سخنی با مخاطبان ...

وبلاگ کوهستان در این 6 سال که از عمرش میگذرد سعی کرده است همواره مصلحت اندیشی و با ملاحضه نوشتن را بنا به روابط و ... کنار بگذارد و به شکلی صریح و روشن و بدون ذره ای ابهام حقایق را از دید نویسنده بیان کند . در این وبلاگ همواره سعی شده قدم آخر را همان اول با ادبیات گاها تند و قاطعانه عنوان نماید چراکه معتقدم ادبیات نرم و ملایم آن تاثیر قابل توجه و مورد انتظار را نداشته و نخواهد داشت. 

شاید این ادبیات و نوع نوشتار را چریک وار پنداشت اما روحیه و رفتار چریک منشانه به عنوان یکی از ضروریات نوشتار در یک فضای نقد ناپذیر بوده است . فضایی که نه ظرفیت پذیرش نقد وجود دارد نه بستر مناسب فرهنگی ، و معتقدم چریک بودن در نوشتار می تواند تاثیری فراتر از آنچه که در فضای معمول انتظار داریم را تحقق بخشد .

و این جمله ی چگوارا که می گوید گاهی یک چریک می تواند نقشی به اندازه ی یک ارتش داشته باشد را به گمانم در این فضای نوشتاری چندان بی ارتباط و غیر ملموس نیست .

باری - از اینکه مدت زمان 6 سال در این فضای با روحیات و درونیات دوستان فراوانی آشنا شده ام به سهم خودم خوشنود و خوشحالم و آرزوی تداوم و موفقیت داریم برای مخاطبان و وبلاگ نویسان دنیای کوهنویسی !


پی نوشت : برای مدت نچندان طولانی از فضای کوهنویسی دور خواهم بود . از این رو اگر کامنتها دیر  تائید شد عذر میخوام . تندرست باشید


پی نوشت دو : 

آقای مهدی عمیدی در تماس تلفنی نسبتا طولانی اطمینان دادند گزارش ، فیلمها و عکسهای مربوط به صعود هایشان و خصوص دائولاگیری را پس از بازگشت ایشان از البروس روسیه در کردستان ارائه نمایند . این جلسه ی ارائه ی گزارش به همت کانون کوهنوردان کردستان برگزار خواهد شد . 

به نظر میرسد مهدی عمیدی در جهت شفاف سازی و بدون واهمه قصد دارد در خصوص تلاشهایش اقدام نماید از پی گیری و اهمیت دادن عمیدی به افکار عمومی به سهم خودم متشکرم و امیدوارم سایرین نیز همین رویه را درپیش بگیرند . 

این جلسه ی ارائه ی گزارش به احتمال فراوان در شهریور ماه برگزار میشود و در خصوص صعود های دائولاگیری ، لوتسه و اورست بحث خواهد شد . 

مهدی عمیدی از تشکیل کمیته ی حقیقت یاب برای بررسی صعود های هیمالیانوردی استقبال کرد و ابراز امیدواری با دقت نظر وبلاگنویسان و جامعه ی کوهنوردی و تشکیل این کمیته می توان به آینده ی هیمالیانوردی کشور امیدوار بود .



دائولاگیری+ اورست+ شیشاپانگما جهت طرح ابهام...

فدراسیون کوهنوردی بعد از 11 سال یک بیانه ای صادر کرده است و عنوان نموده است که پس از دریافت گزارشها در کارگروه هیمالیانوردی مورد بررسی قرار گرفته و هرچند 11 سال طول کشید اما بلاخره مشخص شد ماکالو صعود نشده است .

از فدراسیون کوهنوردی عاجزانه خواستاریم در راستای بررسی ها و شفاف سازی های معمول و رایج فدراسیون در خصوص صعود های 8000 متری خود لطفا در خصوص فعلا سه قله نتیجه ی بررسی های خودشان را با دلایل قابل اتکا عنوان نمایند .

قله ی آناپورنا : ضمن پوزش از مخاطبان بنا به پیشنهاد دوستان و صحبت های صورت گرفته صحبت کردن از آناپورنا رو پس از بازگشت آقای قیچی ساز به صورت مشخص مطرح می کنیم . 

نخستین صعود ایرانیان به اورست : از همان کارگروه محترم و فدراسیون محترم استدعا داریم در خصوص مدارکی دال بر صعود اورست توسط 4 تن از کوهنوران کشورمان به قله ی اورست در سال 77 بررسی های لازم را در صورت امکان داشته باشند . بدیهی است تصاویر و عکسهای قله ی اورست همچون قله ی ماکالو مبهم و نا مشخص است و از علایم قله ی اورست در این تصاویر هیچ خبری نیست . لطفا اگر بررسی نمودید حتما عنوان نمایید که آیا هر 4 نفر موفق به فتح قله شده اند ؟ یا فقط یک نفر موفق شده است؟ ( از شواهد اینگونه بر می آید که فقط جلال چشمه قصابانی موفق به صعود قله شده است امیدوارم فدراسیون و اعضای تیم با ارائه ی عکسهای بیشتر به این شبهه پایان دهند)


صعود به قله ی شیشاپانگما : جسارتا و با عرض پوزش فراوان لطفا در صورتی که حجم کاری فدراسیون و کارگروه هیمالیانوردی این اجازه را می دهد پس از دو قله ی فوق به قله ی شیشاپانگما نیز بپردازید .صعود این قله فاقد هرگونه عکس و فیلم است . لطفا در این خصوص اقدام نمایید


روند طرح ابهام در خصوص برنامه های هیمالیا نوردی کشور به مرور با با حوصله ی فراوان در دست اقدام است . چنانچه در خصوص هریک از قله ها شفاف سازی نشود این قله ها از نظر افکار عمومی همچنان صعود نشده باقی خواهد ماند .

طرح ابهام در خصوص این دو قله را رسما تقدیم فدراسیون محترم می نماییم تا در فرصت یکی دو ماهه ی خود تا بازگشت آقای قیچی ساز نتایج را پس از بررسی منتشر نمایند .

بدهیهی است پس از رفع ابهام در خصوص این سه برنامه سایر برنامه های شبهه بر انگیز نیز طرح ابهام خواهد شد .

با تشکر از فدراسیون محترم


به آقای محمد حسن نجاریان عزیز

با سلام و درود خدمت شما

جناب آقای نجاریان عزیز ، باتوجه به سکوت شما در خصوص ماکالو ، لطفا با توجه به اینکه شما در نخستین صعود ایرانیان به قله ی اورست اعلام شده است صعود نموده اید در صورت امکان به جهت رفع شک و شبهه در خصوص نفرات صعود کننده و شرایط صعود نسبت به پاسخ گویی به افکار عمومی اقدام نمایید  و با درج یک عکس از قله به این شبهات خاتمه دهید . بدهیهی است که جامعه ی کوهنوردی عکس آقای چشمه قصابانی را روئیت نموده است .  پیشا پیش از لطف شما جهت شفاف سازی سپاسگذاریم


به آقای مهدی عمیدی عزیز 

جناب آقای عمیدی عزیز با اهدای سلام و درود 

با توجه به تلاش شما و حمایت جامعه ی کوهنوردی از فعالیاتهای شما و با توجه به بازگشت  از منطقه ی دائلاگیری و گذشت یک ماه از برنامه و درج خبر صعود . لطفا نسبت به ارائه ی عکس قله ی دائولاگیری به افکار عمومی اقدام نمایید . یک ماه از بازگشت شما به کشور می گذرد و مطمئنا از شما به عنوان یکی از نامزدهای ریاست فدراسیون انتظار می رود در این خصوص عملکردی شفاف و روشن داشته باشید. چشم انتظار انتشار اسناد شما مبنی بر صعود دائولاگیری هستیم . پیشاپیش از شما سپاسگذاریم


آقای شعاعی سکوت بس است

11 سال فریب ، 11 سال دروغ ، 11 سال ظاهر سازی و اصرار بر آن ، کافی نیست؟ 

فدراسیون می بایست به افکار عمومی پاسخی روشن ، شفاف و واقع گرایانه بدهد. براستی وقتی واضح و روشن است که دو تلاش ایرانی بر روی قله ی ماکالو بدون صعود بوده است آیا وقت آن فرا نرسیده است که برای حفظ ظاهر هم شده فدراسیون رسما این اشتباه و ظاهر سازی را بپذیرد و به افکار عمومی توضیح بدهد؟ سکوت فدراسیون به چه معناست؟ 

آیا زمان آن فرا نرسیده صعود های کوهنوردان کشور در قالب تیم های ملی و صعود های انفرادی چند سال اخیر جهت قضاوت افکار عمومی منتشر شود؟ صعودهای گاشربروم یک ، گاشربروم دو ، آناپورنا ، دائولاگیری ، لوتسه ، کانچن چونگا و ... ؟ 

آقای محمود شعاعی که خود در منطقه ی ماکالو حضور داشته است و یقینا از محل و مسیر قله ی ماکالو اطلاع کامل داشته است چرا قصد این ظاهر سازی را داشته است؟ چرا در این خصوص سکوت کرده است؟ چه کسی مسئولیت پاسخگویی به جامعه ی کوهنوردی را بر عهده دارد؟ 

به راستی در هیمالیانوردی کشور چه خبر است؟


به دلیل سفر آقای قیچی ساز به پاکستان و قله ی کی تو طرح ابهام در خصوص آناپورنا رو موکول می کنیم به بازگشت ایشان به ایران 

عکس روز : پرچم جمهوری اسلامی ایران زیر پای کوهنوردان خارجی !؟

دو سال پیش تیم ملی کوهنوردی جمهوری اسلامی ایران موفق شد قله ی دائولاگیری در کشور نپال را صعود نماید که پرچم هایی جهت این صعود به کشور نپال برده شده بود اما در میان ناباوری و بهت همگان سرنوشت این پرچم ها که توسط فدراسیون کوهنوردی برده شده بود چیزی خارج از تصورمان بود ! 

کوهنورد خوب کشورمان ( عمیدی ) سال جاری در تلاش برای صعود دائولاگیری شاهد لگدمال شدن پرچم جمهوری اسلامی ایران بوده است و از آن عکاسی کرده است که تلنگری باشد برای مسئول فدراسیون کوهنوردی کشور...

این پرچم توسط کوهنوردان خارجی و شرپاهایشان لگد مال شده است . مسئول مستقیم این هتک حرمت به پرچم جمهوری اسلامی ایران شخص رئیس فدراسیون است که علاوه بر عذر خواهی از جامعه  می بایست در این خصوص پاسخگو باشد ! 

انتظار داریم فدراسیون کوهنوردی در بیانیه ای به جهت این سهل انگاری از جامعه و مردم متعهد به این پرچم عذرخواهی نماید .

لینک های مرتبط :

http://koohnews.ir/index.php/اخبار/گفتگو/1452-مهدی-عمیدی-در-مصاحبه-اختصاصی-با-کوه-نیوز-فدراسیون-کوهنوردی-هیچ-گونه-نقشی-در-صعودهای-من-ندارد

http://magma.blogfa.com/post-519.aspx

http://newbie.blogfa.com/post-348.aspx

ضرورت تشکیل یک کمیته ی حقیقت یاب در خصوص ماکالو و سایر قله ها

بررسی تصاویر و اسناد موجود نشان می دهد که دو تیم کوه نوردان ایرانی در سال های 1380 ( تیم فدراسیون ) و 1391 ( محمودهاشمی ، حسین مقدم )   با رسیدن به "برج سنگی " در مسیر صعود ماکالو به تلاش خود پایان داده و راه بازگشت را در پیش گرفته اند.

 

 

_ برنامه ی سال 1380 : تنها تصاویر موجود از اولین تلاش ایرانیان برای فتح ماکالو  در گزارش رضا زارعی و آلبوم عکس های او در سایت فیلکر  یافت می شود. ابتدا عکسی که او را در زیر برج سنگی _ و نه حتی بر فراز آن!! _ نشان می دهد:

 و بعد عکسی برش خورده  در کادری بسته و به شدت مبهم:

 

 

 برنامه ی سال 1391 : تصاویر منتشر شده‌ی محمود هاشمی و حسین مقدم در سایت رسمی فدراسیون کوه‌نوردی نیز  مرحله‌ای بالاتر از "برج سنگی" را نشان نمی‌دهد .  برج سنگی پایان مسیر آنان همان برج سنگی پایان مسیر در عکس رضا زارعی است . توجه و دقت به دو سنگ بزرگ تیره و روشنی که به صورت عمودی در کنار هم قرار گرفته‌اند  به ساده‌گی این موضوع را نشان می‌دهد :

 

 

 _ اما... و پرسش اصلی این است: آیا  این " برج سنگی " همان قله ی ماکالو است که با رسیدن به آن باید به تلاش خود خاتمه داد ، عکس های یادبود را گرفت و خبر فتح خود را برای افکار عمومی ارسال کرد؟ لطفا فیلمی  که لینک آن را در اینجا و برای شما قرار می دهیم با دقت ببینید:

http://www.youtube.com/watch?v=yIPvtQJe2gI&feature=topics

 

افراد تیم در جریان صعود  خود به قله ی ماکالو و در دقیقه ی 12/8  فیلم به این برج سنگی می رسند . همان برج سنگی که رضا زارعی عکس  یادبود خود را با عنوان   makalu summit 8463m    در  زیر آن گرفته است  و همان برج سنگی که به نظر می رسد حسین مقدم و محمود هاشمی بیش از آن نرفته اند:


ادامه‌ی تلاش اعضای این تیم برای دست یابی و فتح ماکالو  و ادامه‌ی فیلم به روشنی نشان می‌دهد که :  چه راه کم و بیش طولانی و چه مسیر دشواری هنوز تا قله  باقی مانده است!  لطفا فیلم را با دقت ببینید!

 

 _ ورزش کوه‌نوردی کشورمان در حال حاضر دو متولی بزرگ و تشکیلاتی دارد: فدراسیون و انجمن . به مدیران و مسئولان این دو نهاد پیشنهاد می کنیم با تشکیل یک کمیته‌ی حقیقت‌یاب، بازنگری و بررسی جدی  تمامی برنامه‌های اجرا شده‌ی هیمالیانوردان ایرانی  را در دستور کار خود قرار دهند.

به نقل از وبلاگ کلاغها ( فرامرز نصیری )

موسیقی : زهره

یاد ازآن روزی که بودی زهره یار من/ دور از چشم رقیبان در کنار من

حالیا خالی است جایت ای نگار من/ در شام تار من آخر کجایی زهره

 یاد داری زهره آن روزی که در صحرا /دست اندر دست هم گردش کنان تنها

راه می رفتیم و در بین شقایقها / بود عالم ما را لطف و صفایی زهره

 بود هنگام غروب و آن روز پر زیبا / ایستادیم از برای دیدنش آنجا

تکیه تو بر سینه ام دادی سر خود را / گفتیم و ما تنها بس رازهایی زهره

 چون یقین کردی که در عشقت گرفتارم / طرد گشتی و نمودی اینچنین خارم

خود نکردی فکر آخر نازنین یارم / من همچو تو دارم آخر خدایی زهره

 ای باد صبا بهر خدا بوی که داری / اين بوی خوش از سلسله موی که داری

خرم شده بستان ز تو ای باد بهاری/ اين خرمی از روی که و بوی  که داری

ای کاش بدانستم يک آرزوی دل / تا خود تو به دل آرزوی روی که داری

تا خود  تو به دل آرزوی روی که داری / جانم جانم روی که داری

 ما روی دل از جمله جهان سوی تو داريم / تو روی دل  قبله جان سوی که داری

گرديده مؤيد ز چه فکر تو پريشان / در سر مگر انديشه  گيسوی که داری 

ترانه : داریوش رفیعی

مراسم یاد بود شاد روان جعفر ناصری

به گزارش وبلاگ خانه ی کوهنوردان شهر قدس چهلمین روز پرواز زنده یاد جعفر ناصری روز 1 تیرماه 1391  برگزار می شود . این مراسم مقرر است از ساعت 15 الی 17 در مسجد جامع شهر قدس برگزار گردد. 

جعفر ناصری عضو سابق تیم ملی کوهنوردی و از کوهنوردان تلاشگر بر روی قله ی مانسلو بود که متاسفانه در راه بازگشت از قله ی مانسلو در اثر حادثه ای جان می بازد . 

روحش شاد و یادش گرامی 

آدرس مسجد جامع : تهران- بزرگراه فتح (جاده قدیم کرج) کیلومتر 20 واقع در شهر قدس - بلواز امام خمینی 

http://khanehqods.blogfa.com

برج سنگی  قله ماکالو نیست ...

دیروز در جریان انتشار عکسهای قله ی ماکالو توسط دو کوهنورد کشورمان ( محمود هاشمی و حسین مقدم ) در سایت فدراسیون کوهنوردی مشخص شد عکسهای این دو کوهنورد بر فراز قله ی ماکالو گرفته نشده است . اثبات این صعود و تحقیق در این خصوص پرده از صعود سال 1380 فدراسیون کوهنوردی به قله ی ماکالو نیز برداشت . 

در صعود دو کوهنورد سال جاری بر فراز ماکالو از برجی سنگی به عنوان قله نام برده شده است که ادعا می کنند بر فراز این برج ایستاده اند هرچند این ادعا همراه با دلیل و مدرک قانع کننده نیست اما با مطالعه ی گزارش هیولای سیاه از آقای رضا زارعی ( از این قسمت دانلود کنید ) مشخص می شود که نخستین تلاش ایرانی ها نیز بر این قله همراه با این اشتباه بوده است . 

با بررسی در اینترنت و مشاهده ی فیلم ها و گزارشات کوهنورد کشورهای مختلف و همچنین بررسی تصاویر گوگل ارث مشخص می شود که برج سنگی قله نیست و بیش از 600 متر ( نه به لحاظ ارتفاع ) به صورت مسافت مسیر باقی ماند است و قله ی ماکالو پس از برج سنگی قرار دارد . 

ادعای صعود برج سنگی و صعود آن توسط ایرانی ها هرچند بدون مدرک صرفا یک ادعاست چراکه در صورتی که این برج صعود می شد قطعا ادامه ی مسیر بر کوهنوردان مشخص میشد . 

با این فرض که ایرانیان هر دو تلاش موفق به فتح برج سنگی هم شده باشند بازهم هر دو تلاش به منزله ی عدم صعود ایرانی ها بر فراز این قله است . هرچند ادعای صعود برج توسط هر دو تیم نیز بدون مدرک منتشر شده است و صرفا در حد یک ادعا است . 

چیزی که در گزارشات و تصاویر مشاهده  می شود یک جمله ی بسیار ساده است که سرنوشت صعود ایرانی ها بر فراز ماکالو را مشخص می کند و آن " برج سنگی قله ی ماکالو نیست "

http://www.youtube.com/watch?v=6CQ8T2HXJKk&feature=endscreen&NR=1


پیشنهاد می کنم کتاب ماکالو هیولای سیاه را که توسط رضا زارعی نوشته شده است و  شرحی از صعود ایرانیان به پای برج سنگی ماکالو است را مطالعه نمایید . 


فدراسیون پاسخگو باشد ( ماکالو ، دم خروس یا قسم حضرت عباس ؟!)

اردیبهشت ماه سال جاری بنا به گفته ی فدراسیون کوهنوردی در تلاش کوهنوردان ایرانی بر روی قله ی ماکالو دو نفر از کوهنوردان کشورمان آقایان محمود هاشمی با 6 صعود بالای 8000 متری و حسین مقدم با چهار صعود موفق به صعود این قله شدند .

خبر خوشحال کننده ای بود اما در متن این خبر نکاتی درج شده بود که جای بسی تامل داشت ، نخست اینکه عنوان شده بود در شرایط بد جوی این دو کوهنورد موفق به صعود قله ی ماکالو شده اند که با ارائه ی گزارش تصویری ( گزارش منتشر شده ی فدراسیون ) این قله این ادعا در هیچ یک از عکسهای منتشر شده مشاهده نمی شود بلکه هوایی صاف و آرام را شاهد هستیم . ( متن خبر فدراسیون در این قسمت )

عنوان شده پس از دو ساعت از حرکت  تیم آغاز بارش متناوب برف را شاهد بوده اند .یعنی ساعت 4:30 آغاز بارشها بوده است .

در جایی که حتی عنوان می شود در ساعت 16:30 که محمود شعاعی به دلیل شرایط بد جوی باز می گردد نیم ساعت بعد ( ساعت 17:10 ) عکسی که از آن به عنوان قله نام می برند در هوای بسیار صاف و شرایط بسیار مساعد گرفته شده است .

فارغ از این دروغ پردازی که به ان تاکید هم شده است نکته ای که جای سوال دارد در عکسی که از آن به عنوان قله یاد شده است هنوز شیب باقی مانده است و عکسی مبنی بر قله ی ماکالو انتشار نیافته است اما با این اسناد ضعیف کماکان این صعود از نظر فدراسیون که سیاست یک باو چند هوا را پیشه کرده است پذیرفته شده است .

به هیچ عنوان قصد من از باز کردن این موضوع زیر سوال بردن صعود نیست بلکه هدف مقایسه ای ست کوتاه با آنچه فدراسیون در عملکردش مشاهده می شود .

چطور هیچ عکسی از صعود قله منتشر نشده است اما این صعود پذیرفته شده است؟ و چطور عکسی که هنوز شیب وجود دارد را به عنوان قله می پذیرند و از آن به عنوان فراز ماکالو نام می برند؟ چطور عنوان شده است شرایط نا مساعد جوی اما آسمان صاف است !!؟؟


حال مقایسه ای کوتاه داشته باشیم از انچه فدراسیون در این سالیان با کوهنوردان خارج از سیستم تبلیغاتی خود داشته است .

در سال 1389 کوه نوشت ( روابط عمومی فدراسیون )  در ادامه ی سیاست فدراسیون یعنی اصرار بر سناریوی عدم صعود تیم نانگاپاربات عکس و متنی را تحت عنوان آغاز ی بر یک پایان ! در وبلاگ منتشر کرد ( در این قسمت و این قسمت ) که با اقدام امروزشان در تناقضی آشکار است .

من قصد ندارم وارد بحث صعود یا عدم صعود نانگاپاربات شوم اما این چه قضاوتی است و چه متولی است که اینچنین برای یک عده شمشیر از رو می بندد و برای خودی ها بدون چون چرا تمام گفته هایشان را بدون لحظه ای تامل می پذیرد؟

آقایان فدراسیون لطفا عکس قله را منتشر کنید و اگر عکسی از قله وجود ندارد سعی نکنید عکسی که به عنوان فراز ماکالو گذاشته اید را جامعه ی کوهنوردی باور بکند شرایط نامساعد جوی را نیز می گذاریم به حساب دروغ پردازی های چندین و چند ساله یتان !

مخاطبان لطف کنند در صورتی که از این عکسها شرایط نا مساعد جوی استنباط نمودند حتما عنوان بکنند .


پی نوشت : چنانچه عکسی از قله ی ماکالو توسط این دو کوهنورد و یا فدراسیون کوهنوردی منتشر نشود صعود قله ی ماکالو در ابهام باقی خواهد ماند و جامعه ی کوهنوردی نمی تواند چشم بسته این صعود را صرفا با هیاهوی تبلیغاتی بپذیرد . جامعه ی کوهنوردی برای پذیرش این صعودها مدرک می خواهد آقایان !

 


پی نوشت دو : در گزارش منتشر شده ی دوم فدراسیون از صعود حسین مقدم و محمود هاشمی به قله ی ماکالو ( گزارش در این قسمت ) همچنان نشانی از حضور کوهنوردان ایرانی بر فراز ماکالو نیست ! 

عکس منتشر شده توسط فدراسیون مبنی بر گامهای آخر بر روی برج سنگی نشان از اصرار فدراسیون بر صعود ایرانی ها بر قله ی ماکالو دارد در صورتی که این نفرات ایرانی نیستند . لباس محمود هاشمی کاملا زرد رنگ است و با تطبیق عکسهای حسین مقدم مشخص می شود که این نفرات که در تلاش برای صعود قله هستند ایرانی نیستند و تیم چین و شرپاهایشان هستند که در عکسها 4 نفرشان قابل تشخیص است . عکس ایرانی ها بر روی قله وجود ندارد و یبا دست کم انتشار نیافته است . 

نفرات تیم چین در تلاش برای صعود قله

تیم هیمالیانوردی کردستان در راه لنین قرقیزستان

تیمی متشکل از کوهنوردان کردستان سال جاری در قالب تیم هیمالیانوردی کردستان عازم منطقه ی پامیر و کشور قرقیزستان می شوند . این تیم اردوهای آماده سازی متعددی را در کوهستانهای کشور پشت سر گذاشته اند و به صورت کاملا مستقل راهی قله ی 7134 متری لنین خواهند شد .

این تیم متشکل از آقایان بازیزید نیکبخت به عنوان سرپرست از پیرانشهر ، مهدی کریم زاده ( ئاوات ) از بوکان به عنوان مسئول فنی ، فواد بهمنی از سنندج ، کریم معروف زاده از سردشت و جوانترین عضو این تیم منصور عزیزی ( شیرکو) از بوکان در اواخر تیر ماه سال جاری از طریق فرودگاه مشهد به منطقه عازم می شوند.

گفتنی است این تیم در سال آینده با اضافه شدن چند هیمالیانورد دیگر در تدارک صعود به یکی از قلل 8000 متری است .

قله ی لنین با ارتفاع 7134 متر دومین قله ی مرتفع منطقه ی پامیر است بیس کمپ آن در ارتفاع 3800 متری از سطح دریا قرار دارد و دارای سه کمپ به ارتفاع های 4400 – 5300 – 6200 متر است . لازم به ذکر است صعود به این قله معمولا 15 تا 20 روز زمان می برد .

" کریم زاده " مسئول فنی تیم از وضعیت مناسب روحی و فیزیکی نفرات خبر داد و افزود با توجه به نبودن اسپانسر در این مرحله از برنامه چند نفر از هیمالیانوردان کشور نتوانستند این تیم را همراهی نمایند اما این تیم روند رو به رشدی را در پیش گرفته است و برنامه ی صعود به قله ی لنین نیز در همین راستا است .

وی در خصوص عدم درخواست مجوز شورای برون مرزی برای این تیم عنوان کرد با توجه به رویکرد فدراسیون کوهنوردی در عدم همکاری با تیم های هیمالیانوردی و فراهم اوردن شرایط بسیار دشوار برای تیم های کشور در خصوص اخذ مجوز شورای برون مرزی ، تیم کردستان اقدام به دریافت مجوز شورای برون مرزی نکرده است .

لازم به ذکر است روند اخذ مجوز شورای برون مرزی چندین ماه طول می کشد و مسبوق به سابقه است که به دلیل طولانی بودن روند اخذ این مجوز برخی از تیم ها به ناچار دیر تر عازم منطقه شده اند و همین امر باعث عدم موفقیت تیم و پایان فصل صعود بوده است . 


پی نوشت : جهت بازتاب رسانه ای ...


موسیقی : هه لاله  ...

این ترانه یکی از ترانه های فلکلور کردی است  که  استاد مظهر خالقی آن را اجرا نموده است . و به زیبایی داستان عشق دختر و پسر روستایی را به تصویر می کشد ... در لابلای کلمات این ترانه سالهای گمشده ی فرهنگ و موسیقی مردمان سرزمینم نهفته است روزگاری که هرآنچه می دیدی زیبا بود ، گنجینه ای ارزشمند که میراث فرهنگی این دیار است.

داستان دختر روستایی ( هلاله : یکی از نامهای دخترانه کردی که به یک نوع گل گفته می شود )که به عروسی نمی رفت تا برایش شال و حریر بیاورند و عاشقش او را می ستاید و با وعده ی حریر و شال می خواهد دل معشوقش را برای رفتن به بزم شادی بدست اورد...قطعه ایست زیبا حداقل برای من !

این ترانه ی بسیار زیبا تقدیم به دوست عزیزم ئاوات کریم زاده عزیز 

 له نیو کیژانا ته نیا هه لاله / در میان تمامی دختران تنها هلاله

دلی غه مینه و له سوچی ماله /با دلی غمگین در گوشه ی خانه مانده است

تو مه گری مه گری مه گره به هانه / گریه نکن و بهانه مگیر

ده نیرم بوت بی شه ده له بانه / از شهر بانه برایت حریر و  شال می اورم

هه لاله وه ره کیژه جوانه که م تاوی هه لپه ره  / هلاله ، دختر زیبا رو اندکی شاد باش و برقص

سویندم به سوزی دله ی ئه سیرم / سوگند به قلب اسیرم

تا ساتی ماوم هه ر وای له بیرم / تا جان در بدن دارم تو در یادم هستی

ئای مه گری مه گری یاره که م مه گری / گریه نکن ، عشق من گریه نکن

ده نیرم بوت بی شه ده و گواره و هه وری  / فرستاده ام برایت شال و گوشواره بیاورند

هه لاله وه ره ، یاره  جوانه که م تاوی هه لپه ره / هلاله ، دوست زیبایم ، اندکی شاد باش و برقص

***

ئاخرین قسه م هه ر ناوی تویه / آخرین کلامم فقط اسم توست

هه ر چاوه کانم پر ئاوی تویه / و چشمانم پر از اشکهای غم توست

چاو ره شه گیان مه گری لیو ئاله گیان مه گری / ای چشم سیاه و لب زیبا ، گریه نکن

ده نیرم بوت بی شه ده و گواره و هه وری / فرستاده ام برایت شال و گوشواره بیاورند

هه لاله وه ره کیژه جوانه که م تاوی هه لپه ره  / هلاله، دختر زیبا رو اندکی شاد باش و برقص


موسیقی : به بهانه ی کوچ بهار

به بهانه ی آخرین روزهای بهار و آخرین پست های این وبلاگ این ترانه ی دلنشین از آرمان که برایم خاطره انگیز و بسیار آرامش دهنده است را تقدیم مخاطبان می نمایم . 

تا بهار دلنشين آمده سوي چمن

اي بهار آرزو بر سرم سايه فکن

چون نسيم نوبهار بر آشيانم کن گذر

تا که گلباران شود کلبه ي ويران من

تا بهار دلنشين آمد بيا آرام جان

تا نسيم از روي گل آمد بيا دامنکشان

چون سپندم بر سر آتشفشان منشان دمي

چون سرشگم در کنار بنشين نشان سوزي نهان

باز آ ببین در حیرتم بشکن سکوت خلوتم

چون لاله ی صحرا ببین در سینه آه حسرتم

ای روی تو آیینه ام عشقت غم دیرینه ام

باز آ چو گل در این بهار سر را بنه بر سینه ام


رود ...

خویشتن را به بستر تقدیر سپردن 

و با هر سنگ ریزه 

رازی به نارضایی گفتن

زمزمه ی رود چه شیرین است ! 

از تیزه های غرور خویش فرود آمدن 

و از دل پاکی های سر افراز انزوا به زیر افتادن

با فریادی از وحشت هر سقوط 

غرش آبشاران چه شکوه مند است !

و هم چنان در شیب و شیار فرو نشستن 

و با هر خرسنگ 

به جدالی برخاستن

چه حماسه ئی ست رود ، چه حماسه ئی ست!

عکس : صعود هفتم قلم - امیر حسین ناظمی

شعر شاملو

جهت بازتاب رسانه ای : بهادرانی ها در راه کی تو ( k2 ) ...

رضا بهادرانی به همراه برادر ش صحبت الله بهادرانی از کوهنوردان صاحب نام کرمانشاهی قصد دارند در سال جاری به سخت ترین قله ی 8000 متری دنیا صعود نمایند . ایبن قله در منطقه ی قراقروم پاکستان و در امتداد یخچال بالترو به ارتفاع 8611 متر قرار دارد و از آن به عنوان سرسخترین قله ی 8000 متری و دومین قله ی مرتفع پس از اورست می توان نام برد . 

پیش از این سه بار تلاش توسط ایرانیان بر روی این قله و مسیر ابروزی صورت گرفته است که در نخستین تلاش زنده یاد داود خادم جانش را از دست داد و در تلاش دوم در سال 1386 کاظم فریدیان موفق شد این قله را برای نخستین بار فتح نماید و سپس در سال 1389 زنده یاد لیلا اسفندیاری نیز در تلاشی انفرادی از این کوهستان ناکام بازگشت . 

رضا بهادرانی و صحبت الله بهادرانی موفق شده بودند سال گذشته قله ی سرسخت گاشربروم یک را در همان منطقه صعود نمایند . رضا بهادرانی عضو تیم ملی کوهنوردی سالهای دور کشور بوده است که موفق به فتح قله های 8000 متری  همچو (لوتسه در سال 1381 به عنوان چهارمین قله ی مرتفع ) و ( اورست در سال 1384 ) و (گاشربروم یک در سال 1390 ) شده است. کوهستان کی تو با آمار کشته های نزدیک به 28 درصد سومین کوه مرگبار دنیا به حساب می آید . 


پی نوشت : وبلاگ کوهستان برای تمامی تلاشگران منطقه ی قراقروم در سال جاری آرزوی تندرستی و موفقیت دارد . امسال تعدادی از کوهنوردان کردستانی دیگر نیز به احتمال زیاد بر روی قله های منطقه ی قراقروم از جمله گاشربروم یک تلاش خواهند کرد. 

پی نوشت دو : بهادرانی ها برنامه ی خود را به قله ی برودپیک تغییر دادند

از تحولات خاورمیانه ...

* عبدالباسط صیدا فعال سیاسی کرد به ریاست شورای ملی سوریه برگزیده شد . 

این خبر از جهاتی برای پیگیر کنندگان بحران سوریه جالب بود از سویی برخی معتقدند این تغییر در ریاست شورای ملی سوریه صرفا برای جذب حداکثری کردها برای شکست دادن حکومت بشار است است و از سوی دیگر برخی آن را نقطه ی امیدی برای خواستهای کردها در سوریه می دانند . لازم به ذکر است در نخستین جلسات شورای ملی سوریه با عنوان شدن نام کشور جمهوری عربی سوریه کردها از شورای ملی سوریه فاصله گرفتند ، برهان غلیون رئیس سابق اپوزسیون ( شورای ملی سوریه ) پیشتر عنوان کرده بود ما سرزمینی به نام کردستان در سوریه نمی شناسیم . به همین علت 15 حزب کرد در سوریه از شورای ملی سوریه کناره گیری کرده بودند . حمید حاجی درویش دبیر کل حزب پیشرو کرد در سوریه عنوان کرده بود به با توجه به نادیده گرفتن حقوق کردها در سوریه به  شورای ملی سوریه اعتماد نداریم  . یکی از خواستهای کردها برای ملحق شدن به شورا حق تعیین سرنوشت بود که با مذاکره ی هیئتی از 15 حزب کرد در واشنگتن این پیش شرط به حل مسئله ی کرد با در نظر گرفتن معاهدات  بین المللی تغییر کرد و مجددا کردها به شورای ملی سوریه پیوستند و ریاست این شورا نیز به صیدا رسید . صیدا اولویت خود را در شورا ، انجام اصلاحات در این شورا میداند ...


پی نوشت : مردم کردستان  یکی از باورهایشان ایرانی بودن مردم کردستان سوریه است که می توان در مصاحبه ها و گزارشات فعالین سیاسی فرهنگی کرد سوریه به این موضوع پی برد . لازم به ذکر است  قامیشلی ، حلب و ... از  سوریه ، روزگاری بخشی از سرزمین مادریمان ایران بوده است و گویش مردم این منطقه کردی کرمانج ( زازاکی ) است که پیوند عمیقی با گیلکلی و تالشی دارد به طوری که هم اکنون بیش از 20 درصد واژه های ریشه دار و باستانی باقی مانده در زبان این مناطق مشترک است. این گویش یکی از ریشه دار ترین زبانهای ایرانی تبار است که در بخشهایی از سوریه و ترکیه فعلی به ان تکلم میکنند . 

زبان کردی و گویش کرمانج و گوران  با زبان مردم تالش ، گیلان و پارسی دارای ریشه ی مشترک است و ریشه ی این زبانها به پهلوی ساسانی ( و قبل تر از آن پهلوی اشکانی ) می رسد که از زبانهای ایرانی میانه به شمار میرود . 

پی نوشت دو :عکس فوق مربوط به زبانهای ایرانی تبار است که شامل فارسی ( پارسی ، دری ، تاجیکی ) ، لکی ، کردی ، پشتو ، بلوچی ، لری ، مازنی ، گیلکی ، دیلمی ، تالشی ، تاتی و آسی است  

چند پیشنهاد برای هیئت اجرایی

در جریان برگزاری هفتیمن صعود قلم در کردستان ( جنگل و آبشار خرپاپ ) پس از بازدید از آبشار اعضای شرکت کننده 5 نفر از کوهنویسان را به عنوان اعضای هیئت اجرایی جدید برگزیدند . اعضای هیئت اجرای جدید که دومین هیئت اجرایی صعود قلم محسوب می شوند شامل آقایان محمد صدقی ، رضا حبیب نیا ، احسان بشیر گنجی ، امیر حسین ناظمی و خانم الهه حمیدی است . 

چند روز گذشته کلید وبلاگ صعود قلم تقدیم هیئت اجرایی شد و از این پس مسئولیت هماهنگی های صعود قلم به این دوستان بزرگوار است . ضمن تسلیت و تبریک برای انتخابشان به عنوان هیئت اجرایی چند پیشنهاد به عنوان یکی از اعضای دنیای وبلاگ نویسی تقدیم این عزیزان می نمایم . 

1- در جریان صعود هفتم و  دیر هنگام شروع شدن فراخوان و انتخابات میزبانی باعث شد برنامه ای همانند برف انبار همزمان شود با انتخابات و از این رو پیشنهاد میشود در سال آتی انتخاب میزبان قبل از سال جدید باشد و این انتخابات در زمستان امسال پیگیری شود . 

2- پس از درج گزارش میزبان در وبلاگ صعود قلم امیدوارم دوستان نسبت به مسابقه ی عکاسی و گزارش نویسی اقدام نمایند . پیشنهاد میشود از چند تن از عکاسان دنیای کوهنویسی دعوت به عمل بیاید برای داوری این فراخوان و یک عکس نیز به عنوان عکس منتخب کوهنویسان به رای گذاشته شود . 

3- و دست آخر پیشنهاد میدهم هر وبلاگ نویس جهت برگزاری صعود هشتم مبلغ 10 هزار تومان به عنوان بخشی از هزینه ی صعود بپردازد تا میزبان سال آینده دغدغه ی مالی کمتری داشته باشد و مناطق محروم به لحاظ صنعتی و مالی بتوانند جهت میزبانی صعود قلم شرکت داشته باشند . و این مبلغ قبل از صعود و در هنگام ثبت نام دریافت شود . در صورتی که این پیشنهاد مورد موافقت قرار بگیرد می بایست به رای عمومی گذاشته شود . 

با تشکر از زحماتی که متقبل شده اید

صندلی ریاست فدراسیون ، چهره ها و گمانه زنی ها ...

کمتر از چند ماه دیگر به معرفی شدن ریاست فدراسیون کوهنوردی توسط مجمع عمومی باقی مانده است و دوران ریاست محمود شعاعی به عنوان سرکوب گر ترین رئیس فدراسیون به پایان خواهد رسید .

هرچند برخی از اعضای این مجمع نمایندگان شایسته ای برای انتخاب رئیس فدراسیون نیستند اما با نگاهی اجمالی به نامزد ها و اعضای مجمع حدس زدن در خصوص رئیس آینده ی فدراسیون کمی مشکل به نظر می رسد .

بخش عمده ی نفرات این مجمع رئیس هیئت استانهای کشور است که در بسیاری از موارد این رئیس هیئت نه دانش کوهنوردی دارد و نه شناخت مناسب از وضعیت موجود و نفرات کاندید شده ، نمونه ی بارزش همین رئیس هیئت کردستان که به واقع اطلاعی از جریانات کوهنوردی حتی استان خودش نیز ندارد ...

سه نفر از کوهنوردان ( عظیم قیچی ساز از تبریز – امید شیخ بهایی از کرمان – رویا ریاضی از تهران ) به عنوان نماینده ی قهرمانان و  پروین رضایی از الیگودرز نماینده ی باشگاهها و دکتر حمید مساعدیان از تهران به عنوان نماینده ی گروهها و محمد حسین طالبی مقدم از همدان نیز به عنوان نماینده ی مربیان و دست آخر بابک ضیاء از تهران به عنوان نماینده ی داوران جهت انتخاب رئیس فدراسیون نقش آفرینی می نمایند !

باری –نفرات کاندید شده برای ریاست فدراسیون آقایان ، محمد تقی بهره ور ، کاوه کاشفی ، رضا زارعی ، همایون بختیاری، مهدی عمیدی ، رضا بهادرانی ، سید مرتضی موسوی ، امید آمحمدی و رامین احمدی طباطبایی است .

که در این بین نفراتی همچون مهدی عمیدی ، رضا بهادرانی و امید آ محمدی را می توان به عنوان ورزشکاران و هیمالیانوردان نسبتا صاحب نام کشور دانست که به اعتقاد من با توجه به روابط پیچیده ی رئیس هیئت ها با ورزشکاران بعید به نظر می رسد برای رئیس هیئت ها این چهره ها شناخته شده باشند و به گمانم شانس چندانی برای انتخاب شدن نخواهند داشت .

در این بین نام چهار نفر کمی پر رنگ تر از بقیه به نظر می رسد که از آنها همانطور که پیشتر در این وبلاگ اجمالا به ان اشاره شد آقایان رضا زارعی ، کاوه کاشفی ، همایون بختیاری و سید مرتضی موسوی شانس بیشتری برای انتخاب شدن خواهند داشت ...

سید مرتضی موسوی با عملکرد چند ساله اش در فدراسیون کوهنوردی و فصلنامه ی کوه تا حد بسیار زیادی رویه و منشش برای بسیاری از کوهنوردان مشخص شده است و شاید مهمترین نگرانی بخش بزرگی از جامعه ی کوهنوردی انتخاب وی باشد . انتخاب شدن مرتضی موسوی به عنوان رئیس فدراسیون برای جامعه ی کوهنوردی به گمانم حرکت به عقب است . افکار تا حدی رادیکال وی می تواند فضای کوهنوردی را به سمتی ببرد که شایسته ی جامعه ی کوهنوردی نباشد .انتخاب وی به عنوان رئیس فدراسیون شاید به لحاظ روابط بتوان با دوران آقاجانی مقایسه کرد. از این رو شخصا امیدوارم نام مرتضی موسوی از صندوق بیرون نیاید .



 

اما همایون بختیاری که پیشتر مسئول کمیته ی روابط بین الملل فدراسیون بود نیز یکی از نفراتی است که احتمال انتخاب شدنش هرچند نه آنچنان زیاد اما وجود دارد ، وی درست در نقطه ای از فدراسیون قرار داشت ( کمیته روابط بین الملل ) که پاشنه ی آشیل فدراسیون شعاعی بوده است یعنی عدم شفافیت در خصوص مسائل مالی !

به طوری که برخی از چهره ها و گروها که معتقد بودند به ناحق فدراسیون کوهنوردی مبالغ قابل توجهی از تیم های هیمالیانورد اخذ می نمود که سرنوشت این مبالغ نیز مبهم بوده است و این اخذ مبلغ از طریق همین کمیته ی روابط بین الملل با شرکت های خارجی بوده است و این عدم شفافیت مالی باعث نگرانی و تشکیک در خصوص بختیاری بوده است .

نمونه ی قابل لمس آن در جریان تیم برودپیک ( آرش ) مبلغی که فدراسیون از این تیم اخذ کرده بود بیش از 25 درصد مبلغی بوده است که شرکت پاکستانی دریافت کرده است و یک پای ثابت این ماجرای غیر شفاف به کمیته ی روابط بین المللی بر میگردد که همایون بختیاری مسئولش بوده است پس جامعه ی کوهنوردی به گمانم حق دارد از بعد مالی به همایون بختیاری اعتماد نکند .

 


کاوه کاشفی رئیس هیئت حال حاضر استان تهران موفق بوده تا حدی به نسبت رئیس قبلی هیئت تهران وضعیت را به سامان تر نماید و روحیه ای جوان گرایانه دارد که می توان به ایشان خوش بین بود اما بزرگترین دغدغه و نگرانی که به نسبت کاوه کاشفی وجود دارد شاید میل به قدرت در وی باشد . به طوری که تمایل وی برای نمایندگی مجلس و کاندید شدنش تا حدی به این فرضیه قوت می دهد . اگر کاشفی میل به قدرتش کنترل شده باشد می تواند گزینه ی مناسبی برای این پست به حساب بیاید .

 




رضا زارعی نیز برای نشستن بر صندلی ریاست بخت بالایی دارد که به گمانم تا اینجای کار بهترین گزینه به نظر میرسد اما رضا زارعی و دیگر نامزد ها اهمیت چندانی به افکار عمومی نداده اند و تا کنون به صورت غیر رسمی و رسمی هیچ برنامه ای جهت چهار سال آینده ی فدراسیون و مسیر حرکت آن اعلام نکرده است . شاید جامعه ی کوهنوردی از رضا زارعی انتظار بیشتری دارد که نسبت به افکار عمومی با اینکه نقش کمرنگی در انتخابات دارند  اهمیت قائل شود .

بنا به دلایل بسیار زیادی معتقدم رضا زارعی می تواند رای اول را کسب نماید . با گفتگو با بسیاری از هیمالیانوردان و مربیان سطح کشور که می توانند بر روی رئیس هیئت ها تاثیر بگذارند مشخص می شود که در بین این افراد گرایش به رضا زارعی کمی محسوس است .

اگر بخواهیم گمانه زنی نماییم برخی از چهره ها همانند رضا بهادرانی از کرمانشاه ، مهدی عمیدی از خراسان می توانند رای هایی را برای خود جذب نمایند ، حداقل رای استانهای همجوار خودشان و این به معنی تعداد اندک رای های باقی مانده برای سایر نامزد هاست ، رامین احمدی طباطبایی شایعه ها بر این دلالت دارد که گزینه ی وزارت ورزش و جوانان است که شاید با رایزنی وزارت ورزش با برخی از رئیس هیئت های استانهای عموماً غیر کوهستانی بتواند تعدادی از رای های سرگردان ! را جذب وی نماید اما این رای ها زیاد نخواهد بود .

باید بنشست و نظاره کرد  مهره چینی ها و رایزنی های پشت پرده به چه شکلی می باشد اما ذکر این نکته هم دور از تصور نیست که یک یا چند نفر از کاندید ها به صورت توافقی به نفع یکی از نامزد ها کنار بروند ...

 


پی نوشت: بنا به اطلاع دریافتی تا این لحظه ؛ مجمع آتی ( مجمع سالیانه ) در تاریخ 10 تیر ماه انتخابات ریاست فدراسیون برگزار نمی شود  و انتخابات شاید در مجمع فوق العاده در تاریخی غیر از 10 تیر ماه برگزار شود


موسیقی : خوشه چین

ترانه ی خوشه چین اثر استاد روح الله خالقی و شعر کریم فکور با صدای استاد غلامحسین بنان یکی از روح بخش ترین و خاطره انگیز ترین ترانه های ماندگار ایران زمین است ، این ترانه ی زیبا تقدیم به تمام آنانی که نتوانستند در هفتمین صعود قلم حضور داشته باشند ...

من که فرزند اين سرزمينم

در پي توشه اي خوشه چينم

شادم از از پيشه ي خوشه چيني

رمز شادي بخوان از جبينم

قلب ما، بود مملو از شادي بي پايان

سعي ما، بود بهر آبادي اين سامان

خوشه چين، کجا اشک محنت به دامن ريزد

خوشه چين، کجا دست حسرت زند بر دامان

اي خوشا، پس از لحظه اي چند، آرميدن، همره دلبران خوشه چيدن

از شعف، گهي همچو بلبل، نغمه خواندن، گه از اين سو به آنسو پريدن

برپا بود جشن انگور، اي افسونگر نغمه پرداز

در کشور سبزه و گل، با شور و شعف نغمه کن ساز

قلب ما...

عکس : فرامرز نصیری - صعود قلم ( کردستان )

جنگل خرپاپ پذیرای مهمانانی از دیار دوستی ...

صعود هفتم قلم آمد و رفت به سان تمامی صعود های گذشته و ثمره اش لبخندی پایدار و خاطره ای تمام نشدنی است که با لحظه ای مرور بر آن چه در این چند روز گذشت شیرین ترین خاطرات بر جای مانده است ، خاطراتی که همواره در آرزویم بوده است ! به قول شاعر کرد زبان ؛ آرزوی من کوچک است اما تا نهایت تصور شیرین است !

همراهی و همدلی همنوردانی که لبخند در چهره ی مشتاقشان گل انداخته بود براستی که ارزشمند بود ، هدیه ی صعود هفتم برای من خاطاتی است زیبا و احساسی است عمیق به عمق باور دوستی هایمان ...

از انانی که آمدند و این لبخند را بخشیدند سپاسگذارم و آنانی که به هر دلیل نتوانستند بیایند جایشان براستی که خالی بود .

جا دارد از کاک فرید صدقی و کانون کوهنوردان اوراز مهاباد بابت این برنامه ی و بر دوش کشیدن عمده ی مسئولیتش نهایت سپاس و قدردانی را به سهم خودم داشته باشم .


پی نوشت : از همراهی دوستان عزیزم  پرستو ابریشمی عزیز ، خانم زهره ، فرامرز نصیری و همسر عزیزشان ، خانم نیکو و آقای مهیار عزیز ، فرشید داودی ، امیر حسین ناظمی و خانم الهه ، فواد رضا پور و همسر و خواهر عزیزشان که پس از برنامه ی خرپاپ همراهیمان کردند سپاسی ویژه داشته باشم . 

گزارش از وبلاگ کلاغ لانه 

گزارش از وبلاگ ماگما 

گزارش از وبلاگ کانون کوهنوردان اوراز مهاباد

گزارش از وبلاگ کلاغها ( گزارش اول , گزارش دوم )

گزارش از وبلاگ دیوانه ی کوه 

گزار ش از وبلاگ کوهستان حقیقت 

گزارش از وبلاگ نشاط کوهستان

گزارش از وبلاگ طنز کوه 

گزارش از وبلاگ کومالیا

گزارش از وبسایت قاجر قروه

گزارش از وبلاگ باربیزون

گزارش از وبلاگ دیار الوند

گزارش از وبلاگ فاتحان خورشید

گزارش از وبلاگ دومان

گزارش از وبلاگ صخره

 

صعود هفتم قلم ، یک برنامه ی مشارکتی

دوست بسیار عزیزمان خانم مریم عطاریه برنامه ای پیشنهادی جهت هفتیمن صعود قلم داده اند که بسیار جامع و کامل است . در این برنامه ی پیشنهادی توجه به تغذیه سالم و سازگار با محیط زیست ، بالا بردن روحیه مشارکت جمعی ، عکاسی و توجه به مسائل زیست محیطی و محلی ، اجرای تئاتر و بازی های مشارکتی  در برنامه ، تغذیه گروهی در منطقه ، اشتراک گذاری دانسته ها و بالا بردن روحیه مشارکت جمعی ، گام برداری در جهت تحقق اهداف پیش بینی شده هفتمین صعود قلم ( حفاظت از جنگل و آب ) و همچنین لوازم مورد نیاز جهت برنامه خرپاپ را طراحی و پیشنهاد داده اندکه خواندن این برنامه ی خوب را به همه ی مسافران خرپاپ توصیه میکنم. 

دوستانی که علاقه مند هستند در این برنامه ی مشارکتی شرکت کنند روز 5 شنبه جهت تهیه غذای جمعی اعلام حضور نمایند . همچنین در این برنامه مسابقه ی عکاسی برگزار میشود ، و دوستان وبلاگ نویس می توانند هرکدام جهت تبادل اندیشه و انتقال تجربه و تحقیق مطلبی در خصوص هر کدام از خوزه های کوه ، طبیعت ، محیط زیست و کوهنوردی را آماده نمایند . 


 فایل ورد پیشنهادی برای هفتمین صعود قلم 

لینک بروشور آموزشی حفاظت از محیط کوهستان 

دکتر مردان پور : من به عنوان یک پزشک به وظیفه انسانی ام عمل کردم

کردپرس: یکی از جلوه های زیبای صعود کوهنوردان ایران به قله اورست جدای از صعود سرفرازانه آقای رضا شهلایی و خانم پروانه کاظمی، کمک انسان دوستانه دکتر مردانپور پزشک فداکار کرمانشاهی به آقای حسین بهمنیار کوهنورد مطرح کشورمان بود که در حین صعود به قله اورست دچار مشکل حاد تنفسی شده بود. عملی انسان دوستانه که با انعکاسی شتابزده از سوی رئیس انجمن پزشکی کوهستان ایران بدون اینکه این دو کوهنورد (دکتر مردانپور و آقای بهمنیار) نقشی در آن داشته باشند، دچار حاشیه ای ناخواسته گشته و اسیر دست تأیید یا تکذیب های بعضاً شتاب زده و غیر منصفانه شد.

یکی از کسانی که در این میان نامهربانی زیادی در حق وی شد دکتر مردانپور پزشک وظیفه شناس و خوشنام کرمانشاهی بود. پزشکی که به نحو احسن وظیفه خود را در قبال یک مریض انجام داده بود ولی در این میان از وی نه تنها هیچگونه تقدیر و تشکری نشد بلکه برخی تنها به دنبال این بودند که وی این کمک را در چه ارتفاعی از قله و به چه منظور انجام داده است!

***

دکتر مردانپور عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه و "فوق تخصص دست" از دانشکاه کنتاکی آمریکا است.

تخصص اصلی وی پیوند اعضای قطع شده و به خصوص "دست" می باشد که در این کار زبانزد جراحان ایران است. در مورد مسایل پیرامون صعود به قله اورست گفتگوی مفصلی را با دکتر مردانپور انجام داده ایم که در پایین بخش مربوط به کمک های وی به آقای بهمنیار (به دلیل اهمیت زمانی) را می خوانید. لازم به ذکر است که مشروح این مصاحبه خواندنی به زودی بر روی سایت خبرگزاری کردپرس قرار خواهد گرفت.

آقای دکتر مردانپور از لحظه مواجهه اولیه تان با آقای بهمنیار بگوئید ایشان در کجا را دیدید؟

در روز بیستم ماه می نزدیک ساعت 3 و 4 صبح بود که در نقطه ای به نام "بالکونی" و در ارتفاع 8600 متری قله اورست به آقای بهمنیار رسیدم که با کمک "شرپا"یشان در حال بازگشت بودند. ایشان حدود ساعت 8 شب و نزدیک به 4 ساعت زودتر از ما از کمپ چهار به سمت قله راه افتاده بودند. طی دیدار کوتاهی که با ایشان داشتم فهمیدم مشکل تنفسی پیدا کرده اند و قادر به صعود نیستند. آقای بهمنیار تنگی نفس داشت و مدام سرفه می زد و من توصیه کردم که یواش یواش به پائین برگردد."شرپا"یی که همراه وی بود زیر بغلش را گرفته بود و کمکش می کرد که به سمت پائین بیاید.

لحظه ای که شما از کنار آقای بهمنیار رد شدید آیا ایشان تقاضای کمک برای انتقال به کمپ اصلی را مطرح نکردند؟

نه؛ ایشان چنین تقاضایی را مطرح نکردند. اینگونه نبود که در برخی رسانه ها عنوان شده بود من آقای بهمنیار را از آن بالا روی دوش گرفته ام و تا کمپ اصلی آورده ام. خود ایشان قدرتمند بود و آن "شرپا"یی که کمکش می کرد هم جوان و نیرومند بود.

البته مطمئن باشید اگر وضعیت ایشان به گونه ای بود که نیازمند کمک من بودند؛ بی درنگ صعود خود را نیمه کاره رها می کردم و به کمک ایشان می شتافتم. کما اینکه هنگامی که بعداً ایشان را دیدم با وجود خستگی بسیار از هیچ کمکی دریغ نکردم.

پس ایشان تقاضای کمک نکردند و وضعیتشان به گونه ای بود که خودشان می توانستند پائین بروند؟

بله همینطور است. من هم "بالکونی" را که رد کردم دو، سه ساعت دیگر هم به صعود ادامه دادم که هوا بسیار بد و طوفانی شد؛ به گونه ای که هیچ کسی نمی توانست جلوتر برود وهمه در حال بازگشت بودند. در ضمن من خیلی نگران وضعیت آقای بهمنیار بودم و اینکه باید هرچه زودتر به پائین منتقل شود. من با توجه به این وضعیت تصمیم گرفتم صعود را متوقف کنم و به کمپ اصلی برگردم. در مسیر بازگشت و قبل از کمپ چهار آن دو را دیدم که با سرعت کمی در حال پائین رفتن بودند. خوشبختانه آقای بهمنیار یک "شرپا"ی خوب و بسیار مسئولیت پذیر داشتند که زیر بغل ایشان را گرفته بود و البته خودش هم خیلی قوی بود چون به هر حال ایشان عضو تیم ملی کوهنوردی هستند. در آن شرایط به دلیل نبود امکانات کسی نمی توانست کاری برای ایشان انجام دهد و فقط کپسول اکسیژن به وی وصل بود. در کمپ چهار یک استراحت مختصر کردیم و دوباره راه افتادیم. من مرتب با پائین تماس می گرفتم ولی وضعیت به گونه ای بود که هلیکوپتر هم نمی توانست بالا بیاید. هدف این بود که ایشان سریع پائین بیاید و ارتفاعش را کم کند و هیچ کار دیگری نمی توانستیم انجام دهیم. شب را هم در کمپ دوم خوابیدیم.

در آنجا هم اکسیژن گرفتند و آنتی بیوتیک مصرف کردند. چون چیز دیگری نبود که در کمپ به ایشان داده شود. وقتی به کمپ اصلی رسیدیم حال آقای بهمنیار دیگر خیلی خراب شده بود و هلی کوپتر هم هنوز به خاطر بدی آب و هوا نمی توانست بالا بیاید. در کمپ اصلی دست من برای کمک به آقای بهمنیار بازتر بود. در آنجا ما وسایل و داروهای بیشتری در اختیار داشتیم. ما یک چادر 14 نفره بزرگ داشتیم که متعلق به شرکت پاراجولی بود و در بخشی از آن برای او یک مکان استراحت درست کردیم. شرکت آقای بهمنیار با ما متفاوت بود. ما نصف چادر را برایش خالی کردیم و حتی کیسه خواب و زیر سری خودم را هم برایش آوردم و در اختیارشان گذاشتم.

به لحاظ پزشکی چه کارهایی را برای ایشان انجام دادید؟

به ایشان اکسیژن وصل کردم. یکسری داروهای آنتی بیوتیک های قوی هم که داشتم به وی دادم. "ایترومایسین" و آمپول "دگزا" هم تزریق کردم که خوشبختانه حال ایشان بهتر شد. با هلی کوپتر هم صحبت کردیم و گفتند قرار است ساعت 6 صبح بیاید. آقای بهمنیار داروها و اکسیژن را که گرفت حالشان بهتر شد. شب هم ما مرتب به او سر می زدیم که ببینیم وضعیتش چگونه است.

همراهان و اعضای گروه وی بسیار مضطرب و بی قرار بودند و خود آقای بهمنیار هم همین وضعیت را داشت. من آن ها را آرام کردم و فشار خون آقای بهمنیار را گرفتم و دستگاه هایی که داشتیم را به ایشان وصل کردم. در این زمان آرام تر شد و اکسیژن و داروی بیشتری به ایشان رسید. چون حالت تهوع نداشتند مقداری غذای گرم و سوپ به وی دادیم و حسابی گرم نگهش داشتیم. این کارها در بهبود وضعیت ایشان خیلی موثر بود. من آن شب تا صبح نخوابیدم و مراقب وی بودم.

کسی هم از ایران با شما تماس گرفت؟

بله؛ آقای دکتر مساعدیان با ما تماس گرفتند و جویای وضعیت آقای بهمنیار شدند. من هم علایم جسمی ایشان و کمک هایی که شده بود را برایشان تشریح کردم و گفتم که وضعیت تنفسی ایشان اصلاٌ خوب نیست ولی ما از هیچ کمکی دریغ نکرده ایم. تنفس آقای بهمنیار مناسب نبود. البته هر چه ارتفاع کمتر می شد حال ایشان هم بهتر می شد و وقتی به کاتماندو منتقل شدند خیلی وضعیتش بهتر شد.

شما تنها پزشک حاضر در آنجا بودید؟

یک تکنسین اتاق عمل هم آنجا بودند که خیلی دلسوزانه به ما کمک می کردند؛ منتهی راهنمایی های لازم را از من می گرفت.

هلی کوپتر امداد کی رسید؟

هلی کوپتر ساعت 6 صبح رسید. من ایشان را رها نکردم و به خدمه هلی کوپتر هم گفتم که یکسره ما را به "کاتماندو" ببرد چون حال ایشان چندان مساعد نبود. البته هلی کوپتر ابتدا به " لوکلا" آمد و سپس با هلی کوپتر دیگری به "کاتماندو" رفتیم. منتهی من وسایل شخصی خودم را همراه نیاوردم. چون خدمه هلی کوپتر گفت که برای وسایل جا نیست و آن ها باید با هلی کوپتر بعدی بیایند. حتی با اینکه هلی کوپتر به خاطر انتقال آقای بهمنیار آمده بود ولی هزینه خودم را که 900 دلار می شد را شخصاً پرداخت کردم.

 شما خودتان قصد آمدن داشتید یا اینکه به خاطر مراقبت از آقای بهمنیار با هلی کوپتر آمدید؟

من به خاطر آقای بهمنیار آمدم. آقای دکتر مساعدیان تماس گرفتند و به من سفارش اکید کردند که مراقب ایشان باشم و من هم گفتم مطمئن باشید که من طبق وظیفه پزشکی و انسانی خودم ایشان را لحظه ای تنها نخواهم گذاشت. من هم تا "کاتماندو" با ایشان آمدم و در آنجا در فرودگاه با آمبولانس به یک کلینیک پزشکی که متعلق به آمریکایی ها بود رفتیم که بسیار مجهز بود. در آنجا ریه های ایشان را به صورت کامل معاینه کردند و کارهای لازم را برایش انجام دادند که مشخص شد آقای بهمنیار "ادم ریوی" کرده اند. پزشکان آمریکایی آنتی بیوتیک های جدید و یکسری داروی تازه برای ایشان تجویز کردند.

در خبر های منتشر شده اولیه هیچ اشاره ای به کمک های شما نشده بود. از این موضوع ناراحت نشدید؟

صحبت های دیگران برای من مهم نیست من به وظیفه پزشکی خودم عمل کرده ام. ببینید وظیفه یک پزشک همین است. یک پزشک واقعی حتی اگر در مسیر فتح قله اورست باشد هنگامی که یک کوهنورد احتیاج مبرم به کمک داشته باشد نمی تواند فتح قله را به نجات جان یک انسان ترجیح دهد. پزشکان واقعی همیشه به وظیفه انسانی خود عمل می کنند و آن را بر هر چیز دیگری ترجیح می دهند. نجات جان یک انسان برای یک پزشک از همه چیز حتی فتح قله اورست هم مهم تر است.

گفتگو: بهزاد خالوندی، رضا رحمتیان


در همین رابطه : 

حسین بهمنیار : هیچ چیز نمی تواند زحمات دکتر مردان پور را کمرنگ کند 

اطلاعیه برنامه ی صعود قلم ( افتتاحیه روز پنجشنبه )

همنورد محترم 
با سلام جهت اطلاع
ضمن تقدیر و تشکر از همراهی شما و قبول زحمت حضور در مهاباد جهت برنامه‌ی خرپاپ
بدینوسیله خلاصه‌ای از آخرین اطلاعات مصوب برنامه و نحوه حضور در مهاباد به اطلاع میرسد.
1- حضور در مهاباد و ثبت نام در محل دفتر کانون کوهنوردان اوراز مهاباد به آدرس : خیابان حافظ-میدان نماز جنب معاونت عمرانی شهرداری از ساعت 8 صبح روز 5شنبه 11 خرداد1391 الی 21 همانروز
2- بعد از معرفی همنوردان به مسئول ثبت نام ورودی در کانون و راهنمائی برای اسکان همنوردان در محل خوابگاه به آدرس: محله‌ی باغ اسماعیل آقا – کوچه نرگس2 پلاک 5 
لطفا در صورت تمایل به شرکت در همایش افتتاحیه حضور در مهاباد تا ساعت 15 روز 5شنبه ضروری است
3- ثبت نام از دوستانی که روز جمعه صبح خواهند رسید در محل کانون و از ساعت 7 صبح خواهد بود.توجه بفرمائید ساعت حرکت و شروع برنامه 9 صبح روز جمعه خواهد بود و دوستانی که جمعه میرسند باید قبل از ساعت 9 تشریف بیاورند
4- بیدار باش همنوردان خوابگاه ساعت 7 صبح جمعه و صبحانه تا ساعت 8 صبح در همان محل و حرکت به طرف دفتر کانون و همراهی با همنوردانی که صبح جمعه رسیده اند و حرکت از محل کانون به طرف تپه حسنلوی شهر نقده(حدود 40 کیلومتر)
5- پس از بازدید از تپه باستانی حسنلو در مسیر مراسم حضور بر مزار زنده یاد محمد اوراز و فاتحه خوانی و ادای احترام به کوهنوردان فقید و ناهار در دامنه‌ی کوه سلطان یعقوب.
7-بعد از صرف ناهار حرکت به طرف شهر پیرانشهر (حدود 45 کیلومتر) و سپس بعد از طی 15 کیلومتر از جاده پیرانشهر به سردشت در روستای گزگسک یا تازه قلعه پیاده شده (محل آغاز کوهپیمائی) 45 دقیقه در شیب نسبتا ملایم کوهپیمائی و بقیه مسیر تا دره محل آبشار و شب مانی به طرف پائین و فرود به دره خواهد بود.(جمعا حد اکثر 3 ساعت تا محل کمپ و شب مانی).شنبه بعد از صرف صبحانه بازگشت به مهاباد از مسیر رودخانه

با تشکر میزبانان صعود هفتم

موسیقی: بازگشته ( نگار )

باز گشته اثر بسیار زیبایی است که استاد علی تجویدی در تکمیل تصنیف سفر کرده ساخته است . این ترانه یکی از زیباترین ترانه هایی است که با صدای بانو دلکش خوانده شده است . 

امید جانم ز سفر بازآمد /شکر دهانم ز سفر بازآمد

 عزیز آن که بی خبر / به ناگهان رود سفر،

چو ندارد دیگر دلبندی/ به لبش ننشیند لبخندی

چو غنچه‌ی سپیده دم/ شکفته شد لبم ز هم

که شنیدم یارم بازآمد/ ز سفر غمخوارم بازآمد
هم‌چنان که عاقبت پس از همه شب بدمد سحر،
ناگهان نگار من/ چنان مه نو آمد از سفر

من هم، پس از آن دوری/ بعد از غم مهجوری
یک شاخه‌ی گل بردم به برش/ دیدم که نگار من
سرخوش ز کنار من/ بگذشت و به بر، یار دگرش
وای، از آن گلی که دست من بود/ خموش و یک جهان سخن بود
گل که شهره شد به بی‌وفایی/ ز دیدن چنین جدایی

ز غصه پاره پیرهن بود

از تیم ترانگو حمایت کنیم !

باشگاه همت شمیران طرحی جالب برای حمایت از تیم ترانگو را به اجرا گذارده که جای تقدیر و تشکر دارد برای مشاهده جزئیات این طرح به وبسایت گروه کوهنوردی همت شمیران مراجعه فرمائید.



پی نوشت : تیم ترانگو روز 28 خرداد ماه ایران را به قصد صعود برج بی نام ( ترانگو ) ترک می کنند این تیم متشکل از جوانانی است که سالیانی است رویای صعود ترانگو را در سر می پرورانند . متاسفانه این تیم موفق به جذب اسپانسر نشده است و تمام هزینه بر دوس دیواره نوردان است و چه خوب میشد که هم افتخار برتن نمودن تی شرتی که سراسر عشق و است آرزو از جوانان این سرزمین داشته باشیم و هم گامی جهت تحقق این رویا را به سهم خود برداریم   ...

چنانچه وبلاگ نویسان علاقه مند باشند صعود قلم هم شاید فرصت مناسبی برای خرید این تی شرت ها باشد که آن عزیزانی که دسترسی به فروشگاههای معرفی شده ندارد در این برنامه خرید بکنند 

برای یک هیمالیا نورد

امروز در بخش کامنتینگ وبلاگ یکی از هیمالیانوردان کشور که نامشان محفوظ است سوالی رو مطرح کردند که به رسم ادب پاسخ خواهم داد . ایشون عنوان کردند که تفاوت بین کوهنورد فدراسیونی و کوهنورد مستقل از دید بنده در چیست؟

ضمن تبریک به شما به جهت فعالیت سال 1391 شما اما از نظر بنده کوهنورد فدراسیونی کوهنوردی است که هیچگاه دغدغه ای برای اخذ مجوز شورای برون مرزی نداشته است ، هیچ گاه برای دلار 50 ریال ارزانتر دوندگی نکرده است ، همواره در تائید حکم قهرمانیش از طرف فدراسیون جهت جذب اسپانسر نامه نگاری های قرص و محکم انجام گرفته ، برای اسپانسرش نامه ای مبنی بر انصراف از حمایتش فرستاده نشده است ، کوچکترین فعالیتش در تریبون های پرشمار و رسمی کشور بازتاب وسیع داشته است ، اشتباهاتش بازگو نشده است ، برایش سناریو های جنایی طراحی نمی شود و در خفا بر علیه ش نامه نگاری نمی شود و انگ ضد نظام بودن و توهین به مقدسات جمهوری اسلامی هیچگاه زده نمی شود . اما در سوی دیگر شرایط برای کوهنوردی که وابسته به فدراسیون نیست به گونه ای دیگر است ، وی همواره در دلهره و اضطراب بالا پایین رفتن نرخ ارز را دارد ، بر علیه ش پرونده سازی میشود ، فعالیتهایش سانسور میشود ، اسپانسر هایش در نامه نگاری های متعدد از حمایت بر حذر می شوند و راه جذب اسپانسر بر وی بسته می شود و هزاران مورد اینچنینی !

به زعم بنده کوهنورد و هیمالیانورد چه فدراسیونی و چه مستقل به خودی خود لازمه ی پیشرفت جامعه هستند اما همواره این کوهنورد که ذاتا برای جامعه مفید است می توانند گاه نقشی مخرب داشته باشد .

به طور مثال من همیشه کوهنوردان فدراسیونی را به یک آچار تشبیه می کنم ، این آچار می تواند نقش بسیار مهمی در سفت نمودن چهارچوب و بند های کوهنوردی و خصوصا هیمالیانوردی مریض و ضعیف کشور داشته باشد اما اگر همین آچار در اختیار یک سفیه باشد می تواند از این آچار مفید به عنوان پتک و اهرم جهت سرکوب استفاده نماید ، دیگر این آچار مفید نقش یک آچار را بر عهده ندارد بلکه تنها به وسیله ای جهت وارد نمودن ضربه به مخاطبان این سفیه مورد استفاده قرار میگیرد .

اگر بخواهم مورد عینی تری را مثال بزنم در جریان صعود به گاشربروم دو مجموعه ای کوهنوردان فدراسیونی ( آچار های ذاتا مفید ) در کنار کوهنوردان مستقل ( مخاطبان ) قرار داشتند ، عدم موفقیت فردی همچون زنده یاد لیلا اسفندیاری در حکم نماینده ی کوهنوردان مستقل بار روانی و فشار بسیار زیادی به وی وارد نموده است ، حال دیگر نمی توان این کوهنوردان را فقط ورزشکاران مستقل و یا هم وطن نام برد اکنون کارزاری به راه افتاده است که از سویی کوهنوردان فدراسیونی با تریبون های پر شمار در حال رقابتی نابرابر با جسم خسته ی کوهنوردی مستقل است !

این فشار روانی باعث می شود افرادی همچون زنده یاد اسفندیاری برای دفاع از هویت خودش تن به اقدامی انفجاری و غیر منطقی بزند چراکه نا خود آگاه در یک رقابت ناسالم و نابرابر قرار گرفته است ! از سویی اسپانسرش توسط فدراسیون منصرف شده است و از سوی دیگر در تلاش است برای اثبات توانایی خودش و دفاع از کوهنوردی مستقل و در سوی دیگر کوهنوردانی همچون شما بدون این دغدغه ها ...

پس این ابزار های مفید برای کوهنوردی در این شرایط نتنها نقشی مفید بازی نمی کنند بلکه فشار حاصل از ضربات این آچار ممکن است افرادی همچون لیلا اسفندیاری را به کام مرگ بکشاند !

تفاوت کوهنوردان مستقل و فدراسیونی در اینجاست که کوهنوران فدراسیونی قابلیت تبدیل شدن به یک ابزار مخرب را در این سیستم خواهند داشت حتی اگر خود بر این موضوع واقف نباشند و یا چنین دید و انگیزه ای نداشته باشند ! اما کوهنورد مستقل نمی تواند در این مسیر مخرب بودن گام بردارد یا بهتر بگویم توان این رقابت نابرابر را ندارد و امکان تبدیل شدن به این ابزار مخرب برایش فراهم نیست !

هرچند بر خی از چهره های به اصطلاح مستقل به گمانم فرصت فدراسیونی بودن برایشان دست نداده است و یا راه بر رویشان بسته بوده است و گرنه چه بسا برخی از آنان نیز در همین مسیر گام بر میداشتند اما برخی دیگر بر نمی تابند این رقابت نابرابر را ...

اما فارغ از اینها و اطمینان از وجود چنین رقابتی در بین این دو طیف و اثرات این رقابت ! با وجود اینکه همه ی ما از موفقیت شما بسیار خوشحال خواهیم شد اما اگر این موفقیت رنگ و بوی فشار و ضربه وارد نمودن به افرادی باشد که راه خود را در مسیری دیگر یافته اند قطعا به چشم یک ابزار ویرانگر به آن نگاه می شود مگر اینکه در عمل جامعه به این باور برسند که فالان شخص که کوهنورد وابسته به فدراسیون است دیدگاهش مثبت است و انگیزه هایش چیزی غیر از آن است که ما تصور میکنیم .


پی نوشت : ای کاش ایمیلتان و یا شماره ی تماس را درج می کردید که خصوصی این درد دل ها را برایتان ارسال میکردم . اما امیدوارم نگرانی ما را از مرگ چهره هایی همچون لیلا اسفندیاری درک بکنید و اندکی به ما حق نگران بودن بدهید .

نمی خواستم متن طولانی شود و به زحمت توانستم متن را خلاصه نمایم در پایان آرزوی موفقیت دارم برایتان در فصلها و سالهای آتی فعالیت حرفه ایتان .

بهمنیار: با کمک "شرپا" از ارتفاع 8600 متری اورست به پائین منتقل شدم

به گزارش کردپرس آقای بهمنیار با تشریح روند صعود خود گفت: در روز 18 می من به اتفاق آقایان رضا شهلایی و دکتر مردانپور به صورت جداگانه و در غالب دو تیم مختلف به کمپ چهار اورست در ارتفاع 8000 متری رسیدیم.

این کوهنورد خراسانی ادامه داد: همان روز خانم پروانه کاظمی -دیگر ایرانی حاضر در این برنامه- به قله صعود کرده بودند و ما هم به ایشان تبریک گفتیم. همان شب، همه کوهنوردان حاضر در کمپ چهار آماده صعود بودند. من نیز در ساعت 8 شب صعود خود را به قله اورست آغاز کردم.

بهمنیار افزود: من تا نقطه ای به نام "بالکونی" در ارتفاع 8600 به صعود ادامه دادم ولی به دلیل مشکل شدید ریوی که برایم پیش آمده بود تنفس برایم مشکل شده بود. بنابراین ترجیح دادم در ارتفاع 8600 متری با همراهی "شرپا"ی خودم به پائین برگردم.

این هیمالیانورد سپس خاطرنشان کرد: در مسیر برگشت به "کمپ چهار" من دکتر مردانپور را دیدم که در حال صعود بودند. من پس از استراحت کوتاهی در "کمپ چهار" به همراه "شرپا" به "کمپ دو" و سپس روز بعد (بیست می) به "بیس کمپ" آمدم.

وی افزود: در ساعت 5 غروب همان روز در "کمپ اصلی" یا "بیس کمپ" قرار بود به پائین منتقل شوم ولی به خاطر شرایط جوی هلیکوپتر نتوانست فرود بیاید. آنموقع بود که من آقای دکتر مردانپور را دیدم که گویا کمی بالاتر از "بالکونی" از صعود به قله منصرف شده و به پائین برگشته بودند. در این میان آقای شهلایی به تلاش برای صعود ادامه دادند که موفق هم شدند.

بهمنیار سپس در خاتمه به مرحله پایانی سفر خود اشاره کرد و گفت: روز بعد یعنی 21 می من برای مداوای بیشتر با هلیکوپتر به "کاتماندو" رفتم که دکتر مردانپور هم همراه ما بودند. در این میان متأسفانه سهواً برخی اخبار غیر واقعی از حاشیه های این ماجرا منتشر شد، اما داستان بازگشت من اینگونه بود که تشریح کردم

پروانه کاظمی : صعود لوتسه تقدیم به لیلا

پروانه کاظمی صبح امروز موفق شد دومین 8000 متری سال 1391 خود را صعود کند . وی هفته ی گذشته موفق شده بود قله ی اورست را صعود نماید . پروانه کاظمی به عنوان یک کوهنورد مستقل به این صعود ها رفته است و تاکنون سه قله ی 8000 متری را صعود نموده است . 

پیشتر هیچ زن ایرانی موفق به صعود قله ی لوتسه نشده بود که پروانه کاظمی این صعود را به روح هیمالیانورد فقید ایران زنده یاد لیلا اسفندیاری تقدیم کرده است . 

صعود دو قله در یک برنامه برای یک بانوی ایرانی در یک فصل با توجه به زمان اندک برای ریکاوری در کمپ سوم مشترک لوتسه و اورست کار بزرگی است که می بایست صمیمانه این موفقیت را تبریک گفت . 

زنده باد پروانه کاظمی 


لازم به ذکر است فدراسیون کوهنوردی صعود های مستقل کوهنوردان کشور را بازتاب نداده است و امسال با صعود کوهنوردانی همچون مهدی عمیدی ، پروانه کاظمی به دلیل مستقل بودن از بازتاب رسانه ای خودداری نموده است . چند سال پیش فدراسیون کوهنوردی در صعود به قله ی اورست تحت عنوان صعود بانوان مسلمان به قله ی اورست با هزینه های سرسام اور و تبلیغات بسیار زیاد و با پشتوانه ی مردان حاضر در تیم موفق شده بود اورست را صعود نماید در صورتی که بانوان این تیم حتی کپسول های خود را تا آخرین لحظات مورد نیاز حمل نکرده بودند . اما شاهد بازتاب بسیار وسیع این صعود بودیم حال این نوع بایکوت خبری شایسته ی کوهنوردی کشور نیست 

امیدوارم فدراسیون به جامعه ی کوهنوردی لبخند بزند و کینه توزانه با این کوهنوردان عاشق رفتار نکند ، چگونه باید به فدراسیون فهماند این کوهنوردان فرزندان این آب و خاک هستند و برای نام ایران از جان مایه گذاشته اند؟ 

گراوان چشمه ای سنگی در کردستان

اين‌ چشمه‌ از چشمه‌هاي‌ آب‌ معدني‌ مي‌باشد كه‌ املاح‌ در آن‌حداقل‌ يك‌ گرم‌ در ليتر مي‌باشد. اين‌ چشمه‌ در نزديك‌ روستاي‌ «كانيه‌ گويٌز» درجنوب‌ شرقي‌ حوضة‌ زاب‌ واقع‌ است‌. كه‌ آب‌ جوشان‌ از آن‌ بيرون‌ مي‌آيد. در كل‌ اين‌چشمه‌، معدني‌ و گازدار مي‌باشد. حتي‌ در امور پوست‌درماني‌ مورد استفاده‌ قرارمي‌گيرد. اين‌ چشمه‌ در جوار شرقي‌ رودخانة‌ زاب‌ بين‌ روستاهاي‌ «هرمزآباد» و«كانيه‌ گويٌز» برروي‌ سازند فيليت‌ هوموژنز (يكنواخت‌) و آبرفت‌هاي‌ رودخانه‌اي‌قرار دارد. آب‌ اين‌ چشمه‌ پس‌ از جريان‌ در سطح‌ زمين‌ از خود موادي‌ برجاي‌مي‌گذارد كه‌ روزبه‌روز برحجم‌ تودة‌ مخروطي‌ شكل‌ آن‌ افزوده‌ مي‌گردد. آب‌ آن‌ ازنظر سنتي‌ جهت‌ معالجه‌ امراض‌ جلدي‌ شهرت‌ داشته‌ و خواص‌ درماني‌ وبيوفيزيولوژيكي‌ دارد.

ادامه ی عکسها را در این قسمت مشاهده فرمایید


پی نوشت : این چشمه در منطقه ی  سردشت ( ربط ) واقع است که کوهنویسان می توانند پس از صعود قلم( جنگل خرپاپ ) جهت بازدید به این منطقه بروند. 


دیدار در فلق ...

تو مثل لاله ی پیش از طلوع دامنه ها 

- که سر به صخره گذارد ، 

غریبی و پاکی 

تو را ، ز وحشت توفان ، به سینه می فشرم 

عجب سعادت غمناکی 


عکس : کردستان 

شعر : منوچهر آتشی


اوج از خود گذشتگی در یک قدمی فتح بام دنیا

کوهنورد کرمانشاهی نجات جان همنوردش را به افتخار فتح اورست ترجیح داد 
اختصاصی کردپرس: دکتر کیخسرو مردانپور هیمالیا نورد کرمانشاهی در فاصله 100 متری قله 8884 متری اورست از فتح این قله منصرف شده و جان حسین بهمنیار دیگر هیمالیا نورد کشورمان را که در وضعیت بحرانی به سر می برد نجات داد.
رئیس انجمن پزشکی کوهستان ایران در گفتگو با خبرنگار کردپرس درخصوص این حادثه گفت: حسین بهمنیار
که برای صعود به بام دنیا از کمپ چهارم اورست در حال حرکت به سمت قله بود به دلیل تحلیل رفتن قوای
جسمانی و شرایط ارتفاع دچار مشکل می شود.
حمید مساعدیان افزود: پس از وقوع این حادثه در فاصله 100 متری قله، بهمنیار توسط همنوردش دکتر کیخسرو
مرادنپور که در حال صعود به قله بود به ارتفاع پایین تر و به بیس کمپ اورست منتقل می شود.
وی بیان کرد: بهمنیار پس از رسیدن به کمپ اصلی اورست ابتدا به شهر لوکلا رفته و پس از طی کردن مراحل
مقدماتی درمان به بیمارستانی در شهر کاتماندو منتقل شده و 
هم اکنون در حال طی کردن مراحل درمانی در
بیمارستانی در شهر کاتماندو است.
گفتنی است رضا شهلایی دیگر کوهنورد کرمانشاهی روز شنبه 30 اردیبهشت ماه با فتح قله اورست بر بام دنیا ایستاد.

پی نوشت: بازگشت پیروزمندانه ی دکتر مردانپور حلقه ی گمشده ی کوهنوردی کشور است . روح انسانیت در آن بلندا ...
این پیروزی را به ایشان و جامعه ی کوهنوردی کشور صمیمانه تبریک میگویم . زنده باد دکتر مردانپور