که مدارکی که در خصوصی مسائل پشت پرده ی فدراسیون در این سالها در اختیارش است شفاف سازی نماید و آن را به جامعه ی کوهنوردی ارائه دهد .

مسائل مهمی که خصوصا در بعد مالی بسیار قابل تامل است که در آینده ی نزدیک به آن پرداخته خواهد شد .

پرونده ی فدراسیون کوهنوردی و شخص آقای شعاعی و دوستان همفکر و همکارش که برای او تعیین مسیر می نمودند در نزد افکار عمومی همچنان باز است واین روند افشاگری ادامه خواهد داشت .

بستن پرونده ی بابازاده برای فدراسیون کوهنوردی یک رسوایی بزرگ بود چشم انتظار ادامه ی این داستان باشید ...

در همین رابطه : پرونده ، مختومه! ... پرونده ، مفتوح

مرتضی موسوی : چهره ای که شعاعی به دنبال ریاستش است...

سید مرتضی موسوی چهره ای است که بسیاری از کارشناسان و کوهنوردان از حضورش به عنوان ریاست فدراسیون کوهنوردی نگران هستند . وی به عنوان نامزد ریاست فدراسیون کوهنوردی ثبت نام نموده است و در حال حاضر شنیده ها حاکی از آن است فدراسیون در تلاش است وی را به عنوان رئیس آینده ی فدراسیون به افکار عمومی معرفی نماید .

درج خبر حضور وی در شبکه ی جهانی جام جم نیز بی ارتباط با رسانه ای کردن وی نیست . برخی معتقدند موسوی بیشتر تمایل دارد خود را نزدیک به آقا جانی نشان دهد و خود را پیرو برنامه های آقا جانی معرفی نماید. حضور شعاعی به عنوان یکی از بازوهای اقتصادی کوهنوردی در فدراسیون آینده نیازمند نیروهای مطمئنی در فدراسیون کوهنوردی است . که از نامزدهای آتی فدراسیون ترجیح داده اند روی موسوی سرمایه گذاری نمایند. از سوی دیگر عده ای معتقدند تنها فردی که به مجموعه ی حال حاضر فدراسیون بها می دهد مرتضی موسوی است و با سرکار آمدن سایر نامزدها شانس حضور هادی صابری ، شعاعی و  حسین رضایی در فدراسیون آینده بسیار ضعیف است .

تا کنون هیچ فردی برنامه ای جهت تصدی گری پست ریاست فدراسیون ارائه نداده است و از میان نامزد ها شاید شانس افرادی همچون ، رضا زارعی ، کاشفی ، بختیاری و موسوی از دیگران بیشتر باشد .

هر 4 نفر سابقه ی کار تشکیلاتی و در سطوح مدیریتی فدراسیون و زیر مجموعه هایش را داشته اند که همایون بختیاری سال گذشته از سمت خود استعفا داد و کاوه کاشفی همچنان در پست ریاست هیئت استان تهران قرار دارد و موسوی نیز به عنوان نایب رئیس در فدراسیون مشغول به فعالیت است . از سوی دیگر رضا زارعی که پیش تر به عنوان دبیر کمیته ی آموزش فدراسیون معرفی شده بود از زمان کاندید شدنش نقش وی در فدراسیون بر طبق شنیده ها کمرنگ تر شده است و به گفته ی بسیاری از کارشناسان و مطلعین ، فدراسیون از حضور وی در این کسوت احساس نگرانی و ترس نموده است .

اما زمزمه هایی از فدراسیون کوهنوردی شنیده میشود که شاید " ح . ش" به عنوان مسئول کمیته آموزش در این اواخر عمر فدراسیون به جای رضا زارعی معرفی شود . 

با نزدیک شدن به انتخابات فدراسیون از جزئیات بیشتر خواهیم گفت . اما تا آن زمان از تریبون فدراسیون بیشتر از سابق از مرتضی موسوی خواهیم شنید



توهین و فحاشی به بهانه ی دفاع از ایرج معانی ...

در روزهای اخیر شاهد پخش مصاحبه ای از ایرج معانی بودیم که برخی از کوهنوردان معتقد بودند ایرج معانی حتی روحش از اینکه با او مصاحبه میشود خبر ندارد که بعدها بخش نهایی فایل منتشر شد و نشان از رضایت ایرج به استفاده از فایل در فیلم مستند رضا نظام دوست بود . اما نکته ی جالب توجه درج پستهایی از برخی کوهنویسان بودیم اما اگر بنا را بر اصل دموکراسی بگذاریم و این حق را به وبلاگ نویسان بدهیم که هرگونه که می خواهند فارغ از حق یا نا حق بودن مطلبشان اما این هجمه از توهین ها و بد اخلاقی ها که در پستهایشان از ان دم میزدند به آنجا رسید که عملا تمامی افرادی که تاکنون نامی از ایرج معانی برده اند را به باد توهین گرفته اند .

کامنتهای آیاز و نوع ادبیات مخاطبانش و یا بهتر بگویم مدافعان ایرج معانی که از لابی های فدراسیون نهایت سو استفاده را می برد نشان از بی مایه بودن و عدم مطلب دندان گیر و درست حسابی است و از این رو مادامی که فرد هیچ نقد بدرد بخوری ندارد  روی به بدترین توهین ها می آورد . آری برای خودمان متاسفیم که در چنین فضایی که الوده است و تعفن (! ) پراکنی در ان به سهولت امکان پذیر است سخت است نوشتن .

به کامنتهای دوست ترک مان آیاز توجه داشته باشید و کامنت فردی که عنوان نامش نیز به زشتی متنش است خود دلیلی بر این مدعا ست که نباید با این افراد نه گفتگویی کرد و نه برای سخنانشان اعتباری قائل بود اگر از این بی اخلاقی ها امروز نوشتم برای این است که جامعه ی کوهنوردی را سزاوار این نوع نوشتن ها نمی بینم .

در فضایی که اساتیدی همچون استاد باقر عیوضی قلم می زنند من شرم دارم سخن از این نوع نوشتار بزنم ! اساتید گرانقدرم از شما عذر می خواهم فقط همین ! 

بهتر است برای این دوست کامنت گذارد بزرگ نوشت یاشاسن شاید کمی خجالت کشید که صد البته اینگونه نیست ...

برای مشاهده ی کامنتهای آیاز به اینجا مرجعه کنید

دیگردر خصوص مصاحبه ی ایرج معانی نخواهم نوشت چرا که توان مقابله با فحاشی ها را ندارم 

پی نوشت: از تمامی مخاطبان عذر می خواهم و امیدوارم این بی اخلاقی را بر من ببخشایند

کاظم فریدیان : شعاعی سناریست پرونده ی نانگاپاربات است

فایل زیر بخشی از مصاحبه ی کاظم فریدیان با رضا نظام دوست در خصوص نانگاپاربات بود . نکته های قابل توجهی در این مصاحبه وجود دارد که بخش ابتدایی ان که اکنون منتشر شده است در خصوص کل روند این ماجراست و روند قانونی این ماجرا از طرع دعوی یک فقدان تا اتهام به قتل ...

این مصاحبه بسیار طولانی است و می بایست در چند بخش انتشار عمومی داده شود اما نکات ابتدایی این مصاحبه برای در جریان قرار گرفتن جامعه ی کوهنوردی با پرونده ی نانگاپاربات انتشار میدهم و در آینده ی نزدیک قسمت های بعدی این مصاحبه به استحضار جامعه ی کوهنوردی میرسد . بخش اول این مصاحبه بر عدم صدور کیفر خواست و قرار گرفتن این جریان در مرحله ی بازپرسی دلالت دارد و در نهایت وارد شدن کاظم به عمق ماجرا و مواضع فدراسیون که ادامه ی این بحث رو در بخش های بعدی می توانید پیگیری کنید .

رضا نظام دوست : کاظم من داشتم با احسان پرتوی نیا صحبت می کردم ازش تقاضای مصاحبه کردم در مورد پرونده ی دادگاه دارید در مورد نانگاپاربات ، بعد یه چیزی به من گفت که غافل گیر شدم . گفت که پرونده ی ما محکومیت به قتل یعنی درواقع دروغگویی به قتل عمد سامان نعمتی ! من استنباطم این بود که پرونده ی شما به عنوان یک حادثه ی ورزشی منجر به فوت یک کوهنورد مطرح بوده ! حالا این ادعا بر چه مبناست و این بالاترین اتهام قضایی است که میتوان به یک شخص زد ، استنادات حقوقی اش چیه؟

کاظم فریدیان : خوب پرونده ی ما در واقع در مرحله ی اول یک پرونده ی فقدان بود ، ما به عنوان مطلع احضار شدیم که دادگاه اولیه بررسی هاشو کرد و ما رو به عنوان همراه های کسی که دچار فقدان شده است دستور منع تعقیب داد .

رضا : این یک اصطلاح حقوقیه ؟ این فقدان که میگی؟

کاظم فریدیان : بله در واقع یک دایره ای داریم در آگاهی ، دایره فقدان و دایره ی ادم ربایی ! فرض بر این است اون افرادی که می دزدنشون ( ادم ربایی ) و یا گم میشند ( فقدان ) ما به این شکل  به عنوان مطلعین احضار شدیم و قاضی اصغر زاده بعد از بررسی که انجام داد دستور منع تعقیب صادر کرد. خوب بعد از اینکه ما قرار منع تعقیب گرفتیم خانواده ی نعمتی روی این قضیه رفتند وکیل گرفتند و اعتراض گذاشتن روی این قرار منع تعقیب ما !

این قرار منع تعقیب قاضی اصغر زاده گذاشته بود  یک جایی ش رو باز گذاشته بود و اون این بود بر اساس شواهد موجود و اگر دلایل جدیدی ارائه شد دوباره قابل بررسی باشد .

رضا : این چیز مرسومیه توی پرونده ها ؟

کاظم فریدیان : مرسوم نیست اما چون این پرونده پیچیده بود در واقع هیچکس تخصص این رو بتونه در اینجا نظر بده رو نداره و حتی خود ما هم نمی تونیم صراحتاً نظر بدیم . قاضی اصغرزاده هم به نظر من درست عمل کرد گفت اگر کسی تونست ادعای مدقنی ارائه بکنه ما دوباره بررسیش میکنیم . خوب قاضی نفعی نداشت که بخواد به نفع کسی نظر بده . ولی با توجه به آنچیزی که تا اون روز ارائه شده بود قرار منع تعقیب صادر شد .

خانواده ی نعمتی رفت با یه سری کمکهایی که از اطراف شد بهشون ! به هرحال می دونید چه کسایی کمکشون کردند ، یه کسایی که من بهشون میگم هوچی  ! که از فرصت استفاده بکنند و تا اونجا که بتونند ما رو به درد سر بندازند .

اینا اومدن یه کارای دیجیتالی روی صداها کردند و یه سری تصاویری توی عینکهای فیلم قله ظاهر کردند و اون اینکه سامان در روز قله در اونجایی که ما میگیم قله است با ما بوده ...

رضا: اینا از لحاظ حقوقی قابل استناده ؟

کاظم فریدیان : به هیچ وجهه از هیچ لحاظی قابل اثبات نیست چه رسد به استناد ! ببینید بعد از اینکه به حساب خودشون سامان جایی تصویرش هست و جایی صداش هست روی اون فیلمی که ما به عنوان قله ارائه کردیم و اونها ادعا میکنند که این فیلم فیلم قله نیست؟

رضا: اون فیلم رو کی در اختیار دادگاه گذاشته؟

کاظم فریدیان : ما خودمون در اختیار دادگاه گذاشتیم

رضا : خوب فیلمی که خودتون در اختیار دادگاه گذاشتید اگر قرار باشه که چیزی رو حذف کرده باشید خوب اون تیکه رو هم حذف میکنید !

کاظم فریدیان : اون فیلمی که در اختیار دادگاه گذاشتیم و همون هفته ی اول در اختیار خانواده ی نعمتی گذاشتیم ما در واقع در داخل جلسات بازپرسیمون کاملا شرح دادیم و کاملا همه قانع شدند و همه ی کسایی که اونجا حضور داشتند نسبت به اون چیزهایی که ما گفتیم قانع شدند و حتی من هارد اصلی که تمام  فیلم ها رو کپچر کرده بودیم  رو در اختیار دادگاه گذاشتم و فیلم بررسی شد مجددا و تصاویری که اونها ادعا میکردند که این تصاویر مربوط به سامان نعمتیه به وضوح نشون دادیم و ثابت کردیم این تصاویر سامان نعمتی نیست !

بر اساس این ادعا در این فیلمی که اونها ادعا میکنند که اونجا قله نیست و سامان حضور داره ادامه ی این سناریو اینجوری نوشته شد : سامان نعمتی در اونجا حضور داره و به خاطر غیرتی که داره حاضر نیست با شما همکاری بکنه و شما در همونجا تصمیم میگیرید این فبلم رو به عنوان فیلم قله معرفی بکنید و سامان با شما همکاری نمیکنه "

و حالا اینجا دچار یک تشککی هستند یه بار میگن سامان گفت من میرم قله رو صعود میکنم و شما رهاش میکنید و برگشتید و یه بار بدون اینکه صراحتا گفته بشه و مجموعه ی حرفهایی که گفته میشه سمان با شما همکاری نمی کرد شما بلایی سرش اوردید و طنابها رو جمع اوری کردید ...

رضا: اون چیزی که در دادگاه به عنوان  کیفر خواست یک اتهام جنایی ...

کاظم فریدیان : کیفر خواستی برای ما نوشته نشده ما هنوز توی مرحله ی بازپرسی هستیم و قاضی هایی که دارند کار ما رو بررسی میکنند قاضی های بازپرس هستند . ما هنوز به کیفر خواست نرسیدیم . هنوز نرسیدیم به این قضیه که پرونده ی ما پرونده هست یا نه !ما هنوز توی مرحله ای هستیم که قاضی برای ما قرار تعقیب صادر بکنه یا اینکه منع تعقیب صادر بشه ...

یه ادعایی است بر علیه ما و حرفهایی بر علیه ما زده شده ! ما به مرحله ی کیفر خواست نرسیده ایم !

قاضی که الان روی پرونده ی ما کار میکنه میگه من حاضر نیستم کاری که قاضی اصغر زاده انجام داده دوباره انجام بدم . دوباره استخون لای زخم بگذارم و که اینا برن دوباره ... ، مگه ما وقتمون رو از سر راه اوردیم ؟ آگاهی و افسرش و کشیکش رو بازپرسش بیان و هر روز یک ادعای جدید مطرح بکنند ! باید تکلیف این روشن بشه ...

الان ما فقط با یک ادعایی از طرف  خانواده ی نعمتی روبرو هستیم ! ادعای قتل ، بله خانواده ی نعمتی با حرفهایی که میزنه در واقع به نوعی تهمت قتل میزنه در واقع به ما تهمت قتل میزنه و میگه شما به خاطر همکاری نکردن سامان اون رو کشتید ...

حالا یه بار میگه کشتید به شکلی که تصور میکنید که ما با تبریخ میزنیم توی سرش ! یه بار میگه اومدید پایین و طنابها رو جمع کردید !

با افسر بازپرس که صحبت کردم گفتم طنابی در کار نبود ما همه مون با پای خودمون اومدیم بالا و با پای خودمون اومدیم پایین . از کمپ 4 به بالا که طناب ثابتی نبود که ما بخوایم طنابها رو جمع کنیم ، قاضی ها هم قانع شدند و چیزی که تا بحال قضیه رو کش داده فشار همه جانبه ی خانواده ی نعمتی مستقیم به افسر آگاهی میارند هم از طریق غیر مستقیم از طریق فدراسیون کوهنوردی ، از طریق نماینده ی مجلس و از طریق لابی های دیگه ای که دارند و تونستند ارتباطهایی بگیرند.

و اینکه به هر حال از جمله خود من به شخصه وقتی بای ک خانواده ی درد مند که بچه شو از دست داده و داره زجه مویه میکنه بلاخره می خوای براش یه کاری بکنی !

همه ی این افراد از فدراسیون کوهنوردی وقتی یک مادر داغدار رو جلو خودش میبینه هر کاری بتونه براش میکنه .

یه وقتی یک اغراض و امراضی یک جایی جریان داره که مشخصا من میگم در فدراسیون کوهنوردی یک غرض ورزی هایی بر علیه ما هست ! شخص آقای محمود شعاعی دنبال سوژه می گرده خودش یکی از سنایریست هاست و تقویت می کنه این تفکرات رو و ایده میده به این چیزها و گرنه اگر به عنوان یک مرجع کوهنوردی میومد اطلاعات فنی خود را در اختیار این خانواده میداد.

رضا: احسان می گفت در واقع اون در خواست دادگاه از فدراسیون برای  ارائه ی نظر کارشناسانه راجع به اینکه آیا شما قله رو صعود کردید یا نه ؟ برای این بوده که پرونده ی جنایی که مطرح شده نیاز به این بوده که شما دروغ می گید .

کاظم فریدیان : در واقع پایه سناریو اینه که ما دروغ بگیم. پایه سناریو اینه که ما در مورد صعود قله دروغ بگیم .

رضا :یعنی وقتی که ثابت بشه که شما صعود کردید بحث پرونده ی جنایی و اتهام به قتل برای شما منتفیه !

کاظم فریدیان : نمیشه گفت این حرف رو ...( ادامه دارد )

 دانلود فایل فلش

طرح شکایت از فدراسیون کوهنوردی به   ANOC و UIAA

محمود شعاعی رئیس فدراسیون کوهنوردی حال حاضر کشور به حکم وزارت ورزش جهت برگزاری مجمع عمومی و انتخابات ریاست فدراسیون منصوب شده است . این انتصاب به جهت عدم هماهنگی لازم جهت برگزاری انتخابات در موعد مقرر انجام گرفته است اما در حالی که می بایست روند اجرای انتخابات به صورت معمول همچو سایر فدراسیونها  انجام می گرفت شاهد هستیم که هیچ نوع فعالیتی در این خصوص از سوی رئیس فدراسیون و به طور کلی سیستم فدراسیون صورت نگرفته است .

رئیس فدراسیون در حال حاضر در کشور نپال حضور دارد و به خاطر مسئولیتش می بایست در ایران به آماده سازی مقدمات انتخابات و واگذاری فدراسیون به شخص جدید اقدام می نمود که در سفری حداقل دو ماهه از این مسئولیت شانه خالی کرده است .

در سوی دیگر در تلاش است با معرفی شرکت گردشگری خود جای پای خود را در سیستم مالی کوهنوردی کشور که بسیار نیز بیمار است محکمتر نماید .

این در حالی است که عدم شفافیت مالی فدراسیون و همچنین اصرار فدراسیون به عقد قرارداد با شرکتهای معرفی شده توسط فدراسیون هستیم که به هیچ عنوان عملی قانونی نیست و می توان آن را پیگیری قضایی نمود .

فدراسیون چه دلیلی برای این اصرار غیر قانونی دارد و این شرکتها از چه رو مورد حمایت فدراسیون هستند ؟ وضعیت مالی این شرکتها که به مراتب گران قیمت تر هستند و نحوه ی تعامل آن با فدراسیون در هاله ای از ابهام و سوه ظن است .

در سوی دیگر با توجه به ساختار ورزش در کشور و دنیا  فدراسیون ها نهادهای مستقلی هستند که می بایست پیرو مقررات بین المللی باشند . از این رو تعدادی از مربیان ، پیشکسوتان ، سنگ نوردان و ... در حال رایزنی برای طرح شکایت از فدراسیون کوهنوردی به نهادهای ملی و بین المللی از جمله ، ANOC( انجمن کمیته های ملی المپیک ) و UIAA   و بازرسی کل کشور هستند .

این طرح شکایت دارای مواردی است که تا کنون رسانه ای نشده است و با تنظیم این طرح شکایت و ارسال ان به این نهادها در خصوصش اطلاع رسانی خواهد شد .

امیدوارم جامعه ی کوهنوردی در خصوص عملکرد بسیار ضعیف فدراسیون کوهنوردی فریاد عدالت خواهی را بشنوند و حمایت قلبی نمایند. امید که در رویه فدراسیون تغییرات محسوسی داده شود و راه برای مسیری غیر شفاف در فدراسیون آینده بسته شود.

در همین رابطه :

آشنایی با ساختار سازمان ورزش -1

 آشنایی با ساختار سازمان ورزش -2

افتتاح شرکت گردشگری توسط محمود شعاعی ! ؟

" محمود شعاعی یک شرکت گردشگری افتتاح نموده است "

خبری که من و بسیاری از کوهنوردان را به بهت و سکوت فرو برد و یک شوک غیر منتظره بود ! براستی لابی های متشکل از جلوداران فدراسیون شعاعی در تلاش برای سامان دهی به درامد های حاصل از گردشگری خارجی هستند ؟

خبر افتتاح شرکت گردشگری " نیما سیر " توسط محمود شعاعی و فردی به نام افشار معادله ها و جریانات کوهنوردی کشور را کمی بهم ریخت . شعاعی به عنوان شخص تام الاختیار در بالاترین مرجع کوهنوردی ایران از درامدهای گردشگری به خوبی آگاه شده است و در تلاش است پس از پایان دوران ریاست در این ارگان تام الختیار مزه ی درامد گردشگری را این بار از طریق شرکت گردشگریش به واسطه ی مسئولیت اسمیش در اتحادیه کوهنوردی آسیا  بچشد .

شرکت های گردشگری که مورد تائید فدراسیون هستند بسیار انگشت شمارند و فدراسیون به هیج عنوان اجازه نمی دهد تیم های کوهنوردی که برای اجرای برنامه های پر درامد و سنگین به مناطق مختلفی از هیمالیا می روند با شرکت های گردشگری دیگری قرارداد ببندند و می بایست این شرکتها مورد تائید فدراسیون و شخص شعاعی باشد . که از آن جمله می توان به نامه ی فدراسیون به میراث فرهنگی جهت لغو مجوز فعالیت شرکتهایی همچو ( سرزمین خورشید و اسپیلت ) اشاره کرد که به زودی اصل نامه اسکن شده برای مشاهده ی دوستان منتشر خواهد شد .

همچنین تمامی تیم های خارجی که به کشور سفر می کنند نیز که با منابع مالی فراوان پای در این مسیر می گذارند نیز می بایست در چهارچوب تعریف شده ی فدراسیون فعالیت نمایند هرچند وضعیت این درامدهای هنگفت بر هیچ کس مشخص نیست .

سفر محمود شعاعی که چند روز قبل از تعطیلات نوروز به نپال آغاز شد که صد البته به شکلی مخفیانه بود نیز در همین راستا و برای متقاعد کردن شرکتهای بزرگ نپال برای همکاری با این شرکت فدراسیونی است و استفاده از موقعیت خویش در اتحادیه ی کوهنوردی آسیا به همین منظور است .

چنین سو استفاده ای از لابی های فدراسیون را قبلا در دوران آقا جانی نیز شاهد بوده ایم که شرکت هایی همچون " کسا و مصفا " از این قبیل شرکت ها بوده اند کهمحمود شعاعی نیز این بار در گامهایی فراتر از آقاجانی در حال تکرار این ماجراست .

خبر بسیار تلخی بود که نشان از واقعیت های موجود در فدراسیون است که توسط تریبون داران فدراسیون مخفی شده است .

از این پس باید شاهد لابی هایی برای کانلیزه کردن فعالیتهای شاخص و پر درامد برای شرکت " نیما سیر " محمود شعاعی باشیم .

پی نوشت :

آیا فدراسیون همچنان مانع از فعالیت کوهنوردان با شرکتهایی گردشگری مستقل از جمله سان لند و اسپیلت می شود؟

آیا درامدهای هنگفت از گردشگری خارجی در ایران به چه مصارفی میرسد؟

شرکت نیما سیر چه زمانی به عنوان یگانه شرکت مورد تائید فدراسیون به جامعه ی کوهنوردی اطلاع رسانی خواهد شد؟

شعاعی آیا مزه ی درامد های گردشگری خصوصا در این 4 سال ریاست را به خوبی چشیده است؟

چهره هایی همچون هادی صابری ، حسین رضایی در این ماجرا چه نقشی بر عهده دارند؟

چرا فدراسیون کوهنوردی یک فدراسیون ایدئولوژیک است ؟

برخی از مخاطبان و یا کوهنوردان گمان می کنند صحبت کردن و واکاوی بحث هایی همچون صعود نانگا و یا گاشربروم حاشیه است و اصل تعاریف ساختگی و گاها توام با هیجان از هر فردی است که از کانلهای نامعلوم حمایت می شوند و به هیمالیا میروند اصل است  . در سوی دیگر فدراسیون کوهنوردی ایدئولوژی خود را بر این حاشیه ها استوار ساخته است و این روزها مشروعیت خود را مدیون همین به اصطلاح حاشیه هاست !

حاشیه از دید مخاطبان چه موضوعی است ؟ و براستی اصل کدام است ؟

 مروری کوتاه  به 3 سال نخست دوران شعاعی  می تواند تا حدی به این سوال پاسخ دهد !

دوران ریاست شعاعی شاهد تغییرات پی در پی سیاست های کلی فدراسیون بودیم به شکلی که با نیم نگاهی به گذشته به هیچ عنوان نمی شود پی برد که فدراسیون چه سیاستی را در این چند سال در دستور کار قرار داده است .

در ان زمان که وی بر سر کار آمده بود همه از رفتن مهندس هوایی به نحوی خوشحال بودند و این بد بدرقه و خوش استقبال بودن ایرانیان به کمک شعاعی آمد ! فردی که از جنس کوهنوردی بود و طبعا با اقبال عمومی هم روبرو شد .پس تحریم فدراسیون هوایی توسط هیمالیا نوردان صاحب نام اکنون زمان برای روی کار امدن برخی چهره ها نیز مناسب می نمود .

1-روزهای نخستین دوران محمود شعاعی شاهد مصاحبه هایی از وی بودیم که صعود های تکرای 8000 متری را رد میکرد و دم از کارهای نوین میزد .

تیم ملی امید به عنوان نقطه ی عطف فدراسیون بسته شد و خوش بینی ها برای صعود آمادابلام و تیلی چوپیک دوچندان شد .

تیلیچوپیک منجر به حادثه شد و همه چیز بهم ریخت . مرگ دکتر سعید بهالو در زمانی که به گفته ی سرپرست تیم یکی از بهترین نفرات تیم بود ماجرا را کمی دگرگون ساخت . در اولین اقدام شعاعی به نپال رفت و در جستجوی تبلیغاتی که با هیلیکوپتر بر فراز آسمان تیلی چوپیک پرواز میکرد نشان از نگرانی وی از وضعیت موجود  و همچنین برد تبلیغاتی ایشان در آن لحظات هیجان و خبر رسانی بود .

مانور تبلیغاتی وی هرچند هزینه ی سنگینی در بر داشت اما همانطور که جامعه ی کوهنوردی به ان باور داشتند تنها برای تبلیغات و همچنین کاسته شدن از انتقادات به نسبت این صعود بود .

بعدها در کمیسیون حوادث مقصر را سرپرست تیم جلوه دادند و در عملی تبلیغاتی عنوان شد که به زودی در این خصوص شفاف سازی و اطلاع رسانی خواهد شد و سرپرست تیم و تعدادی از نفرات تیم ملی امید جهت عنوان وقایع صعود فراخوانده شدند عملی که از فدراسیون شعاعی کم ندیدم و هرچند بی حاصل بود .

" ما تاکید کرده ایم که پزشک تیم نباید صعود کند "  جمله ای که شعاعی در جلسه ی کمیسیون حوادث عنوان کرد و همانجا به شدت از سوی سرپرست تیم تیلی چوپیک تکذیب شد و رئیس فدراسیون و دبیر وقت فدراسیون بنا به شنیده ها به عنوان کردن مطلبی غیر واقعی و کذب متهم شدند . زور فدراسیون به حسین امانی سرپرست تیم نرسید و این تمام نتیجه ی کمیسیون حوادث تیلی چوپیک بود که هیچوقت در خصوصش علی رغم تبلیغات گسترده اطلاع رسانی نشد و نمی توانستند اطلاع رسانی کنند .و این سر آغاز چرخشی بنیادی بود در سیاستهای کلی فدراسیون ...

2-فدراسیون کوهنوردی دیگر دم از کاهای نوین و تیم امید نزد و پروژه ی استعداد یابی برای همیشه کنار گذاشته شد و در برنامه های تلویزیونی و مصاحبه های مسئولین فدراسیون عدم اعزام تیم های ملی و همچنین حمایت از تیم های مستقل به عنوان دستور العمل فدراسیون عنوان میشد .

اما برنامه ی نانگاپاربات با حاشیه های فراوان  داستان را به شیوه ای دیگر تغییر داد . فدراسیون از یک سو در تلاش بود رسوایی تیلیچوپیک و عدم قاطعیت آنان را محو سازد و از سوی دیگر خود را به عنوان تنها نماینده ی کوهنوردی ایران و جلو دار حرکتهای نرمال هیمالیا نوردی در ایران معرفی نماید که برنامه ی موفق نانگاپاربات او را از دومین هدف خود دور میساخت و چه چیزبهتر از مرگ یک کوهنورد که فدراسیون را برای دست کم بخشی از جامعه به آن دو هدف می رساند .

تبلیغات و فراخوانها و خیمه شب بازی ها ابزار های رسیدن به این دو هدف بود که صد البته پاسخ این سوال که آیا به این اهداف رسیدند یا خیر به زعم بنده خیر بود ...

اما رفته رفته این جریان نانگاپاربات و واهمه ی آنان از صعودهای دیگر به این شکل که هدف دوم آنان را به خطر می انداخت باعث به وجود آمدن ایدئولوژی امروز فدراسیون کوهنوردی شد که تا آنجا که در توانشان است مانع حضور تیم های مستقل در منطقه شوند اما در ظاهر شعارهایشان خلاف این را نشان میداد .

اما سیاست ظاهر فریبانه ی فدراسیون پیش نمی رفت مگر به شیوه ای دیگر که مستلزم تغییر بنیادی در سیاست کلی فدراسیون بود و آن دست بکار شدن فدراسیون برای رقابت با تیم های مستقل ...

3-شنیدن خبر اعزام تیم ملی به قله ی 8000 متری دائولاگیری و آنهم از مسیر نرمال و نه برای استعداد یابی در تناقضی اشکار با برنامه های اولیه شعاعی بود اما دیگر هدف سروسامان دادن به کوهنوردی کشور نبود بلکه ممانعت از کوهنوردی مستقل و اثبات توانایی های فدراسیون در صعود 8000 متری ها از مسیر نرمال !

انگیزه ای آن چنان داشت که فدراسیون هرچه در توان داشت برای دائولاگیری به انجام رساند .

دائولاگیری صعود شد و تبلیغات فدراسیون همچنان که انتظار میرفت شروع شد تبلیغاتی که دو پیام داشت 1- برای نشان دادن توانایی این فدراسیون و کم نداشتنش با فدراسیون های گذشته همچون هوایی و آقا جانی ... 2- رسیدن به هدف دومشان که همان یکه تازبودن در صعودهای تیمی نرمال در ایران بود !

 

اما این پایان ماجرا نبود با توجه به اینکه حادثه ی ادم شدن نعمت اللهی در صعود دائولاگیری اتفاق افتاد شعاعی از این برنامه نیز ترسید هرچند این ادم شدن منجر به حادثه ی ناگواری نشد و هیچ گاه هم در این خصوص و حوادث مشابه اطلاع رسانی نشد اما زنگ خطری بود برای فدراسیون و از این زنگ خطر محمود شعاعی ترسید !

4- فدراسیون بازهم در چرخشی استراتژیک صعودهای تیمی را مطرود و حمایت از صعودهای مستقل را در بوق و کرنا کرد ...

در آن زمان از حادثه ی نانگاپاربات هیچ سخنی به میان نمی آمد و فدراسیون نیز برای وجهه دادن به فعالیتهایش نیاز به دشمن فرضی  و همچنین فعالیت تبلیغاتی دیگر برای رسیدن به دو هدف ذکر شده داشت . تثبیت یکه تاز بودن و تلاش برای لاپوشانی ضعفهایش از طریق سرکوب کوهنوردی مستقل ...

عظیم قیچی ساز با حمایت فدراسیون راهی نانگاپاربات شد تا خلا مشروعیت فدراسیون و همچنین بهانه ای برای فتح الباب کردن پرونده ی نانگاپاربات مستقل در فعایلتهای رسانه ایش داشته باشد .

صعود عظیم بهانه ای بود که فدراسیون در حد توان به تیم نانگا بتازد و در راس این جریان این بار شخصی بود که کسی انتظارش را نداشت . حسین رضایی بازیگردان تبلیغات علیه تیم نانگا فردی که در کمیسیون حوادث نانگا پای ورقه ای را امضا کرد که نباید میکرد .

تبلیغات رسانه ای حسین رضایی و سیاهبازی های وی در تدوین تیزر ها و عکسها و همچنین متنهای احساسی برای سرکوب این تیم راه را برای خوش خدمتی وی باز کرد و جای پای وی را به عنوان یکی از تئورسین های ایدولوژیک فدراسیون محکمتر کرد . شعاعی به یک بازیگردان ماهر نیاز داشت و چه چیز بهتر از سیاهنمایی های حسین رضایی ؟!

5- فدراسیون با تدوین آئین نامه ی شورای برون مرزی مسیر دیگری را در پیش گرفت که کوهنوردی انفرادی در آن مورد حمایت قرار نمی گرفت و صعودهای تیمی نیز کاملا تحت کنترل فدراسیون بود . حال این فدراسیون یک ایدئولوژی مشخص داشت و آن ایستادگی در برابر دشمن فرضی ...دشمن فرضی وی نیز بسیار دست و پا بسته بود همانطور که فدراسیون میخواست .

این فدراسیون ایدولوژیک ! در تناقض با ائین نامه ی تدوینیش از تک چهره هایی همچون عظیم حمایت کرد و سعی کرد در موج هایی که گاهگداری رخ میداد موج سواری کند که از آن می توان به عنوان بیانیه های تند و تیز فدراسیون در مقابل تیم مانسلو نام برد . فراخوان ها و بیانیه هایی که صرفا همراهی کردن احساسات کوهنوردان بود که از قافله عقب نیوفتد ...

در مانسلو حسن نجاریان مورد اتهام بود که فدراسیون برای زهر چشم گرفتن از وی بی میل نبود و به اصطلاح اتو گرفت از نجاریان که راهی غیر از سیستم ایدئولوژیک فدراسیون را در پیش گرفته بود هم می توانست برد تبلیغاتی داشته باشد و هم یک پیام برای سایر هیمالیانوردان که راه مستقل نجاریان را در پیش گرفتن از نظر فدراسیون خطایی است نابخشودنی ...

ماجراهایی از قبیل صعود تیم باشگاه ارش به برودپیک نیز داستانی طولانی است که بحثی جداگانه می طلبد . ( به زودی )...


پی نوشت :

فدراسیون چه نیازی به سیاست و برنامه ریزی ایدئولوژیک این چنینی داشت ؟

چرا سخن گفتن از این ایدئولوژی برا فدراسیون خطرناک است؟

چرا کتمان صعود نانگاپاربات تا این حد برای فدراسیون حیاتی است ؟

نبود این ایدئولوژی چه ضربه ای به فدراسیون می زند  ؟

ماجرای نانگاپاربات و پرونده ی پیچیده ی جنایی آن به کجا رسیده است؟

فدراسیون در تلاش برای رسیدن به چه مقصودی است ؟

چهره های پشت پرده ی فدراسیون چه اشخاصی هستند؟

سیاست کلی و فعلی فدراسیون چیست؟

وضعیت چهره های شناخته شده و صاحب نام در کوهنوردی ایران به چه شکلی است؟

در پشت پرده ی فدراسیون این روزها چه می گذرد؟

همه سوالاتی است که به زودی در خصوصش خواهم نوشت و اسناد و مدارکی از ان را به رویت مخاطبان خواهم رساند . این مطالب و موضوعات مختلفی که بسیار جای بحث دارد را به مرور در آینده ای نچندان دور  به استحضار میرسانیم .

پی نوشت دو :

 این متون خطاب به فدراسیون کوهنوردی نیست ، این مطالب برای خوانندگان است که با واقعیت کوهنوردی ایران آشنا شوند و بدانند حاشیه هایی که از آن می گویند در اصل کوهنوردی پایه است و این پایه تمام ماهیت فدراسیون بر آن استوار است . صحبت از پایه های کوهنوردی ایران که همان حاشیه هاست توسط افرادی که به این موضوع واقفند حاشیه پردازی خوانده میشود که مبادا کسی بگوید پادشاه لخت است .

کافه کوه کردستان ( مهاباد )

روز چهارشنبه به اتفاق دوستان عزیزمان در کانون کوهنوردان اوراز مهاباد به گشتی در شهرستان مهاباد پرداختیم که بازدید از دفتر کانون ، باغ میکائیل ، پردی سور و سد مهاباد و دست آخر کافه ی 5 نفره ی به یاد ماندنی به اتفاق دوستان عزیزمان . سفری به یاد ماندنی بود ! سپاسی عمیق از محبت این دوستان . 

کاک فرید صدقی ، ژینا صدقی ، مهشید ، آرزو احمدی و رامیار

اسکی در روزی بیاد ماندنی ...

عکس: پیست اسکی سقز - مسیر اسکی آزاد فروردین 1391

شعاعی کجاست؟

شاید اولین جنجالی ترین خبر ابتدای سال 1391 خبر برنامه ی در حال انجام محمود شعاعی رئیس فدراسیون کوهنوردی است . شایعه ها خبر از صعود وی به همراه تنی چند از کوهنوردان همچون محمودهاشمی ، دکتر بهپور و ... به قله ی ماکالو می دهند . این در حالی است که حسین رضایی به عنوان روابط عمومی فدراسیون هیچ خبری در این خصوص درج نکرده است و ما شاهد هستیم که برای افرادی همچون عظیم قیچی ساز و حتی چهره های منتقدی همچون مهدی عمیدی خبر عزیمتشان به نپال درج شده است .

هزینه ی برنامه ای مثل ماکالو در کشور نپال حداقل 20 هزار دلار است و به پول ما میشود حدودا 40 ملیون تومان و چون تعدادشان حداقل 4 نفر است بیش از 160 میلیون تومان این برنامه هزینه در بر دارد .

اگر این شایعه ها درست باشد:

1-چرا این صعود به صورت یواشکی و بدون اطلاع رسانی در حال انجام است؟

2-محمود شعاعی تامین هزینه ی برنامه رو از چه کانالی انجام داده است؟

3-آیا با هزینه ی شخصی رفته است؟

4- مگر درامد شعاعی چقدر است که توان پرداخت هزینه 20 هزار دلاری برای این برنامه را دارد؟

5- آیا مجوز شورای برون مرزی دریافت کرده اند ؟

6- دلیل این پنهان کاری چیست؟

7- آیا با خبر شدن جامعه ی کوهنوردی از سوء استفاده ی ببخشید استفاده ی رئیس فدراسیون از امکانات این ارگان برای آنان حاشیه ساز است؟

8- آیا این سفر ربطی به پایان ریاست شعاعی در فدراسیون ندارد ؟و این شائبه که ایشان نهایت سوء استفاده اوه ببخشید نهایت استفاده از امکانات فدراسیون را در این چند ماه کرده است صحیح است یا غلط؟

9- آیا ایشان همسرشان را به عنوان کارمند فدراسیون به همراه خود به هتل 5 ستاره در کشور نپال برده اند؟

10- آیا جامعه ی کوهنوردی انقدر ساده لوح است که فریب پنهان کاری فدراسیونی ها را بخورد؟

سوالات بسیار است و شک و شبهه ی مربوط به عملکرد فدراسیون و افراد دور و برش باعث قدرت گرفتن موج نگرانی در خصوص افراد حاکم در فدراسیون شده اند. امیدوارم این سخنان همه شایعه باشد و حقیقت نداشته باشد و آقای شعاعی هم اکنون در پشت میزشان به امور کوهنوردان رسیدگی بکنند.

پی نوشت :

همین شایعه ها می گفتند در صعود دائولاگیری شعاعی همسرشون را به هتل 5 ستاره در نپال برده بودند !

شایعه ها همچنین خبر از معرفی زن شعاعی به عنوان کارمند فدراسیون به سفارت جهت اخذ ویزای فرانسه در سفر مهم شعاعی به فرانسه بود که البته دستاوردی نداشت . اما خیلی خوش گذشت ...

شایعه پراکنان همچنین از خودروی دولتی که در اختیار رئیس فدراسیون هست می گفتند که هر روز دست یکی از اعضای زحمت کش خانواده ی شعاعی می بینند که صد البته عملی شایسته است ، اصلا این شایعه پردازان  را چه به این حرفا ؟ والا؟ 

البته این سفرهای خارجی مهم که دستاوردی تاکنون نداشته بیش از سفرهای داخلی شعاعی بوده است و بر کسی مشخص نیست که این سفرها کوهنوردی ما را به کجا رسانده که خودمان بی خبریم ؟

پی نوشت آخر : به دقت سفر شعاعی به نپال رو پیگیری میکنم و امیدوارم فدراسیون در خصوص این نوع اعمال و فعالیت های سری ش اطلاع رسانی کند

در همین رابطه :

وبلاگ برج سینا : :خبر یا شایعه ی یک اکسپدیشن (دولتی؟) دیگر با دلاره ... تومانی؟؟؟!!

وبلاگ آیاز : شعاعی کجاست؟

چشم انتظار موفقیت عظیم ...

عظیم قیچی ساز کوهنورد توان مند و کم حاشیه آذربایجانی در راه آناپورنا است ، قله ای سرسخت و خطرناک که بیش از 40 درصد صعود کننده گانش را به کام مرگ کشانده است .

عظیم قیچی ساز با صعود قله هایی همچون کانچن چونگا ، گاشربروم یک ، نانگاپاربات ، دائولاگیری ، اورست و... توانمندی های خود را به اثبات رسانده است اما شاید بی دلیل برای عظیم نگرانم !

امیدوارم در وهله ی نخست شاهد تندرستی و سپس موفقیتش باشیم و سال 1391 را با آناپورنا به کام خود و آذربایجان شیرین ببینیم .

عظیم قیچی ساز را می توان نماینده ی شایسته ی آذربایجان نامید نماینده ای که به تنهایی  طلایه داری ملتی را بر عهده دارد که سالهاست صدایشان را نشنیده اند و یاشاسن گفتن در وصف این ملت خود نیز جرمی است بزرگ که صد البته با وجود عظیم ها بی اختیار می بایست کلاه ها را برداشت و با صدایی رسا و بلند و با افتخار به چنین جوانانی گفت :

یاشاسین آذربایجان

پی نوشت: امیدوارم نگرانیم در خصوص عظیم پایه و اساس منطقی نداشته باشد و بی صبرانه چشم انتظار تندرستی و موفقیتش هستیم . امیدوارم دوستان آذربایجانی اخبار مربوط به تلاشش را منعکس نمایند.

 

برپایی نمایشگاه لوازم شخصی زنده یاد اوراز

به همت کانون کوهنوردان اوراز مهاباد و خانواده ی زنده یاد اوراز عکسها و لوازم شخصی و فنی زنده یاد محمد اوراز اسطوره ی اخلاق کوهنوردی کشور در محل دفتر کانون کوهنوردان اوراز مهاباد از تاریخ 3 الی 5 فروردین ماه برگزار میشود . این نمایشگاه از ساعت 10 الی 13 و بعدازظهر 16 الی 19 برگزار میشود .

 آدرس: مهاباد- خیابان حافظ، ساختمان معاونت عمرانی شهرداری تلفن 2240280 - 0442

 

کوه نیوز : حکایت سنگها و سگ ها (! )

کوه نیوز : مي گويند مردي رهگذر در تاريکي يک شب سرد زمستاني به روستايي رسيد. سگهاي آبادي که بوي غريبه را حس کرده بودند،  با سر و صدا به وي هجوم آوردند. مرد ساده دل بي اختيار به زمين نشست و با دستهايش به دنبال سنگي گشت تا از خود دفاع کند اما سنگها به زمين يخ زده چسبيده بودند. مرد به پا خاست و گفت: « عجب نامردماني اند اهل اين آبادي، که سنگها را بسته اند و سگها را باز کرده اند ! »

در مثل مناقشه نيست اما اين مثل پند آموز، زبان حال کوه نوردي ماست. ورزش ستم کشي که مدعيانش، بندرت از مرز کوه گردي و کوه پيمايي فراتر رفته اند و زحمت کشانش، بناچار گوشه گير و خانه نشين شده اند. حاشيه ها و طفيليها در موضع حمله اند و انگشت اتهام به سوي ديگران مي گيرند و خادمان راستين آن، متهم مي شوند و بايد از خود دفاع کنند. ... اما اين سکه، روي ديگري هم دارد.

استاد گرامي، جناب آقاي بابازاده ! خدمات شما به جامعه کوه نوردي، بر همه کوه نوردان اين آب و خاک آشکار است. شما به عنوان کوه نورد، مربي، بنيان گذار سازمانهاي مردم نهاد کوه نوردي، سرپرست صعودهاي بلند و ... تلاش بسيار کرده ايد و  خدمات گران بها و ماندگاري ارائه داده ايد. شما عمر گران مايه و تندرستي خود را فداي اين ورزش کرده ايد و اين چيزي نيست که کوه نوردان اين ديار فراموشش کنند. ايراد اتهام به شما، متهم کردن تمامي خادمان کوه نوردي اين مرز و بوم است اما در پس هر تهديدي، فرصتهايي نهفته است ! کوه نوردان کشور از تهديدهايي که متوجه شما ( و آنها ) است، به عنوان فرصتهايي براي شناخت بهتر خادمان حقيقي اين ورزش سود خواهند برد. به رشد فکري و فرهنگ والاي کوه نوردان اعتماد کنيد !

بخوانید :

حسن نجاریان : دوران نخبه کشان مرده پرست

فواد رضاپور : از کیومرث بابازاده حمایت می کنم

آنا فراهانی : کیومرث بابازاده

سارا عدالتیان: انتشار مدرک جرم پیشکسوت کوهنوردی ایران، کیومرث بابا زاده!!: 

عباس محمدی : فدراسیون کوهنوردی و دادگاه  بابازاده

عباس ایلاقی : کیومرث بابازاده رو عشق است

رامیار کاردار : فایل صوتی که بعنوان مدرک جرم بر علیه بابازاده استفاده می شود

جواد زارعی : ببینید قدر پیشکسوت را چگونه می دانند

گروه کوهنوردی آناهیتا کنگاور : پیشکسوت کوهنوردی پای میز محاکمه

برج سینا : بابازاده انسان شریفی است